سیاحان غربی چه دیدند و نوشتند؟
چالشهای بهداشت عمومی و فردی در عصر قاجار
در این نظامنامه وظایف مجلس حفظالصحه شامل تاسیس قرنطینهها در بندرهای ایران که در آغاز به دست پزشکان خارجی اداره میشد، اجرای عمل آبلهکوبی عمومی و همچنین تاسیس بیمارستان اختصاصی زنان و کودکان در تهران بود. مجلس حفظالصحه به غیر از سه مورد یادشده، موسسات و اقداماتی نداشت. این مجلس تا اواخر سال۱۲۹۹ شمسی همچنان دایر بود و بعد در تشکیلات وزارت داخله (کشور) بهعنوان یک اداره کل ادغام شد.
سفرنامهها
برای شناخت ابعاد گوناگون تاریخ و فرهنگ مردم ایران از مراجعه به منابع متعدد و متنوع، گریزی نیست. از میان این منابع، سفرنامهها از نظر دارابودن انبوهی از اطلاعات عینی و تجربی در واقع پردههایی از صحنههای اجتماعی کشورهای مربوط هستند و بالطبع، خوبیها و زشتیهای آن جامعه را آشکار میکنند. البته این سفرنامهها مصون از خطا و اشتباه نبودهاند که علت آن میتواند ناشی از اطلاعات ناکافی، ناآشنایی با زبان فارسی و همچنین داوری مغرضانه باشد. در دوره قاجار سیاحان به ویژه سیاحان غربی که وارد ایران می شدند، در مسیر خود و نیز هنگام اقامت در روستاها و شهرهای مختلف، در کنار توجه به مسائل گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اوضاع بهداشتی آن دوره را نیز در سفرنامههای خود بررسی کردهاند.
بهداشت فردی
بهداشت فردی به اقدامات محافظت کنندهای گفته میشود که مسوولیت رعایت آن بیشتر با خود افراد است و باعث ارتقای سلامت آنان و محدود کردن انتشار بیماریهای عفونی بهویژه بیماریهایی میشود که بر اثر تماس مستقیم منتقل میشوند. اکنون وضعیت بهداشت فردی در دوره قاجار در چند محور بررسی میشود:
الف- نظافت شخصی: بنا بر نوشتههای برخی سیاحان غربی که در دوره قاجار به ایران آمدند، ضعف نظافت شخصی در آن دوره، از جمله علل شیوع بیماریهای مختلف بوده است.
ویلم فلور معتقد به «ضعف» بهداشت فردی نیست، بلکه به «نبود» بهداشت فردی اعتقاد دارد که خود به انتشار بیماریها کمک میکرد. وی فقدان درک رابطه بین وجود بیماری و نبود کامل بهداشت فردی را مشکلی ساختاری در زمینه گسترش بیماریها در میان مردم ایران در عصر قاجار میداند.
به نقل از فوربث لیث که در دوره قاجار بهعنوان امین اموال و طبیب حدود سال ۱۹۲۰ میلادی در نواحی مرکزی و جنوب ایران به سر برده است، مینویسد: «مردم کاملا درباره اصول ابتدایی بهداشت، بیاطلاع هستند و تقریبا همه آنها تمام زندگی خود را در محاصره کثافتهای غیر قابل توصیفی سپری میکنند. عقاید نادرست و نهفته در دیرینه آنها، درباره مسائل سلامت و بیماری، بسیار سخت و دشوار است که زدوده شوند و ثابت شده است هر تلاشی برای بهبودی شرایطشان امری دشوار است.» گاسپار دروویل که در عصر فتحعلیشاه به ایران سفر کرده است، در سفرنامه خود با اشاره به خوردن غذا با دست که در میان ایرانیان رایج بود، مینویسد که ایرانیها بعد از صرف غذا با آب ولرم، دست راست خود را میشویند؛ بدون آنکه دست چپ خود را جلو بیاورند. همچنین آب در دهان مزمزه میکنند و ریش خود را هم میشویند و مانند پیش از ناهار با دستمال خود که غالبا خیلی کثیف است آن را خشک میکنند. وی معتقد است اعیان و نجبای ایرانی به بعضی وسایل نظافت شخصی تا حدودی بیاعتنا هستند و حتی دستمال جیبی خود را موقعی عوض میکنند که بوی مشمئزکنندهای گرفته باشد. دروویل مشخصا به یکی از اعیان ایرانی اشاره میکند که حدود یک ماه دستمال جیبی کثیف خود را عوض نکرده بود.
