واکسیناسیون: تلاش‌‌های امیرکبیر و قوانین اجباری او اندک مدتی مردم را در صف آبله‌‌کوبی قرار داد؛ ولی صف‌‌کشیدن برای واکسیناسیون زمانی اتفاق افتاد که مردم به مفیدبودن آن پی بردند و بر شایعه‌ها در زمینه تلقیح غلبه کردند. روزنامه وقایع‌اتفاقیه نحوه آبله‌‌کوبی در عصر ناصری را این‌‌گونه بیان می‌‌کند: «در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض می‌‌شود که اکثری را هلاک می‌‌کند یا کور یا معیوب می‌‌شوند... اطبا چاره این ناخوشی را این‌طور یافته‌‌اند که در طفولیت از گاو آبله برمی‌‌دارند و به طفل می‌‌کوبند... دولت علیه کسان برای یادگرفتن این فن شریف گماشته‌‌اند (روزنامه وقایع اتفاقیه، جمعه ۱۹ربیع‌‌الثانی۱۲۶۷، نمره سیم، ص۱) که بعد از آموختن به جمیع ممالک محروسه مامور کنند که در هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبله‌‌شان را بکوبند و از تشویش هلاک و عیب آسوده کردند» (روزنامه وقایع اتفاقیه، جمعه ۱۹ربیع‌‌الثانی۱۲۶۷، نومره سیم، ص۲) . از دید فلور، رویکرد مردمی و تغییر شناختی و رفتاری در مواجهه با واکسیناسیون ۱۲۰ سال طول کشید. در هر صورت، تلقیح زمانی پایدار شد که بزرگان قوم، از فرزندان شاهزادگان گرفته تا فرزندان اعیان و اشراف، در مقابل دیدگان مردم آبله‌‌کوبی کردند تا مردم خود مشاهده کنند آنچه تلقیح می‌‌شود ماده‌‌ای برای نجات جان فرزندان آنهاست.

 مراکز بهداشتی و درمانی و انسان‌‌مدارانه: مراکز بهداشتی و درمانی و انسان‌‌مدارانه مانند درمانگاه، دانشکده، بیمارستان و داروخانه ازجمله مکان‌‌هایی بودند که با آمدن هیات‌‌های مذهبی و سیاسی و اقتصادی خارجی به ایران تاسیس شدند. تاسیس این مراکز از آن نظر مهم است که با رفتن هیات‌‌ها، این ساختمان‌ها بیشتر در همان زمینه و با نیروی انسانیِ ایرانی به کار خود ادامه می‌‌دادند و از طرفی، ایرانیان هم ساختمان‌های مشابه برای ارائه خدمات بهداشتی و درمانی می‌‌ساختند و این‌‌گونه، بر ماندگاری یادگارهای طب مدرن می‌‌افزودند. به نمونه‌هایی از مراکز و موسسه‌هایی اشاره می‌‌شود که هیات‌‌های خارجی در ممالک محروسه ایران ساختند: تا آغاز جنگ جهانی اول در شهرهای تهران، تبریز، کرمانشاه، مشهد، همدان و رشت آموزشگاه پرستاری تاسیس‌‌شده بود. مدارس و بیمارستان‌‌های آمریکایی در شهرهای ارومیه، تبریز، رشت، همدان و تهران فعال بودند. مدارس و بیمارستان‌‌های انگلیسی در شهرهای تربت‌‌حیدریه، نصرت‌آباد (سیستان)، کرمانشاه و بوشهر دایر بودند. مراکز آموزشی‌‌درمانی روس‌‌ها در تهران، مشهد و تربت‌‌حیدریه بودند و پزشکان فرانسوی در تهران، تبریز و بوشهر به مردم خدمت می‌‌کردند.

استقرار قرنطینه: قرنطینه نیز ازجمله مظاهر طب نوین بود که ایرانیان به‌‌سختی آن را پذیرفتند. از دید سه تن از شاهزادگان قاجاری، قرنطینه اصلی از اصول دینی مسیحی بود که آنها اجرا می‌‌کردند و انجام آن درواقع تحمیلی بود برای پیروان سایر ادیان، ازجمله مسلمانان. در موضوع قرنطینه نیز آگاهی مردم استقرار آن را در ایران پایدار کرد. باید گفت در ایران امیرکبیر بنای قرنطینه را گذاشت و این موضوع را می‌‌توان از متن ناﻣه امیرکبیر به اسکندرخان، حاکم کرمانشاهان، دریافت.

