بررسی سرچشمههای اندیشههای برنامهریزی در ایران
چهار جریان خارجی
بهنظر میرسد مخبرالسلطنه نیز عبارت کنایهآمیز «منتظر نتیجهایم و چشم به راه مساعدت همسایه» درخصوص برنامه هفتساله را به همین منظور به کار برده است. محمدرضا پهلوی در این رابطه میگوید: «مساله تحقق برنامه هفت سالهای را که در نظر داشتیم موردنظر قرار دادم و کار را در حالی آغاز کردم که اوضاع چندان بر وفق مراد نبود. مطالعات مقدماتی انجامشده توسط گروه مشاوران آمریکایی ماوراء بحار حدود سه میلیون دلار خرج برداشته بود و نیز ۲۵ میلیون دلار لازم داشتیم تا بتوانیم اجرای طرحهای عمرانی موردنظر را آغاز کنیم، ولی ایالاتمتحده از پرداخت این مبلغ به ما طفره میرفت.»
طی همین دوران یک مشاور صنعتی آمریکا به نام مکس وستون تورنبرگ که خود را بهعنوان یک مشاور و غیررسمی به هیات برنامهریزی تحمیل کرده بود، درواقع ازسوی سفارت آمریکا در تهران مشغول بررسی فرآیند برنامهریزی و رایزنی درخصوص استخدام مشاوران خارجی بود. تورنبرگ از درخواست ایران به مشاوران ماوراء بحار حمایت کرد و خود بعدها ریاست هیات مستشاران فنی را که رابط بین کنسرسیوم و برنامه هفتساله بود، بر عهده داشت. با توجه به توصیه شرکت موریس نودسن در تامینمالی از طریق وزارت خارجه آمریکا، تلاش تورنبرگ در انعقاد قرارداد با شرکت ماوراء بحار در راستای سیاست وزارت امور خارجه آمریکا در امر برنامهریزی در ایران قابلارزیابی است. البته تورنبرگ خود به تفاوت برنامهریزی و برنامه هفتساله در ایران با برنامههای رفرمی اروپا هم از نظر قانونی و اقتصادی اذعان کرد و دلیل آن را در انجام برنامهریزی در ایران توسط سیاسیون میداند. امری که لوتز، رئیس هیات متخصصان شرکت ماوراء بحار در مصاحبه مطبوعاتی آن را مذموم دانسته و گفته بود: «کار برنامه و اجرای آن باید به کلی از سیاست روز مصون بوده، یعنی به هیچ وجه سیاست در آن دخیل نشود.» تورنبرگ همچنین به حضور یک قاضی برجسته آمریکایی برای بازبینی فعالیت قانونگذاری مجلس درخصوص برنامه هفتساله طی همین دوران اشاره میکند. سوای سرچشمه داخلی اندیشه برنامهریزی در ایران، طی دوران پیشرفت و تدوین نخستین برنامه، چهار جریان خارجی بانک جهانی، سفارت آمریکا در تهران، دو شرکت مشاوره آمریکایی و یک شهروند آمریکایی به نام مکس وستون تورنبرگ در نتیجه نهایی نقشآفرینی کردند.
بررسی دیدگاههای مختلف درخصوص استقرار نظام برنامهریزی در ایران
بهرغم توسعه زمینهها و گرایش به برنامهریزی در داخل، بهزعم بسیاری از منابع، برنامهریزی اقتصادی در ایران تلاشی آگاهانه ازسوی دولت بهمنظور بهبود اوضاع اقتصادی نبود؛ بلکه باید برنامهریزی اقتصادی طی این دوران را ابزار مدرن سرمایهداری غرب در راستای استعمار و استمرار روند استثمار اقتصادی در کشورهای درحالتوسعه قلمداد کرد. به این ترتیب اینگونه دیدگاهها، نظام برنامهریزی و استفاده از دانش تخصصی شرکتهای آمریکایی در استقرار آن و تشکیل سازمان برنامه در ایران را در جهت برنامههای استعماری نظام سرمایهداری غرب خصوصا آمریکا میدانند که بخشی از طبقه وابسته به استعمار در ایران – که فاتح بزرگ و ارباب جدید و قوی خود را در استعمار آمریکایی میدید – به همکاری با آن پرداخت. مهمترین اقدام برای تسلط بر اقتصاد ایران، تشکیل سازمان برنامه و برنامههای عمرانی بود تا جهت حرکت اقتصاد ایران بهصورت منظم و دقیق ازسوی استعمار سرمایهداری تعیین و به اجرا گذاشته شود. برخی دیگر