البته وی در سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۸۱۳ میلادی، یعنی حدود یک سال در ایران به سر برده و طبیعی است که در این زمان اندک نمیتوانسته با همه طبقات جامعه ایرانی اعم از اعیان و اشراف یا طبقات متوسط و پایین جامعه معاشرت داشته باشد. بنابراین نقل قول وی چندان قابل اعتنا نیست.
اما ادوارد یاکوب پولاکه استاد طب دارالفنون و طبیب مخصوص ناصرالدینشاه که به مدت ۹ سال در ایران به سر برده در سفرنامه خود، «دستمال» مخصوص خشک کردن دست را نزد ایرانیان مهم توصیف میکند و مینویسد:
کمتر میشود که ایرانیان با آن دستمال بینی خود را پاک کنند؛ زیرا اولا آب بینی آنان به نحو شگفتانگیزی کم است و دیگر اینکه مردم طبقات پایین و فرودست با دست بینی خود را پاک میکنند.» وی تصویر باورپذیرتری از کاربرد دستمال نزد ایرانیان دوره قاجار ارائه کرده است که با توجه به اقامت ۹سالهاش در ایران طبیعی مینماید. البته پولاک به این نکته مهم بهداشتی اشاره میکند که حداقل طبقات بالای ایران عصر قاجار، برای پاک کردن بینی خود از دستمال استفاده میکردهاند.
درباره نظافت پوشاک مردم عصر قاجار نیز فلور معتقد است که برخی از مردم تهیدست در دوره قاجار فقط یک دست لباس داشتند و مردم عادی، لباسهایشان را فقط یکبار در سال میشستند، آن هم تازه با آب سرد و صابون بسیار چسبناکی با منشأ گیاهی. این امر در حالی است که با توجه به وجود حمام از دیرباز در ایران و نیز دستورات شرعی برای شستوشوی بدن و لباس، یک فرد نمیتوانسته است برای یک سال با لباس کثیف و آلوده سر کند؛ ضمن آنکه سیاحان دیگر به این موضوع اشارهای نکردهاند. چنانکه دیدیم فلور به وجود صابون در دوره قاجار فارغ از کیفیت آن اشاره کرده است. بنابراین استفاده از صابون که وسیلهای مهم برای نظافت شخصی است در آن دوره کاربرد داشت. پولاک در اینباره مینویسد: «ایرانیان برای رنگ کردن، مو را سه بار با صابون میشویند تا از چربی پاک شود.» و کارلا سرنا سیاح ایتالیایی نیز درویشان تهرانی را ملامت کرده است که چرا از صابون استفاده نمیکنند و در نظافت خود نمیکوشند. استرآباد (گرگان امروزی) نیز از مراکز تولید صابون در آن دوره بود. به نوشته لرد کرزن در کناره رود اترک گیاهی میرویید که از آن گیاه، قلیای مخصوصی برای صابونپزی تهیه میشد. وی همچنین با اشاره به تهیه روغن زیتون در فاصله میان رشت و رودبار بیشترین کاربرد آن را در صابونپزی میداند.
