روند‌‌ بهداشتی‌‌ شدن‌‌ زندگی نیز بر دو هنجار (Paradigm) متفاوت «عفونت هوا» و‌‌ «آلودگی‌‌ آب» استوار بود. کوشش برای رفع «عفونت هوا» که اشاعه‌‌دهنده بیماری‌‌هایی همچون حصبه و وبا و مالاریا پنداشته می‌‌شد، توجه دانشمندان را به‌‌ ارتباط‌‌ نزدیک‌‌ عفونت و کثافت جلب کرد. پژوهش در چگونگی این ارتباط که‌‌ با نام لویی پاستور (۱۸۲۲-۱۸۹۵Louis Pasteur) پیوند یافته است، به «انقلاب معرفتی» در علوم بهداشتی انجامید. این انقلاب معرفتی مقبولیت هنجار ویروس‌‌شناسانه‌‌ای را‌‌ به‌‌ همراه‌‌ داشت که به جای عفونت هوا، آلودگی آب را علت اصلی اشاعه‌‌ بیماری‌‌های‌‌ مسری شناخت.

در پی پذیرش این هنجار در ایران که با مقبولیتش در اروپا کم‌وبیش همزمان بود، روزنامه‌‌ تربیت‌‌ در‌‌ ۱۳۱۵/ ۱۸۹۸ گزارش داد: «در ایران غالب امراضی را که عفونتی می‌‌دانند و گمان‌‌ می‌‌کنند‌‌ به‌‌ واسطه هوای تنفسی سرایت می‌‌کند، سرایت آن به واسطه آب و غذایی است که می‌‌خوریم‌‌ و به‌‌ تصریح باید بگوییم که از این قبیل است تیفوئید و وبا و اسهال و دوسنطاریا‌‌ و نوبه و تب‌‌زرد و دیفتری و گلودرد و امراضی که از حیوانات‌‌ و کرم‌‌های‌‌ امعا حاصل می‌‌شوند و بروز می‌‌کنند.» با بررسی ویروس‌‌شناختی آب نهرها و جویبارها، حوض‌‌خانه‌ها و وضوخانه‌ها، مرده‌‌شوی‌‌خانه‌ها‌‌ و سقاخانه‌ها، آب‌‌انبارها و خزانه‌های حمام -که به رنگ و طعم و بو صاف بودند‌‌ و با‌‌ معیار آب کر و آب جاری مطابقت داشت، عاملان اصلی اشاعه بیماری‌‌های مسری شناخته شدند. با غیربهداشتی‌‌ شناخته‌‌ شدن این معیارهای کمی و ظاهری آب پاک، ارزش‌های بهداشتی «نظافت» و «کثافت» به تدریج در کنار‌‌ معیارهای‌‌ طهارت‌‌ و نجاست مطرح شدند. با پذیرش بهداشت پاستوری، نهادهایی برای تصفیه و پالایش آب از میکروب‌‌های‌‌ بیماری‌‌زا‌‌ و کشنده و پخش بهداشتی آن از طریق لوله‌‌کشی تاسیس شد که فضای‌‌ شهری‌‌ و زندگی روزمره خانوادگی را دگرگون ساخت. در این روند لوله و شیر آب جایگزین چاه و انبار‌‌ و چرخ و دلو و بشکه و مشک و کوزه آب شدند. حمام‌‌های‌‌ عمومی‌‌ به تدریج متروک و دوش‌‌گرفتن در خانه‌‌ متداول‌‌ شد. با‌‌ لوله کشی آب، خلا و مستراح به توالت تبدیل‌‌ و از بیخ حیاط به درون آپارتمان‌‌های چند طبقه منتقل شد. حوض آب که مرکز‌‌ شست‌‌وشو‌‌ بود، به تدریج متروک شد و جای‌‌ خود را‌‌ به‌‌ دستشویی‌‌ داخل آشپزخانه و توالت داد. همان‌گونه‌‌ که‌‌ کوشش ‌‌برای «رفع عفونت هوا» به پیرایش و نوسازی حریم عمومی انجامید، آب تصفیه‌‌‌شده‌‌ و گسترش آب لوله‌‌کشی، سیمای شهرها و بافت زندگی خانوادگی و خصوصی‌‌ را دگرگون ساخت. گسترش برق در‌‌ کنار‌‌ آب لوله کشی و دگرگونی بنیادینی در بافت خانواده و آهنگ زندگی روزمره به وجود‌‌ آورد. همچنان‌‌ که توجه می‌‌کنید، در مرحله نخست‌‌ تجدد‌‌ بهداشتی‌‌ کوشش برای «رفع عفونت‌‌ هوا» به‌‌ دگردیسی حریم عمومی و زندگی‌‌ اجتماعی انجامید. در مرحله دوم کوشش برای تصفیه و پاکسازی آب، به دگرگونی فرهنگ شست‌‌وشو و پخت‌‌وپز‌‌ انجامید و تجدد «خانگی» شد. با پذیرش هنجار‌‌ بهداشتی‌‌ جدید که‌‌ آب‌‌ آلوده‌‌ به میکروب را علت‌‌ اصلی اشاعه بیماری‌‌هایی همچون وبا یافت، معیارهای ظاهری و کمی آب کر و آب جاری‌‌ که‌‌ برگرفته از معیارهای علمی پیش از‌‌ کشف‌‌ باکتری‌‌ و میکروب‌‌های‌‌ آبزی بود، دیگر‌‌ نمی‌‌توانست‌‌ پاسخگوی مشکلات بهداشتی جامعه شهری باشد. به نظرم عدم آمادگی مجتهدان در ارائه تفسیری ویروس‌شناختی از‌‌ آب‌‌ پاک‌‌ باعث شد که ارزش‌های بهداشتی «نظافت» و «کثافت» جایگزین معیارهای «طهارت» و «نجاست» شوند. در این‌‌ روند‌‌ بهداشتی‌‌شدن‌‌ مسائل، به‌‌ تدریج‌‌ رأی‌‌ پزشکان، رقیب پاسخ مجتهدان به برخی از مسائل مطرح‌شده در توضیح‌المسائل و رسائل علمیه شد. کاهش منزلت علمی مجتهدان و انزوای آنها در دوره پهلوی اول بیش‌‌ از هر چیز پیامد این بحران معرفتی و بی‌‌توجهی به پیش‌‌فرض‌‌های علمی‌‌ای بود که بر فرهنگ شست‌‌وشو غلبه داشت.

برون رفتن از این بحران تنها زمانی امکان‌‌پذیر شد که معیارهای علمی‌‌ و پزشکی برای بازاندیشی احکام دین به‌کار گرفته شدند. در کنار اشخاصی که دانش را متنافی دین فرض می‌‌کردند، جمعی نیز بر آن بودند که باطن دین‌‌ با‌‌ دانش متناسب است و با «تفکیک خرافات از مذهب» می‌‌توان بار دیگر دین و دانش را متقارن ساخت. در این روند تطبیق دانش و دین زمینه انتقال جایگاه اجتهاد و نواندیشی از حوزه‌های علمیه به‌ دارالفنون و دانشگاه شکل گرفته بود، به همین دلیل شمار بسیاری‌‌ از‌‌ نسل نخستین بازسازان فرهنگ‌‌ دینی‌‌ از پزشکان و ادیبان و دانشگاهیان عافیت‌‌طلبی بودند که برای پاسخگویی به مسائل بهداشتی، بهگواری و بهزیستی به بازکاوی پیش‌‌فرض‌‌هایی علمی احکام دینی پرداختند. در خیل این‌‌ افراد‌‌ کسانی بودند چون دکتر امیر اعلم، ذکاء‌الملک فروغی، سیدحسن تقی‌‌زاده، حسین کاظم‌‌زاده‌‌ ایرانشهر، دکتر تومانیانس و عطا‌الله شهاب‌‌پور که نقش بنیادینی در نوسازی فرهنگ دینی داشتند. در این میان از کسانی چون علی‌‌اکبر‌‌ حکمی‌‌زاده، محمدحسن‌‌ شریعت‌‌سنگلجی (م.۱۳۲۲) نیز می‌‌توان نام برد که از حوزه برآمده بودند و چهره‌های متشخص تجدد دینی شدند. همه اینها به‌‌ جای توجه به ظاهر احکام شرعی که مورد توجه مجتهدان بود، به‌‌ تطبیق‌‌ بنیادین‌‌ دین و دانش پرداختند و بدین‌‌سان زمینه «نهضت و تجدد آخوند»، «تفکیک خرافات از مذهب»، «انقلاب مذهبی مقدس» و «انقلاب روحانی» را ‌‌‌‌در‌‌ نیمه نخست قرن بیستم فراهم آوردند.

