سفارت ژنرال یرملوف در ایران و دستاوردهای آن
دیپلماسی در میانه دو جنگ
در این بین کنت کاتکارت، سفیر انگلیس در پترزبورگ نیز با توصیه سرگور اوزلی از تقاضای ایران حمایت کرد. بعد از پیروزی روسیه بر ناپلئون، تزار الکساندر، ضمن اشاره به اینکه همه نواحی متصرفشده به میل خود به تابعیت روسیه درآمدهاند، وعده داد که سفیر جدید روسیه به مناطق تصرف شده و سپس به ایران مسافرت خواهد کرد و ضمن ارزیابی خواسته مردم آن نواحی (تالش و قرهباغ) نسبت به تابعیت روسیه یا ایران، در مورد بازگرداندن این مناطق به ایران تصمیمگیری خواهد کرد.
از همین رو، ژنرال یرملوف به همراه یک گروه ۳۰۰نفری در ۱۷ اوت ۱۸۱۶ از پترزبورگ حرکت کردند و در ۱۰ اکتبر به تفلیس رسیدند. افزون بر اعضای رسمی یک داروساز، دو نقاش، یک کشیش، یک رهبر ارکستر، پیک ویژه، سه مترجم، مسوول هدایا، شاهزاده چرکسی و چهار همراه وی، ۲۴ محافظ قزاق، ۲۴ نظامی و ۲۴ موزیسین نیز از اعضای سفارت بودند که چهار نفر از آنها در این سفر جان خود را از دست دادند.
گروه پس از توقفی ۷ماهه در تفلیس، به سوی ایروان، نخجوان، مرند و تبریز حرکت کردند و در ۱۹ مه ۱۸۱۷ به تبریز رسیدند.
آنها پس از استقبال فتحعلیخان بیگلربیگی تبریز، در منزل میرزا بزرگ قائممقام ساکن شدند.
اولین دیدار رسمی یرملوف با قائممقام صورت گرفت که ضمن آن، نامه گراف نسلرده، وزیر امور خارجه روسیه که در آن سفیر را معرفی و درخواست همکاری با او برای انجام ماموریت کرده بود را تسلیم میرزابزرگ کرد.
چند دیدار با عباسمیرزا، تسلیم نامه تزار به او و شرکت در چند جشن ترتیبیافته توسط نایبالسلطنه از برنامههای آنان در تبریز بود. گروه سفارت در ۲۶ مه تبریز را ترک کردند و پس از عبور از اوجان، ورزقان و میانه با استقبال عبدالله میرزا، حاکم زنجان وارد آن شهر شدند.
پس از چند روز از زنجان حرکت کردند و در سامان ارخی (یکفرسنگی سلطانیه) اقامت کرده و منتظر ورود فتحعلیشاه شدند. شاه در ۱۷رمضان / ۱۹ژوئیه به چمن سلطانیه رسید و در ۲۰ژوئیه اولین دیدار رسمی اعضای سفارت با میرزامحمدشفیع و ابوالحسنخان ایلچی صورت گرفت که یرملوف نامه نسلرده وزیر خارجه روسیه که در آن به معرفی یرملوف به عنوان سفیر امپراتوری روسیه پرداخته و خواستار همکاری با وی در انجام ماموریت شده بود را به میرزا شفیع تقدیم کرد. تشریفات انجام شده برای استقبال از یرملوف و دیدار با فتحعلیشاه نخستین نمونه در تاریخ قاجاریه بود که از قبل جزئیات مربوط به شکل دیدارها میان دو طرف هماهنگ شده بود. در ۳۱ ژوئیه نیز اولین دیدار رسمی با شاه و تسلیم نامه امپراتور روسیه صورت گرفت. دومین دیدار در ۳ اوت همزمان با عید فطر برگزار شد و هدیههای امپراتور روس و مادر وی تقدیم شد و از نکتههای جالب توجه در این دیدارها حضور یرملوف و همراهان با کفش و نپوشیدن جوراب قرمز و نیز نشستن بر صندلی بود که قاعده مرسوم دربار ایرانی نبود و به نوعی بیاحترامی به شاه محسوب میشد. خود یرملوف در خاطراتش از این اقدام با افتخار یاد کرده و سفیرهای فرانسه و انگلیس را به دلیل رعایت قواعد دربار ایرانی سرزنش میکند.