انگیزه سیاسی تشکیل سازمان برنامه را به مثابه یک وزنه متقابل در برابر تبلیغات مطبوعات علیه شاه و دولتهای خارجی که تصور میشد شاه را برای تامین مقاصد خود در قدرت نگه داشتهاند، ارزیابی کردهاند. آوری ضمن اینکه برنامه عمرانی هفتساله را بهدلیل فراهم نبودن بودجه، بیموقع به حساب میآورد از آن بهعنوان یک حرکت سیاسی سودمند در جلب موافقت مجلس برای تصویب قرارداد الحاقی نفت یاد میکند. به این ترتیب با نظر به منافع بریتانیا از تصویب قرارداد الحاقی نفت میتوان تحلیل کرد که آوری به نقش بریتانیا در پیدایش نظام برنامهریزی نیز معتقد است. البته همراهی بریتانیا با منافع ایالاتمتحده دور از نظر نیست، چه آنکه برنامههای ایران در این زمان همجهت با دیدگاههای بریتانیا در چارچوب سیاستهای اقتصادی بود که کشورهای خاورمیانه باید برای افزایش سطح عمومی زندگی، در مناطقی که در خط مقدم مقابله با نفوذ کمونیسم داشتند، به اجرا میگذاشتند. حتی سفیر بریتانیا در تهران ماموریت یافته بود تا علاقه کشورش را برای کمک به ایران اعلام کند. سوای اینکه برخی منابع نیز ابوالحسن ابتهاج، مبتکر اصلی برنامهریزی را دستنشانده معلومالحال انگلیس معرفی کردهاند. این در حالی است که بالدوین برخورد سفارت بریتانیا را عاقلانهتر و بیتفاوتتر ارزیابی کرده و مینویسد: «آنها (بسیاری از ایرانیان) بهدرستی متوجه شده بودند که این سازمان در شیوههای سنتی کسبوکار در ایران مداخله کرده و هرگونه تغییری احتمالا خلاف منافع اقتصادی بریتانیا خواهد بود.»
اوج توجه به نقش آمریکا در برپایی نظام برنامهریزی در ایران این بود که اقتصاد ایران پیشرفت پس از جنگ خود را از طریق برنامهریزی و با کمک ایالاتمتحده آغاز کرده بود. برخی معتقدند که در این هنگام توسعه و عمران بیشتر بهصورت یک شعار درآمده بود تا یک حقیقت؛ و آن را افسونی میدانند که بهوسیله آن بتوان سیل دلارها را به ایران جاری کرد. شاه درخصوص کمکهای خارجی در این زمان میگوید: «در سال ۱۳۲۷ برای پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور برنامه هفت سال اول را با مشورت متخصصان آمریکایی و تصویب مجلس شورای ملی ایران به مورد اجرا گذاشتم. عزم من آن بود به آمریکا و دنیا ثابت کنم که کشور ایران هر گونه کمکی را دریافت کند به مصارف سودمند و نافع خواهد رساند.»
در حالیکه شاه از نقش خود در اجرای برنامه هفتساله سخن رانده، همچنین جای دیگر در توجه ویژهاش به برنامهریزی چنین میگوید: «باید دید به چه کیفیت میتوان دموکراسی اقتصادی منظور را با سرعت در کشور مستقر ساخت. قدم اول برای حصول این منظور تهیه نقشه و برنامه است؛ زیرا در دنیای کنونی اقتصادی کشور جز با تهیه طرحهای جامع و اساسی پیشرفت نخواهد کرد.» اما مجیدی در خاطرات خود از عدمتوجه محمدرضا پهلوی به برنامه تا برنامه سوم سخن گفته و مینویسد: «شاه اصلا اعتقاد نداشت به برنامهریزی به آن معنایی که ما فکر میکردیم.»
رواسانی اکثر متخصصان و مهندسان ایرانی را که در اداره سازمان برنامه نقش اساسی داشتند بهطور عمده از کسانی میداند که در رابطه مستقیم با استعمار سرمایهداری قرار داشته و جزئی از طبقه حاکم وابسته بودند. به این ترتیب وی استخدام در سازمان برنامه را نیز در راستای اهداف استعمار ارزیابی کرده است. آوری نیز برنامهریزی عمرانی را زمینهای برای جذب و استخدام افراد حرفهای ناراضی در سازمان برنامه میداند که دستگاه فربه دولت قادر به جذب و استخدام آنان نبود.
