موجودی خزانه سلطنتی در دوره ناصرالدینشاه
از افسانه تا واقعیت
ناصرالدینشاه در سال ۱۲۹۴ق/ ۱۸۷۷م قبل از سفر دومش به فرنگ به امینالسلطان دستور داد تا موجودی خزانه را برآورد کند و به او گزارش دهد. براین اساس امینالسلطان به همراه سرایدار باشی و آقامحمدعلی صراف در تاریخ یکشنبه ۲۷ شوال ۱۲۹۴ق/ ۱۸۷۷م وجوه نقدی و مسکوکات داخلی و خارجی خزانه دولتی را به قیمت روز برآورد کردند و این مبالغ را به ناصرالدینشاه گزارش دادند. صورت نقدینگی خزانه اندرون، به شرح ذیل بود:
با بررسی میزان موجودی خزانه مشخص میشود که موجودی خزانه که در سال ۱۲۹۴ق ۴ کرور و ۴۶۲ هزار و 977 تومان و ۹ هزار دینار بوده، پس از برداشت مخارج سفر دوم ناصرالدینشاه به فرنگ در سال ۱۲۹۵ق مقدار موجودی خزانه به 3کرور و ۴۶۲هزار و ۹۸۷تومان و ۵هزار دینار کاهش یافته است.
با بررسی مقادیر بهدستآمده از این سند مشخص میشود که تصورات موجود درباره نقدینگی خزانه تا چه حد غیر واقعی بوده است. انعکاس این واقعیت، حتی در مکاتبات رجال درجه یک قاجاری نیز مشاهده میشود. در همان سال ۱۲۹۵ق/ ۱۸۷۸م که شاه در سفر دوم فرنگ بود، مستوفیالممالک در تلگرافی از خالی بودن خزانه برای پرداخت مواجب قشون عربها و ایرانیها و تنخواه استرآباد خبر میدهد.
علل خالی بودن خزانه دولتی از دیدگاه منابع
منابع داخلی و خارجی عواملی گوناگون را برای کمبود نقدینگی خزانه برشمردهاند:
١- دستبرد دولتمردان به خزانه دولتی به علت پرداخت نشدن مواجب آنها.
٢- در دوره قاجار به غیر از مختصر مالیات ارضی که از بعضی روستاها دریافت میشد، دولت دارای عایدات منظم و مهمی نبود؛ چون هیچکدام از شاهزادگان و ماموران دولت مالیات مستقیم پرداخت نمیکردند و حکام شهرها هم مبلغ دلخواهی را بهعنوان پیشکش به شاه میپرداختند؛ در نتیجه خزانه دولتی به لحاظ وجه نقد، بسیار در زحمت و مضیقه مالی بود.
٣- به دنبال لغو امتیاز تنباکو در ۱۸۹۲م، دولت ناچار شد برای پرداخت غرامت به صاحب امتیاز، به استقراض خارجی متوسل شود؛ خسارت لغو امتیاز تنباکو در حدود ۵۰۰هزار لیره تعیین شده بود.
۴- وضعیت نامناسب صنایع داخلی ایران که به خروج ذخیره طلای کشور برای خرید مصنوعات خارجی منجر میشد.
۵- مخارج سفرهای داخلی و خارجی ناصرالدینشاه.
۶- افت قیمت نقره، تنزل بهای صادرات ایران در مقابل بهای واردات از اروپا و اقتصاد معیشتی.
وضعیت معادن ایران از اواخر دوره فرمانروایی مغولان و تیموریان تا اوایل دوره صفوی سرزمین ایران دستخوش حکومتهای مستقل اتابکان، جلایریان، مظفریان، چوپانیان و... و ستیز آنها با یکدیگر بود.ا ز این دوره کمتر اثر درخور ملاحظهای از نوشتههای علمی و پیشرفت دانش در ایران به چشم میخورد و دانش صنعت راه انحطاط میپیموده است. در دوره صفوی شاه عباس اول کوشید معدنکاری را از حالت تعطیل درآورد و دوباره به کار اندازد؛ زیرا در ایران، معادن طلا و نقره وجود داشت و آثار استخراج از آن معادن در سالهای بسیار دور، باقی مانده بود. شاه عباس نیز تمایل داشت استخراج آن معادن را دنبال کند؛ ولی به سبب اینکه هزینه استخراج بیش از ارزش مالی آن بود، از این تصمیم منصرف شد.
محمدبیک از معدود دولت مردان صفوی بود که در دوران مسوولیت خود تلاشهای بسیاری در زمینه کشف و استخراج معادن، در ایران انجام داده بود. هدف اصلی او یافتن معادن طلا و نقره بود و برای این منظور، اقدامات گستردهای را انجام داد. البته در بعضی موارد در دام افراد حیلهگر نیز میافتاد. نمونه آن یک فرانسوی اهل نرماندی به نام «لاشاپل دو هان» بود که ادعا میکرد در علم معدنشناسی و شیمی مهارت زیادی دارد؛ ولی در عمل مشخص شد که ادعاهای او دروغی بیش نیست. دیگر علت اینکه در دوره صفوی اقداماتی گسترده در زمینه کشف و توسعه معادن (به ویژه معادن طلا و نقره) انجام نمیشد، این بود که طلا از معادن طلای حبشه و جزیره سوماترا، چین و همچنین نقره از پرو در حجمی زیاد وارد کشور میشد و این باعث میشد ایرانیها زیاد برای یافتن معادن طلا و نقره و صرف هزینههایی مانند سوخت، حملونقل و...تلاش نکنند؛ چون افزون بر مداخل آنها بود. از این رو شاردن درباره استخراج معادن توسط ایرانیان نوشت: «اگر آنها نیز مانند ما فعال و نگران و ناگزیر بودند، محال بود که تپه و گوشهای از این کوهها چندین بار شکافته و تحقیق نشود.»