یرملوف و اعضای سفارت تا ۲۹ اوت در سلطانیه بودند و پس از دریافت نامههای شاه و سایر مقامهای ایرانی برای امپراتور و کارگزاران روسیه در ۹ سپتامبر به تبریز بازگشتند. این بار نیز یرملوف از پذیرفتن ضیافت شام عباسمیرزا با این جمله که او با دشمن خود سر یک میز نخواهد نشست، امتناع کرد و دیدار نه چندان دوستانهای در باغ شاهزاده انجام شد.
گروه سفارت پس از عبور از ایروان (۲۹ سپتامبر) در ۱۰ اکتبر به تفلیس بازگشتند. ژنرال یرملوف بعد از بازگشت از سفارت ایران در سال ۱۸۱۷ به فرماندهی لشکر قفقاز و حکومت غیرنظامی قفقاز و آستراخان با عنوان «جانشین نایبالسلطنه روسیه در قفقاز» دست یافت و اقدامهای مهمی در راستای روسیسازی قفقاز و نبرد با کوهنشینان داغستان برای تحکیم سلطه روسیه انجام داد.
هدفهای اصلی سفارت یرملوف
همانگونه که اشاره شد دولت روسیه در پاسخ سفارت ابوالحسنخان شیرازی و نیز رسیدگی به درخواستهای دولت ایران در بازگرداندن بخشهایی از سرزمینهای جدا شده در جنگ اول، ژنرال یرملوف را مامور بررسی اوضاع و فرستادن به ایران جهت رایزنی با مقامهای ایرانی در راستای تحکیم مواد عهدنامه گلستان کرد. از طرف دیگر، روابط آن کشور با دولت عثمانی در شرایط نابسامانی قرار داشت.
روسها در نظر داشتند از راه تحکیم روابط با ایران در جنگ احتمالی با عثمانی، از اتحاد ایران و عثمانی جلوگیری کنند. همچنین دولت روسیه برنامه درازمدتی برای دست یافتن به آسیای مرکزی و مقابله با ترکمانها داشت و کسب حمایت ایران در این اقدام با گرفتن اجازه عبور لشکریان روس از راه استرآباد با خراسان، اهمیت زیادی برای آنها داشت.
«محمدتقی سپهر» در کتاب ناسخالتواریخ درخواستهای یرملوف را شامل این موارد میداند:
۱- در جنگ احتمالی روسیه با عثمانی، دولت ایران یا از روسیه حمایت کند یا از دولت عثمانی پشتیبانی نکند، ۲- اعزام لشکری توسط ایران علیه ترکمانهای خوارزم که به غارت بازرگانان روس دست میزنند، یا ایران اجازه دهد لشکریان روس از راه دریای خزر و استرآباد به تنبیه ترکمانها بپردازند، ۳- استقرار یک نماینده روس در گیلان برای رسیدگی به امور تجاری، ۴- تعیین نماینده توسط ایران برای تعیین حدود تالش و ۵- استقرار نمایندگان در دولت در مرزها.
از گزارش منابع، مشخص میشود که شاه ایران تقریبا به هیچیک از این درخواستها پاسخ مثبت یا روشنی نداده است. هم سپهر و هم «هدایت» مینویسند که شاه در پاسخ درخواست اول بر این نکته تاکید کرد که در عهدنامه گلستان چنین موضوعی نیامده است. در پاسخ درخواست دوم نیز به صراحت به عبور نیروهای روس از خاک ایران پاسخ منفی داد، اما لشکرکشی به این مناطق را مشروط به تسخیر بلخ، سمرقند و هرات دانست (به پیروی از اقدام نادر شاه). شاه ایران به درخواست سوم هم اهمیتی نداد و تعیین نماینده برای تعیین حدود تالش را مشروط به نظر عباسمیرزا کرد و استقرار نمایندگان در دولت در مرزها را مشروط به آمدن سفیری دیگر از روسیه دانست.
از این رو با وجود نظر هدایت مبنی بر خشنودی یرملوف از پاسخهای شاه، گروه سفارت به هیچ یک از این هدفها دست نیافتند و این عامل یکی از مهمترین دلایل در پیش گرفتن سیاست ضدایرانی یرملوف در سالهای آتی بود. منابع روسی افزون بر این موارد، به هدفها و درخواستهای دیگری از این سفارت اشاره میکنند از جمله: باز کردن نمایندگی تجاری در استرآباد (افزون بر گیلان)، راضی کردن ایران به تداوم دوستی با روسیه نسبت به انگلستان، کاهش نفوذ مقامهای انگلیسی بر مقامهای ایران و بازگرداندن سربازان فراری روس که باید به آنها مواردی چون جمعآوری اطلاعات دقیق در مورد حکومت و نظام سیاسی ایران، ویژگیهای جغرافیایی، شهرها، روستاها، آمار ساکنان، وضعیت نیروی نظامی و موارد دیگر را اضافه کرد.