آموزش نوین طب در دانشکده‌های طبی: در ایران، آموزش نوین طب قدمتی به‌‌اندازه حضور هیات‌‌های خارجی در کشور دارد؛ ولی این نوع آموزش به‌طور رسمی از دارالفنون آغاز شد و در سراسر ایران گسترش یافت. اطبای هیات‌‌های خارجی در دانشکده‌ها، آموزشکده‌ها و بیمارستان‌‌هایی که می‌‌ساختند طب نوین را به جوانان ایرانی نیز تعلیم می‌‌دادند. از معروف‌‌ترین این تعلیم‌‌دهندگان باید از دکتر کاکران (Cochran) نام برد که در سال ۱۸۹۴م/ ۱۳۱۱ق، در ارومیه به تعلیم‌‌وتربیت جوانان ایرانی در زﻣﻴﻨه پزشکی نوین دست زد و ۲۷ نفر را در این زمینه آموزش داد. البته آموزشگاهی از این نوع در همدان و برخی شهرهای بزرگ ایران نیز وجود داشت. با این مقدمه‌ها بود که پس از شروع تعلیم طب نوین به روش جدید در دارالفنون، آموزش از این نوع در ایران شتاب بیشتری گرفت و ماندگار شد.

دارالفنون: با افتتاح دارالفنون، درواقع روش نوین آموزش دانشگاهی در ایران شروع شد. مدرسه «دارالفنون روز یکشنبه پنجم ربیع‌‌الاول سال۱۲۶۸ق، سیزده روز پیش از کشته‌‌شدن امیرکبیر، با حضور ناصرالدین شاه و هفت تن معلم اتریشی و چند نفر از معلمان ایرانی که تحصیلاتی عالی را در اروپا به پایان رسانده بودند و صد نفر شاگرد افتتاح یافت. دارالفنون ایران بیست سال قبل از دارالفنون ژاپن و سه سال بعد از دارالفنون عثمانی افتتاح یافته است» (یغمایی، ۱۳۴۸: قسمت۳/ ۱۴۵). نخستین دوره فارغ‌‌التحصیلان این مدرسه در سال ۱۲۷۴ق/ ۱۸۵۷م، تحصیلات خود را به پایان رساندند که در این میان، ۱۵درصد فارغ‌‌التحصیلان در رشته پزشکی درس خوانده بودند. تاسیس دارالفنون در تهران زمینه‌‌ای برای تاسیس دارالفنون‌‌های دیگر در سایر نقاط ایران بود. دکتر امیراعلم، رئیس حفظ‌‌الصحه دولتی در این‌باره می‌‌گوید: «دارالفنون تهران کفایت نمی‌‌کند؛ زیرا منحصر به تعلیمات عالیه است و به ساکنان پایتخت یا اولاد متمولان اختصاص دارد و جوانان خانواده‌های متوسط‌‌الحال یا بی‌‌بضاعت ایالات و ولایات نمی‌‌توانند» راه دور و پرخرج و هزینه گزاف پایتخت را متحمل شوند و از تحصیلات عالیه بازمانده‌‌اند. به این ترتیب، دارالفنون‌‌ها که به سلاح روز، یعنی علم نوین، مسلح بودند در ایران ماندگار شدند.

 تصویب قوانین طبی و بهداشتی در مجلس و دولت و صدور گواهی طبابت: سارتون نقطه اتصال میان قانون و طب را سازمان‌های آموزش پزشکی می‌‌داند و می‌‌نویسد قانونی‌‌شدن تعلیمات پزشکی برای حفظ منافع عمومی بیماران و خود پزشکان لازم و ضروری است. همچنین قوانینی از این نوع می‌‌تواند چارچوب فعالیت‌‌های طبی را مشخص کند و بر ادامه‌‌دار شدن و پایدارشدن آنها تاثیر گذارد.در ایران دوره قاجار تا افتتاح مجلس، قانون خاصی برای طبابت وجود نداشت و قوانین و مقررات طبی به قوانین شفاهی برگرفته از دستور شاه و شرع و عرف خلاصه می‌‌شد؛ حتی گواهی طبابت (استشهادنامه) نیز پس از مهر و امضای حکیم (استاد) و معتمدان محل و علما به شاگرد حکیم داده می‌‌شد.

 

از مقاله‌ای به قلم ولی‌اله قهرمانی‌اصل، ناصر صدقیف میراسداله صالحی‌پناهی و شهرزاد ساسان‌پور