در اوایل دوره قاجار نیز وضعیت معادن تفاوت چندانی با دوران صفوی پیدا نکرده بود؛ بهگونهای که سرجان ملکم درباره وضعیت معادن ایران در دوره قاجار مینویسد: اهالی ایران مدعیاند که هر دو معدن طلا و نقره در ایران یافت میشود؛ ولی هنوز در آمدی از این معادن بهدست نیامده است. افزون بر آن، حاصل این معادن به اندازهای نیست که معادل با مخارج اکتشاف آن باشد؛ به این سبب همیشه طلا و نقره مورداستفاده در ایران از سرزمینهای دیگر تامین میشود.
موریه نیز در تایید به صرفه نبودن استخراج معادن فلزات قیمتی نوشت: معادن نقره در آذربایجان و شیراز وجود دارد؛ ولی از جهت به صرفه نبودن مخارج استخراج، اقدامی برای بهدست آوردن نقره از این معادن صورت نمیگیرد. همچنین ملکم درباره معادن سنگهای قیمتی در ایران نوشت: به غیر از فیروزه که معادن آن نزدیک کوههای نیشابور است، سنگ قیمتی دیگری در ایران یافت نمیشود. در دوره قاجار و بهویژه در زمان امیرکبیر اقداماتی برای بهرهبرداری از معادن طلا بهعمل آمد. در این دوره از معدن طلای موته در نزدیکی میمه، بهرهبرداری شد. همچنین در سال ۱2۶۷ق/ ۱۸۵۰م فرمان آزادی استخراج از معادن برای اتباع ایران صادر شد. در گذشته نیز در سال ۱2۳۰ق/ ۱۸۱۴م سروان «مون تیث» انگلیسی مامور مطالعه در معادن آهن و مس قراچه داغ شده بود. بهدلیل صدور شمش طلا و نقره به عثمانی و هند، از مسکوکات طلا و نقره کاسته شده بود و این یکی از انگیزههای دولت برای استخراج فلزات قیمتی بود. لویی ناپلئون به مناسبت جلوس ناصرالدینشاه به پادشاهی، سه دستگاه کوره ذوب فلزات یکی برای جدا کردن سرب از نقره، یکی برای آب کردن مس و کورهای هم برای گداختن سرب هدیه فرستاد. در دوره ناصری نیز به گفته پولاک به استثنای قلع، آهن و مس فلز دیگری استخراج نمیشد. بنجامین، سفیر آمریکا در ایران دوره ناصری، در سفرنامهاش نوشته است: در زمان حضورم در ایران اثری از معادن طلا و نقره دیده نمی شد، گرچه در گذشته معادن کوچکی از این فلزات در ایران وجود داشته است، شاید با جستوجوهای دقیقتر، امکان یافتن مقداری طلا و نقره فراهم شود. ناصرالدینشاه بهدلیل زیاد بودن مخارج استخراج معادن، در سال ۱۲۸۹ق/ ۱۸۷۲م امتیاز تاسیس بانک و همچنین امتیاز استخراج از معادن ایران را به «بارون جولیوس دورویتر» تبعه بریتانیا واگذار کرد: البته به غیر از معادنی که قبلا به دیگران واگذار شده بود و غیر از معادن فلزات قیمتی و احجار کریمه.
ناصرالدینشاه در طول سلطنت طولانی مدت خود، شاهد پیشرفتها و تحولات کشورهای اروپایی در حوزههای مختلف بود. او در پی اولین سفر خود به اروپا با علم جدید صنعت معدن آشنا شد و از نزدیک، پیشرفت علم زمینشناسی را در آنجا مشاهده کرد. در پاریس از مدرسه معدن (اکولدمین) دیدن کرد. در آنجا انواع نمونه سنگهای معدنی دنیا از معدن طلا تا زغالسنگ بهصورت جالبی با ذکر شماره و نام مکان معدن آن به نمایش درآمده بود. در دوره ناصری، فقر خزانه از یکسو و مشاهدات پیشرفت دانش زمین شناسی در اروپا از سوی دیگر، نور امیدی را در دل شاه برای یافتن منابع تازه زر و سیم روشن کرد. شاه در بیشتر سفرهای خود با شنیدن کوچکترین خبری از بهدست آمدن معدنی از طلا و نقره برای دیدن منطقه رهسپار میشد؛ بهطوریکه به شوق یافتن طلا مسافت 2هزار فرسنگ را در چهارفرسنگ طی میکرد.
اطرافیان شاه که شدت علاقه شاه را به اخبار مربوط به سنگهای قیمتی دریافته بودند، برای خوشحال کردن شاه از اطراف و اکناف سنگهای معدنی جمعآوری میکردند و ادعا میکردند که در آنها ذراتی از طلا و نقره یا حتی قطعاتی از جواهر یافتهاند؛ ولی با گذشت اندک زمانی معلوم میشد که آن سنگها ارزش مالی نداشتهاند؛ با این همه شاه همچنان برای یافتن معادن زر و سیم اصرار میورزید. مشکل اصلی به ثمر نرسیدن این تلاشها این بود که بیشتر این کاوشها براساس اقدامات علمی انجام نمیشد، بلکه براساس شنیدهها و شایعاتی بود که توسط اطرافیان شاه به او منتقل میشد.
پرسروصداترین و حاشیهسازترین عملیات کشف و استخراج طلا در دوره ناصری مربوط به معدن طلای کاوند خمسه در زنجان بود.
بخشی از مقالهای به قلم سید مسعو سیدبنکدار و شهرزاد محمدیآیین