لازم به ذکر است در سال ۱۳۰۹ش/  ۱۹۳۰م ریاست بلدیه به رئیس نظمیه اصفهان «سرهنگ حبیب‌الله شهردار» سپرده شد و نهضت خیابان‌کشی شهر را وی آغاز کرد و تا حدود یک دهه، ده‌ها خیابان مهم شهر احداث شد؛ از جمله خیابان چهارباغ پایین، هاتف، حافظ، شاهپور (کاشانی امروز)، نظر، کمال اسماعیل و خیابان طویلی به طول ۱۸ کیلومتر که با عنوان خیابان «دور شهر» معروف بود. خیابان خوش (طالقانی امروزی) چهارباغ بالا، شمس‌آبادی و عباس‌آباد نیز عریض شدند. همه این اقدامات نشانه شهری آماده شده برای «عصر ماشین» بود. روند اصلاحات خیابان‌ها و میادین شهر در سال‌های بعد هم پیگیری شد. درسال ۱۳۱۷ش/ ۱۹۳۸م، آسفالت‌ریزی خیابان‌های چهارباغ، سپه و شاه تکمیل شد. بعضی دیگر از خیابان‌ها تسطیح و شن‌ریزی و درختکاری شدند و مرمت مغازه‌های اطراف میدان نقش جهان انجام شد. تاکید بر محور چهارباغ سرانجام منجر به کشیدن خیابان‌های مسجد سید، عبدالرزاق و ولیعهد (ولیعصر امروزی) عمود بر این محور شده و میدان کهنه را به دو قسمت تقسیم کرد. درواقع عبور خیابان‌های عبدالرزاق، ولیعصر، هاتف و احداث میدانی جدید (سبزه میدان) در خلال سال‌های ۱۳۴۰، گسست جبران‌ناپذیری را در بافت بازار سنتی اصفهان به وجود آورد و یکپارچگی و ارتباط ارگانیک این مجموعه را تحت‌الشعاع قرار داد. به این صورت یکی از عواقب ناگوار خیابان‌کشی‌های جدید گریبان بازار اصفهان راگرفت و عملا موجب دو پارگی بافت آن شد. نباید دور از نظر داشت که در مواردی تخریب بافت قدیمی برای خیابان‌کشی مورد حمایت و تشویق نیز قرار می‌گرفت. به‌طور مثال روزنامه اخگر از طرح اداره بلدیه برای خرابی مغازه‌های جهان‌نمای دروازه دولت و ضمیمه کردن آن به خیابان چهارباغ دفاع کرده و از تاخیر درعملی شدن آن شکایت دارد و خواستار برداشتن هر چه سریع‌تر این «سد آهنین طریق عبور مردم بیچاره» می‌شود (روزنامه اخگر، سال اول، ش۲۵، ۹آذر۱۳۰۷).

اقدامات عمرانی صورت‌گرفته در اصفهان تا آنجا پیش رفت که به تدریج شمایل شهری صنعتی به خود گرفت. در دوره رضاشاه نخستین بارقه‌های ورود صنعت به شهر زده شد. صنعتی شدن اصفهان در دوره پهلوی دوم با شدت بیشتری دنبال شد و با نخستین گام‌ها برای برنامه‌ریزی و طرح‌های جامع شهری، مرحله‌ای تازه در روند ایجاد عناصر اقتصادی جدید و تحول اصفهان آغاز شد.

ادغام روزافزون ایران در اقتصاد جهان سرمایه‌داری و وابستگی به آن و وجود منابع اولیه فراوان در کشور، تدریجا زمینه را برای ایجاد قطب‌های صنعتی و تاسیسات زیرساختی و تجهیزات مورد نیاز آن فراهم ‌آورد که نتیجه آن بزرگ شدن اندامین و غیرمنطقی شهرهای مهم بود. سال‌های ۱۳۱۱ش/ ۱۹۳۳م به بعد اوج درخواست برای احداث کارخانه‌های گوناگون در اصفهان است. با توجه به کمک مالی و اعطای وام از طرف بانک‌ها، تقاضای ایجاد کارخانه‌های نساجی، نخ‌ریسی، قند، سیمان، روغن‌گیری، کاغذ و مقواسازی، کلاه‌سازی، کبریت‌سازی، صنایع خشکبار، تنباکو، برنج‌پاک‌کنی، چرم‌سازی، آرد و پنبه‌پاک‌کنی، صابون‌پزی، جوراب‌بافی، پارچه‌بافی، پشم‌ریسی، ظروف لعابی، چوب‌بری و کنسرو در بین سرمایه‌داران بالا گرفت. از این زمان لازم بود بناهای صنعتی به‌عنوان قسمتی از زندگی شهری مدرن احساس و دیده شود و به‌صورت چشم‌انداز شهر درآید. حضور سنگین و مقتدرانه این بناهای جدید نمایش‌دهنده عظمت شهر مدرن در قالب فیزیکی بود. از این رو قرار گرفتن کارخانه‌های اصفهان در کنار بستر زاینده‌رود که امتداد اصلی شهر به حساب می آمد، نمی‌تواند اتفاقی قلمداد شود. همزمان با اینکه فعالیت‌های نوین صنعتی و مغازه‌های سبک غربی اغلب، در قسمت‌های جدید شهر مستقر می‌شدند، با تشدید فعالیت صنایع نساجی در اصفهان، پدیده حاشیه‌نشینی کارگران نساجی در محلات طوقچی، مفت‌آباد (کوله پارچه) و در حوالی قبرستان تخت فولاد و در جنوب شرقی اصفهان ظاهرشد و پدیده زاغه‌نشینی به‌وجود آمد. توسعه شهری اصفهان در این دوره بیشتر بر قسمت جنوب شهر متمرکز بود و با عنایت اغنیا به آن و ساخت عمارات جدید، آبادی شهر متوجه این ناحیه شد؛ درحالی‌که بافت قدیمی روز به روز فرسوده‌تر می‌شد (اخگر، سال اول، ش۲۲۱، ۲۸مهر، ۱۳۰۸).

 از مقاله‌ای به قلم دکتر فریدون ‌اللهیاری، استاد گروه تاریخ،دانشگاه اصفهان و نفیسه باقری، کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه اصفهان.