کوشش برای تقارن دانش و دین، زمینه شکل‌‌گیری‌‌ جنبش‌‌ اسلامی‌‌ و تحرک حوزه‌های علمیه و طلبه‌های علوم دینی در دهه‌های ۱۳۲۰ به بعد را فراهم‌‌ آورد. با جذب افکار و دفع افرادی که سازندگان نو فرهنگ دینی بودند، در دهه‌‌ ۱۳۲۰ گفتمان دینی نوینی ساخته‌‌ شد که به جای آنکه همچون ملی‌‌گرایان به مسائل ملی و وطنی بپردازد، به «دردهای اجتماعی» پرداخت. در این گفتمان طبی-اخلاقی اماکن عمومی همچون کافه، کاباره، تیاتر، تریا، بار، کلوپ، سینما، هتل و ‌میهمانخانه که در غرب جلوه‌هایی از گسترش‌‌ شهرنشینی و حریم عمومی بودند و ادب مدنی و آداب جدیدی را عرضه می‌‌کردند، به عنوان اماکن فسق و فجور و فساد اخلاقی و عامل شیوع «بیماری‌‌های اجتماعی» و «فساد اخلاقی و روحی» شناخته شدند. در‌‌ این‌‌ گفتمان اشاعه امراض اخلاقی و روانی، نتیجه گسترش بی‌‌دینی و ترویج «فرهنگ مبتذل اروپا» در ایران معرفی شد و مداوای این «بیماری‌‌های خانمان برانداز» نیز تنها از طریق اجرای احکام اسلام ممکن دانسته‌‌ شد. مثلا‌‌ محمدعلی خزاعی در مقاله‌‌ای در سال ۱۳۳۱ در ندای حق، احکام اسلام را «داروی شفابخش مرض بی‌‌دینی» شناخت و تجویز کرد که «بر حکمای دین لازم است با آمپول دیانت مرض بی‌‌دینی‌‌ ما‌‌ را معالجه کنند.» در این دوره دین به یک پروژه اخلاقی برای ساختن آینده‌‌ای سالم تبدیل شد. این زمانه را می‌‌توان «زمانه دین درمانی اجتماع» نام نهاد که تا دوره انقلاب اسلامی ادامه‌‌ یافت. پاکسازی‌‌های‌‌ پس‌‌ از انقلاب در واقع اجرای‌‌ اهدافی‌‌ بود‌‌ که در نوشته‌های اسلامی قبل از انقلاب به آن توجه بسیاری می‌‌شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز برای پی‌‌انداختن نظامی «بر پایه ایمان»، دولت را در‌‌ اصل‌‌ سوم، موظف ساخت که همه امکانات خود را برای «ایجاد‌‌ محیط‌‌ مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» به‌کار برد.

از گفت‌وگویی با دکتر محمد توکلی‌طرقی