بر این اساس میتوان گفت صنعت صابونپزی هرچند بهصورت ابتدایی، در دوره قاجار وجود داشته و صابون بهعنوان یکی از مواد پاککننده آلودگی مطرح بوده است. البته صابون حتی در شهر تهران نیز همیشه در دسترس نبود و کیفیت آن متغیر بود. در سال۱۹۲۰، فروش صابون در تهران منحصر به جاهای خاصی بود. از ۲۱ مغازه، ۱۶ باب در بازار، ۳ باب در عودلاجان، یک باب در سنگلج و یک باب در حسنآباد صابون میفروختند. به این مغازهها باید فروشندگان دورهگرد را نیز اضافه کرد. در مناطق روستایی نیز که صابون همیشه در دسترس نبود، روستاییان از فرآوردههای مختلفی استفاده میکردند.
ب - استحمام: استحمام نیز از جمله مهمترین شاخصهای بهداشت فردی است و ایرانیان هم از نظر ساخت حمام و هم در استفاده از آن سابقهای طولانی دارند. چنانچه حمامهای زیادی در ادوار مختلف تاریخی در ایران ساخته شده است.
دکتر پولاک، حمام را با زندگی دینی ایرانیان در ارتباط نزدیک میداند و معتقد است که ایرانیها پس از هر نوع بیماری حتما باید به حمام میرفتند و خود را شستوشو میدادند. این موضوع که پولاک به صراحت آن را بیان میکند، خود حاکی از این است که برخی نوشتههای سیاحان غربی درباره پایبند نبودن همه ایرانیان به بهداشت فردی نمیتواند صحت داشته باشد؛ چون حمام جزو لاینفک زندگی ایرانیان بوده است. البته این امر به معنی استحمام روزانه بدن برای ارتقای بهداشت فردی نیست و هرچند بر اساس قوانین اسلام، شستوشوی بدن در برخی موارد واجب است، اما این کار فقط در جاهایی که حمام عمومی داشت، ممکن بود و از آنجا که در بسیاری از مناطق روستایی، حمام وجود نداشت، مردم خود را بهصورت کامل نمیشستند. روند ساخت حمام در تهران هر سال فزونی میگرفت؛ بهطوریکه در سال ۱۸۵۲، تنها یک حمام برای ۱۴۸ خانه در تهران وجود داشت، اما در سال۱۹۰۲ این رقم به یک حمام برای ۸۹ خانه رسید که افزایش ۴۰درصدی حمام را در مدت پنجاه سال نشان میدهد.
ساموئل گرین ویلر بنجامین نخستین سفیر آمریکا در ایران، در سفرنامه خود درباره حمامهای عمومی در تهران عصر ناصری مینویسد: (هر یک از آنها «مردم تهران» لااقل هفتهای یک دفعه به حمام میروند، بلکه بعضی روزی یک دفعه میروند. مردمان متمول در خانههای خود حمامهای بسیار مزین مخصوصی دارند و عیسویان و یهودیان حق ندارند که در حمامهای عمومی آنها داخل شوند. حمام ایرانی به عینه شبیه حمامهای عثمانی است که به بخار، گرم میشود و حوض آب سردی دارد. اگرچه در حمامهای عمومی، آب را به قدری که باید عوض نمیکنند، معهذا در چنین اقلیمی، حمام چیزی است بسیار واجب و اگر به واسطه سهولت حمام نبود ایرانیها نمی توانستند رسوم مذهبی تطهیر را به جا بیاورند. پولاک نیز ضمن تمجید از مزایای حمام ایرانی، خواستار رواج این حمام در اروپا برای استفاده از مزایای طبی آن میشود. حمام ایرانی، از نظر وی علاوه بر اینکه بدن را به بهترین شکل تمیز میکند، مزایایی طبی دارد که از جمله آنها رفع خستگی و کمک به مداوای دردهای مفصلی و روماتیسمی است. وی در عین حال استفاده زیاد از این حمام را موجب سستی و رخوت انسان میداند. فلور (۱۳۸۶ ش) درباره حمامهای ایران مینویسد: «به علت شرایط نامناسب بهداشتی اکثر حمامها، برخی بیماریها نظیر بیماریهای تنفسی، پوستی، تراخم، عفونتهای قارچی و رودهای نیز از طریق آب خزینه که بهصورت مشترک مورد استفاده قرار میگرفت، شیوع مییافت. آب خزینه تقریبا سهبار در سال تعویض میشد و این امر در تسریع شیوع بیماریها نقش فراوانی داشت. همچنین پزشکان معمولا تنقیه با آب حمام را تجویز میکردند که این هم مزید بر علت بود.»
