دکتر باب، جراح و درمانگر بیماران الکلی
وی در ۸ اوت ۱۸۷۹ در سنت جانزبری ورمونت به دنیا آمد و همانجا رشد کرد. در کودکی والدینش او را به اجبار هر هفته چهار بار به مراسم مذهبی میبردند و از همان زمان او مصمم شد در بزرگسالی از رفتن به چنین مراسمی خودداری کند. در ۱۸۹۸ از آکادمی سنت جانزبری فارغالتحصیل شد و در همانجا بود که با همسر آتی خود آن رابینسون ریپلی آشنا شد.
فعالیت حرفهای و اعتیاد به الکل
اسمیت از همان دوران که در کالج دارتموث در هانوور حضور داشت شروع به مصرف مشروبات الکلی کرد و به زودی پی برد که از همان زمان که آغاز به نوشیدن الکل کرده، یک الکلی بوده است. پس از پایان تحصیل در ۱۹۰۲، به مدت ۳سال در بوستون، شیکاگو و مونترال ابزار میفروخت و مصرف الکل را به شدت ادامه میداد. سپس به دانشگاه میشیگان رفت تا پزشکی بخواند. در این هنگام اعتیاد به الکل او را به روزی انداخته بود که در بسیاری از کلاسها غیبت میکرد. بعدتر به کالج پزشکی راش رفت اما الکلیسم او را به نقطهای رساند که ناگزیر پدرش را در جریان وضع وی قرار دادند. اما الکلیسم وی تشدید شد و پس از حضور نومیدکننده در امتحانات نهایی، دانشگاه وی را ملزم کرد تا دو ترم اضافی بماند و در آن دوران از مصرف اجتناب کند.
پس از فارغالتحصیلی، اسمیت، انترن بیمارستان شد و ۲سال آنقدر گرفتاری کارآموزی داشت که او را از مصرف شدید بازداشت. او با همسرش در ۱۹۱۵ ازدواج کرد و در همان سال مطب خود را در آکرون اوهایو افتتاح کرد و مجددا به مصرف شدید روی آورد. او که به مشکل خود پی برده بود برای حل آن به بیمارستانها و آسایشگاههای مختلف مراجعه کرد. در سال ۱۹۱۹ قانون ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی تصویب شد اما دکتر باب به زودی پی برد که چنین ممنوعیتی نمیتواند بازدارنده مصرف او باشد و در ۱۷ سال آتی او درگیر مصرف و تلاش برای قطع آن بود.
ملاقات با بیل ویلسون
باب اسمیت در ژانویه ۱۹۳۰ در سخنرانی فرانک بوچمن، موسس گروه آکسفورد حضور یافت و ۲ سال بعد وی همراه با بوچمن در جلسات محلی این گروه در راستای حل اعتیاد به الکل خود شرکت میکردند اما تا زمان آشناییاش با بیل ویلسون در می ۱۹۳۵ نتوانست بهبودی خود را بیابد. ویلسون یک الکلی بود که یاد گرفته بود چگونه هشیار بماند و میخواست به الکلیهای دیگر کمک کند تا از این طریق هشیاری بلندمدت خود را نیز تضمین کند. دکتر باب پس از صحبت با بیل ویلسون نوشیدن را کنار گذاشت و از ویلسون خواست تا در خانه وی بماند. آن دو در نهایت در ۱۹۳۵ با هم انجمن الکلیهای گمنام را تاسیس کردند. بیل ویلسون از دکتر باب به عنوان «شاهزاده قدمهای دوازده گانه» یاد کرده است زیرا پیش از مرگش توانست به بیش از پنجهزار الکلی کمک کند. دکتر باب تا زمان مرگش در ۱۶ نوامبر ۱۹۵۰-در پی ابتلا به سرطان روده بزرگ-هشیار باقی ماند.