متاسفانه، آدام اسمیت اغلب کار را نوعی کالا به شمار می‌‌‌آورد، نه نوعی فعالیت؛ کار چیزی بود بسیار شبیه کالاهایی که انسان می‌‌‌خورد یا می‌فروشد. برای مثال، او می‌‌‌نویسد: «این‌گونه است که تقاضا برای کار آدمی، مثل هر کالای دیگر مورد تاکید ما، الزاما تولید آدمی را تنظیم می‌کند؛ هرگاه روند تولید بیش از اندازه کند باشد بر آن سرعت می‌بخشد و هرگاه زیاده از حد تند باشد، از سرعت آن می‌کاهد.» در ۳۰ یا ۴۰سال بعد، گفته‌های او در این زمینه پیامدی بسیار فاجعه‌آمیز داشت. زمانی که نظریه‌ای را مطرح می‌کنیم که در آن کار مبنای ثروت است و کار براساس عرضه و تقاضا بررسی می‌شود، مستلزم تمدنی بسیار غیرانسانی است و در سال‌های پس از مرگ اسمیت این لزوم واقعیت یافت. اسمیت لطمه دیگری هم به کار کردن زد. او که تقسیم کار و سرمایه‌گذاری بیشتر را منبع افزایش تولید می‌‌‌دانست، به جایی کشیده شد که آدمی را فقط «ماشین تولید» به شمار آورد. او می‌‌‌دانست برای این دیدگاه چه بهایی باید پرداخته شود و کاملا آگاه بود که هرگاه دست مردمی از رده‌های پایین را از زندگی کاری سرشار و غنی کوتاه کنیم، «نادانی فاحشی» بر آنها چیره می‌شود.

 

سنت روشنفکری در غرب (از لئوناردو تا هگل)

تالیف: ج. برونوفسکی/  ب.مازلیش

ترجمه: لی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لا سازگار، انتشارات آگاه