بهداشت محیط
چنانکه متخصصان بهداشت محیط میگویند، بهداشت محیط در تعریف کاربردی خود، ارتقا و اجرای معیارهایی است که شرایط خارجی مسبب بیماری، ناتوانی و سلب آسایش از انسان را کنترل می کند.در این مجموعه معیارهای ساختاریافته علاوه بر حفظ سلامت و ایمنی، جنبه های زیبایی شناختی نیز متناسب با نیازها و انتظارات جامعه هدف گنجانده می شود.بنابراین مهم ترین هدف بهداشت محیط، مطالعه عوامل محیطی مضر برای سلامت انسان و تشخیص و پیشگیری، رفع و کنترل اثرات سوء ناشی از این عوامل تلقی می شود. اینک برخی مولفه های بهداشت محیط در عصر قاجار از دید سیاحان غربی مورد بررسی قرار می گیرد.
الف - دفع فضولات و فاضلاب: دفع صحیح فضولات انسانی یکی از مولفههای مهم بهداشت محیط در هر جامعه است.این مساله در دوره قاجار در شهرهای مختلف به شیوه های متفاوتی انجام می شد که عموما غیر بهداشتی بود.
ویلم فلور (۱۳۸۶ ش.) در این باره می نویسد: «هرچند بسیاری از خانهها آبریزگاه داشتند، اما دفع فضولات به شیوه ای غیر بهداشتی انجام می شد، در نتیجه، خود شهرها و روستاها اغلب همچون چاه فضولات روباز جلوه می کردند.آبریزگاهها (از آنجا که خشک نبودند) همچون منبعی برای رشد مگسها محسوب می شدند.در مناطق روستایی، آبریزگاه وجود نداشت.
در نتیجه، فضولات و مواد آلوده کننده دیگر در تماس با آب آشامیدنی و آب شستشو قرار می گرفت و به عنوان ناقل بیماریهای عفونی عمل می کرد.» وی همچنین یکی از علل شیوع گسترده مالاریا در ایران عصر قاجار را وجود چاه های باز مستراح و آب انبارهای آشامیدنی می داند و یا انتشار بیماری سل را به علت شرایط بد بهداشتی خانهها، لحاف های لاییدار که به شکل شسته نشده به صورت مشترک استفاده میشد، شرایط نامناسب بهداشتی مردم و تشخیص دیررس ارزیابی می کندبر اساس گزارش های برخی سیاحان غربی که در عصر قاجار به ایران سفر کردند در شهرهای ایران گنداب رو وجود نداشت، بلکه به جای آن چاههایی عمودی می زدند و پس از اینکه به عمق معینی می رسید آن را به صورت افقی می تراشیدند و خزانه ایجاد می کردند. به گزارش پولاک در اصفهان و دیگر نواحی کشاورزی نیز، لوله فاضلاب مستراح به زیرزمینی کم عمق با طاق قوسی ختم می شد و دهقانان از آنجا مدفوع را که با کاه و زباله آمیخته شده بود، برای مصرف کود به صحرا می بردند.این کار البته با توجه به شرایط آن روز قابل قبول بود، ولی عیب کار این بود که روزها و دیر به دیر انجام می شد در صورتی که اگر شبها و زود به زود انجام می شد هم برای کشاورزی و هم برای سلامت اهالی مفید بود.