به هر حال مجموعه عواملی مانند رفتارها و ویژگیهای شخصیتی یرملوف، درخواستهای نامربوطی که گفته شد و همکاری نکردن عباسمیرزا با وی سبب شد تا او به هیچیک از این موارد دست نیابد و فقط نسخههای پیمان گلستان را به امضای شاه برساند.
ارزیابی مورخان ایرانی از یرملوف
منابع قبل از قاجار نسبت به اخلاق و رفتار یرملوف گزارش روشنی ارائه نمیدهند. پیش از همه باید به این نکته اشاره کرد که همه منابع قبل از قاجار، یرملوف را از نسل جوجیخان فرزند چنگیزخان میدانند و مینویسند که یرملوف پس از رسیدن به سلطانیه، مکرر به مقبره سلطان الجایتو میرفت و او را «خال» (دایی) خود میخواند.
جالب است وقایعنگار این اقدام او را تلاش برای «اغفال روحیه مردم و اثبات دعوی خود» میداند که میتواند نشان از تلاش یرملوف برای برقراری پیوند با قاجاریه - که آنان نیز خود را از نسل چنگیز میدانستند - باشد. هم سپهر و هم هدایت او را دارای خویی خشن و خاطری مستبد، شدید الطیش (سبکسر و سبکمغز) و کثیر العطش، راسخ العزم، ثابت الرای، سختگوی، تندگوی و دارای کمال صلابت و تکبر میدانند. این مورخان در هنگام دیدار یرملوف با نایبالسلطنه در تبریز اشاره میکنند که به نوعی عباسمیرزا برخورد شایسته و مناسبی با او نداشته است. سپهر مینویسد: «اما از نایبالسلطنه سخنی که تشیید قواعد مصلحت کند نشنود، زیرا که خاطر او شیفته جنگ بود و آهنگ انتقام داشت.» اما خود سپهر هنگام توصیف دیدار یرملوف با حضور فتحعلیشاه میگوید «اگرچه سفر یرملوف برای تشیید قواعد عهدنامه سابق بود، لیکن پارهای سخن از قبل امپراتور معروض داشت که بنیان مودت را متزلزل میساخت.»
این گفته سپهر به درخواستهای او اشاره دارد. از این رو در دیدگاه مورخان قاجار، رفتار عباسمیرزا و علاقه نداشتن او برای استحکام روابط دو طرف و تلاش برای انتقامجویی را میتوان از دلایل رفتارهای آتی خصمانه یرملوف دانست. نکته دیگر آنکه در گزارش این مورخان هیچ اشارهای به ورود اعضای هیات با کفش به حضور فتحعلیشاه نشده است و در واقع باریابی یرملوف را با احترام تمام نسبت به فتحعلیشاه توصیف کردهاند. اما از لابهلای آنها میتوان بخشهایی از واقعیت تاریخی را بازسازی کرد. سپهر مینویسد: «آن گاه که بر خرگاه در آمد چهار جای سر فرو داشت و شاهنشاه ایران به آن قانون که با سفرای یوروپ کار همی کرد او را اجازت جلوس داد.» به نظر میرسد منظور سپهر از قانون مربوط به سفرای یوروپ، نشستن بر صندلی بوده است.
هدایت به نوعی اغراق و تملقگویی دست زده و مینویسد که یرملوف پس از رسیدن اسب ارسالی شاه «از راه احترام و تکریم و آدابدانی زانو در رکاب اسب را بوسه زد. به حضور خسرو محمود شأن رفت و چهار مکان در مقام به مراسم رکوع و سجود و برداشتن کلاه و سر برهنه رفتن در پیشگاه اقدام کرد و بنا بر امتثال بر کرسی بنشست.»
همانگونه که ملاحظه میشود بخش پایانی نوشته هدایت حاکی از تدارک صندلی برای اعضای سفارت است. دولت ایران با اعزام فوری ابوالحسنخان به لندن، آن کشور را در جریان ماوقع و عهدشکنی احتمالی روسیه قرار داد.