دیدگاهی دیگر استقرار نظام برنامهریزی در ایران را در راستای برنامه اصل چهار ترومن تحلیل کرده و اقدامات این سازمان را عملا کارهایی دانسته که اداره اصل چهار قصد داشت صورت دهد. ترومن چهار اصل معروف خود را در ژانویه ۱۹۴۹م/ دیماه ۱۳۲۷ زمانی که برای بار دوم به ریاستجمهوری انتخاب شد به کنگره اعلام کرد و چهارمین اصل آن را کمک به قابلدسترسی کردن پیشرفت علمی و صنعتی و کمک مالی و اقتصادی بهمنظور تسریع رشد کشورهای در حال توسعه قرار داد تا به این وسیله این کشورها را از افتادن در دام کمونیسم شوروی دور نگه دارد. بنابراین اصل چهار ترومن زمانی اعلام شد که برنامه هفتساله در ایران تصویب و سازمان برنامه شکل گرفته بود. همچنین نخستین موافقتنامه هیات آمریکایی برای کمک فنی به ایران نیز در ۲۷ مهر ۱۳۲۹ به امضای گریدی سفیر آمریکا و رزمآرا نخستوزیر ایران رسید که تا پایان فعالیت اصل چهار در ایران تحتعناوین هیات عملیات اقتصادی آمریکا در ایران، اداره همکاری فنی آمریکا برای ایران و کمیسیون مشترک ایران و آمریکا فعالیت میکرد. البته آنچه در این خصوص لازم به مداقه است اینکه در بهمنماه ۱۳۲۹ ازسوی نخستوزیر، سازمان برنامه بهعنوان مرکز اصلی اداره امور مربوط به اصل چهار و هماهنگکننده اداره اصل چهار و دستگاههای دولتی قرار میگیرد که بهنظر میرسد از مسوولیت تعریفشده برای سازمان برنامه در برنامه هفتساله اول نشات گرفته باشد.
در میان دیدگاههایی که زمینه استفاده از نظام برنامهریزی در ایران را در راستای اهداف نظام سرمایهداری و خصوصا ایالاتمتحده میدانند آنچه بیشتر قابلمداقه است، مقابله با نفوذ کمونیسم از آغاز جنگ سرد در سال ۱۹۴۶م است. موضوعی که برخی تحقیقات جدید با نادیده گرفتن تلاشهای نخستین ایرانیان در امر برنامهریزی، تحولات جهانی پس از جنگ جهانی دوم، کسب آگاهی سیاسی توسط کشورهای توسعهنیافته، تلاش این کشورها در جهت توسعه و رقابت دو بلوک قدرت برای جذب کشورهای توسعهنیافته را زمینهساز ظهور برنامهریزی در ایران دانستهاند. سوای اینکه ایالاتمتحده طی جنگ جهانی دوم در راستای استراتژی مقابله با آلمان نازی اصلاحات گستردهای در نظام حملونقل ایران و در تجهیزات شرکت نفت ایران و انگلیس به عمل آورد و کارخانههایی برای مونتاژ هواپیما، کامیون و بشکه نفت ساخت. طی همین دوران نیز در جلوگیری از تلاشهای شوروی برای بهدست آوردن امتیاز نفت و افزایش نفوذ خود در آذربایجان در سال ۱۹۴۴م/ ۱۳۲۳هـ.ش از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
جنگ سرد نیز که نتیجه رویارویی دو قدرت بزرگ جهانی آمریکا و شوروی بود، تمامی معادلات سیاسی و اقتصادی نظام بینالملل را به خود معطوف کرد. ایران نیز در این رویارویی نقش مهمی داشت و سیاست قدرتهای بزرگ طی این دوران در قبال ایران عمدتا براساس قواعد جنگ سرد تدوین و اجرا میشد. درواقع میتوان شکلگیری حکومتهای خودمختار کردستان و آذربایجان در ایران را نخستین نمود جنگ سرد دانست که از ایران شروع شد و ایالاتمتحده را متوجه خطر نفوذ کمونیسم در ایران کرد. موضوعی که سالهای قبل از جنگ جهانی اهمیتی فوقالعاده یافته بود. جالب آنکه انعقاد قرارداد با شرکت موریسن نودسن که نخستین حضور کارشناسی غرب در استقرار نظام برنامهریزی در ایران بود، پنج روز پس از نجات آذربایجان در آذرماه ۱۳۲۵ صورت گرفت.