هینریش کارل برو گش، عضو هیأت اعزامی پروس (آلمان) به ایران در عصر ناصری، معتقد است که وضع دفع فضولات در اصفهان چنانکه پولاک توصیف کرده، نبوده و فاضلاب خانهها به داخل کوچه و خیابان می ریخته، ولی وی انتقال فاضلاب را به خارج از شهر تایید کرده است. به نوشته وی این وضع از زمان شاه عباس در اصفهان وجود داشته است و آدام اولئاریوس و ژان شاردن « نیز در سفرنامه های خود به تفصیل درباره آن نوشتهاند که چگونه هر روز، کشاورزان اطراف اصفهان با الاغ های خود به شهر می آمدند و فضولات و کثافات را بار الاغ می کردند و با خود می بردند تا به عنوان کود در مزارع کشاورزی از آن استفاده کنند.»
بنابر گزارش فلور، انتقال فاضلاب به بیرون شهر توسط گروه ویژه ای به نام «کناس» انجام می شد که از این طریق امرار معاش می کردند.آنان حتی به دولت نیز بابت این کار مالیات می پرداختند، زیرا دفع فاضلاب یک سرمایه گذاری پر سود بود.حق پاکسازی مستراح های عمومی بالا بود.برای مثال مسجد شاه تهران با ۴۰ مستراح، دارای سرقفلی ای معادل حداقل سی هزار تومان در سال بود.البته این پول به جیب رفتگران فاضلاب نمی رفت و بیشتر کسانی که آنها را استخدام کرده بودند، پولها را می گرفتند.در اصفهان، در دهه ۱۸۷۰، ۱۵۰ کناس وجود داشت. در تهران و برخی شهرها هم برای دفع فاضلاب چاه حفر میشد که بهداشتیتر از شیوه رایج در اصفهان بود، اما مشکلات دیگری از نظر بهداشتی ایجاد می کرد. کرزن، نظر پولاک را مبنی بر احداث چاه برای دفع فضولات انسانی در تهران تایید کرده، اما با توجه به رسوبی بودن خاک این شهر، درباره نفوذ فاضلاب به چاه های آب آشامیدنی و آب انبارها هشدار داده است.وی می نویسد: معمولا در خانه های تهران یکی دو چاه به عمق ۱۵ تا ۲۰ متر می کنند و همین که اینها پر شد چاههای دیگری حفر می کنند، چون خاک تهران رسوبی و قابل نفوذ میباشد سرایت محتویات این چاهها به آبهای نوشیدنی و آب انبارهای خانگی و حوضها بدبختی های زیاد ایجاد می کند.»
کرزن، تهران را از نظر بهداشتی، شهر چندان خوبی نمی داند و روش پاکسازی شهر از فضولات را غیر بهداشتی، ولی در عین حال بهتر از سایر شهرهای ایران توصیف کرده است. در همان حال اوضاع در برخی شهرها بغرنجتر بود و فاضلاب بطور مستقیم به کوچه و خیابان میریخت که بی شک موجد بیماریهای مختلف بود.
در یک گزارش کنسولگری انگلیس درباره وضع بهداشتی برخی شهرهای ایران از جمله بوشهر آمده است: «در بوشهرا هیچ سازمانی به سلامت عمومی مردم رسیدگی نمی کرد.پس ماندهها و فاضلاب، چه با منشأ حیوانی و چه انسانی، به صورت غیر قابل تمایز از یکدیگر در کوچه های خاکی ریخته یا پرتاب می شدند.بسیاری از خانهها، خروجی فاضلاب خود را به درون این کوچهها باز می کردند، هرچند ممکن بود در خانه هایی از چال فاضلاب برای این منظور استفاده کنند، اما محتویات این چال های در حال گندیدگی (اغلب آنچه طی سالیان تجمع یافته بود) به درون چاههایی که وجود داشت، تخلیه می شد و بوی زننده شان، هوای خانهها و شهر را آکنده می کرد.
بخشی از مقالهای به قلم مهدی علیجانی