دیدگاه یرملوف نسبت به ایرانیها و نظام سیاسی ایران
ژنرال یرملوف از نظر شخصی احساس تنفر عمیقی هم نسبت به نظام سیاسی و هم نسبت به ایرانیها داشت که زوایایی از آن در دیدار با کارگزاران ایرانی نمایان شد. این موضوع نه تنها موجب حل اختلافهای ایران و روسیه بعد از جنگ اول نشد، بلکه زمینههای وقوع جنگ دوم (۱۲۴۱-۴۳ه.ق / ۱۸۲۶-۲۸م) را نیز فراهم کرد. جالب توجه است که گروه حاکم روسیه نیز از این موضوع آگاهی داشتند. اولین گزارش یرملوف از اوضاع ایران پس از بازگشت در ۲۳ اکتبر ۱۸۱۷ به امپراتور روسیه ارسال شد. این گزارش که به گفته خود یرملوف حاصل مشاهدههای وی و همراهان اوست در پنج بخش تنظیم شده است. در قسمت اول به تشریح اوضاع جغرافیایی، کمی جمعیت در بیشتر مناطق ایران، جمعیت زیاد شمال ایران، زمینهای وسیع و تولید پایین پرداخته شده است. قسمت دوم به تشریح نظام سیاسی ایران اختصاص یافته است. او در این گزارش به قدرت نامحدود و بیرقیب شاه در ایران، اراده شاه کنونی در جمعآوری بیشتر خزائن و اهمیت پرداخت پول برای کسب مقامهای دولتی اشاره میکند. از نظر وی حکومت ایران فاسد است و از مردم مطیع در راستای منافع خود بهره میبرد و اگر شاهی در ایران به قدرت برسد که در امور کشورداری قانون را به کار گیرد منافع زیادی برای کشور به دنبال خواهد داشت. در بخش سوم به اداره ولایتهای ایران در دست شاهزادگان قاجار و زندگی عباسمیرزا میپردازد. یرملوف بر این باور بود که عباسمیرزا تحت حمایت انگلیسیها قرار دارد و ضمن آن توانسته اقدامهای مهمی در توپریزی، اسلحهسازی، ذخیره زرادخانه و بهرهبرداری از منابع زیرزمینی به سرانجام برساند. در بخش چهارم به تشریح وضعیت نظامی نیروهای عباسمیرزا و ۳۰ گروهان هزار نفری میپردازد و معتقد است که در فاصله کوتاه، ایران میتواند همردیف کشورهای اروپایی قرار گیرد. در قسمت پنجم، با گزارش پیشرفت سریع ایران ابراز نگرانی کرده و از حاکمیت نامحدود و ثروت مالی در اختیار عباسمیرزا به عنوان یک خطر بزرگ یاد و از امپراتور درخواست میکند هزینه بیشتری برای حفاظت از مرزها اختصاص دهد و برای اجتناب از مشکلات آتی، رودخانه ارس به عنوان مرز ایران و روسیه تعیین شود. در واقع یرملوف درباره اوضاع ایران بهویژه اصلاحات نظامی عباسمیرزا اغراق فراوان کرده تا بتواند ضمن دریافت بودجه بیشتر، خطر عباسمیرزا را نسبت به منافع روسیه به تزار و سایر کارگزاران روس گوشزد کند. گزارش «کوتزبونه» از واقعیت بیشتری برخوردار است. او که از همراهان این گروه بوده به ناکارآمدی و ناپختگی نیروهای عباسمیرزا در هدفگیری و نداشتن تجهیزات مناسب اشاره میکند.
از طرف دیگر یرملوف در این گزارش قرارداد گلستان را تضمینکننده منافع درازمدت روسیه نمیداند و خواستار تعیین رودخانه ارس به عنوان مرز دو طرف میشود. بدیهی است چنین شخصی با وجود وعده امپراتوری روسیه به ابوالحسنخان و عباسمیرزا، نمیتوانست گزارش واقعبینانهای از اوضاع تهیه کند تا بنابر وعده تزار، آن بخشهایی از تالش و قرهباغ که امپراتور وعده آن را داده بود به ایران بازگردانده شود.
از مقالهای به قلم گودرز رشتیانی
دکترای تاریخ و پژوهشگر روسیه و قفقاز