همانگونه که اشاره شد خاستگاه تاریخی برنامهریزی، نظام کمونیستی و کشور روسیه بود که این کشور را از کسادی بزرگ مصون نگه داشت. ازسوی دیگر تحولات بینالمللی و گسترش اندیشه دخالت دولت در اقتصاد، گرایش به برنامهریزی در حوزه سرمایهداری با هدف اشغال کامل را نیز موجب شده بود. به این ترتیب تحولات اقتصادی بین دو جنگ و پس از آن تا پایان جنگ جهانی دوم، شکلگیری دو شیوه برنامهریزی کمونیستی و غربی با ویژگیهای خاص هر یک را به دنبال داشت. بنابراین قرن بیستم، اوج توجه به مفهوم و نقش برنامهریزی محسوب میشود و تبلور تمایل به دنبال کردن توسعه اقتصادی، در پذیرش تقریبا عام برنامهریزی بهعنوان مطمئنترین و مستقیمترین راه دست یافتن به پیشرفت اقتصادی بود. چنانکه طی این دوران بیش از هر زمان دیگری شاهد تاکید و امعان نظر در کاربرد برنامهریزی بهمنظور توسعه اقتصادی و اجتماعی هستیم. پس از آنکه کشورهای در حال توسعه بهمنظور بهبود اوضاع اقتصادی به برنامهریزی روی آوردند؛ ناچار یکی از دو شیوه فوق را الگو قرار دادند. تجربه موفق شوروی در برنامهریزی موجب شد تا برنامهریزی در بسیاری از کشورها ازجمله ایران هواخواهانی بیابد. در این میان بلوک غرب و تکیهگاه اصلی ایدئولوژیک آن یعنی ایالاتمتحده در راستای مبارزه با نفوذ کمونیسم برنامهریزی اقتصادی در ایران را که از سالها قبل میان روشنفکران جوانه زده و بهتدریج همگام با تحولات بینالمللی در میان سایر اقشار جامعه نیز طرفدارانی یافته بود، تحتکنترل درآوردند. رواسانی مینویسد: «مساله این بود که این برنامهها در جهت احتیاجات استراتژی جهانی آمریکا و در مبارزه علیه جنبشهای ضداستعماری و توسعه نفوذ دولت شوروی تنظیم و بهدست عوامل استعمار یا نمایندگان مستقیم سرمایههای خارجی اداره شوند.» درواقع کوشش کشورهای توسعهیافته خصوصا آمریکا در برخورد با پدیده توسعهنیافتگی برآمده از فضای پس از جنگ جهانی دوم در راستای ممانعت از پذیرش نظام سوسیالیستی توسط کشورهای توسعهنیافته قرار داشت. اعتقاد دین آچسون، وزیر امور خارجه ایالاتمتحده آن بود که توسعه اقتصادی بهترین امید ایران برای حفظ استقلال سیاسی خود است و سیاست اعلامشده ما برای ارائه کمک اقتصادی باید بهطور کامل به اجرا درآید. بهنظر میرسد که در اینجا مقصود آچسون ممانعت از توسعه نفوذ کمونیسم در ایران بود.
درنهایت گرچه نمیتوان از نقش بسیاری از عوامل خارجی در تسریع و تا حدودی هدایت روند استقرار نظام برنامهریزی در ایران چشم پوشید، اما آغاز این فرآیند کاملا ایرانی بود. با این همه میتوان گفت برنامهریزی و سازمان برنامه اهدافی نبودند که متعاقب خواست، اراده و فشار عوامل بیگانه به ایران تحمیل شده باشند.
نتیجهگیری
همزمان با کاربست نظام برنامهریزی در جهان سرمایهداری بهمنظور رهایی از بحران بزرگ، اندیشه برنامهریزی در جامعه ایران نیز نخستین برنامه توسعه کشور را هرچند بهصورت غیررسمی ارائه کرد. اندکی بعد استفاده از برنامهریزی بهمنظور توسعه بدون استعانت و نقشآفرینی بیگانگان، با موافقت رضاشاه در قالب شورای اقتصاد صورت عمل به خود گرفت. اگرچه کارشکنی برخی مسوولان مخالف، امکان اقدامی بایسته را از شورای اقتصاد سلب کرد، اما در این زمان بهعنوان نخستین اقدام عملی در بهکارگیری برنامهریزی از سوی ایرانیان حائز اهمیت است.
همچنان که پس از عصر رضاشاه نیز متاثر از شرایط سیاسی و اجتماعی کشور، اندیشه برنامهریزی ضرورت بهکارگیری آن را دوچندان میکرد. طی این دوران تلاش در استقرار نظام برنامهریزی تدوین نخستین برنامه هفتساله را در پی داشت. نیاز به منابع مالی بینالمللی در این زمان، زمینه ورود نهادهای تازهشکلیافته جهانی براساس منافع نظام سرمایهداری را به جریان تکامل و استقرار نظام برنامهریزی ایران فراهم کرد. به توصیه بانک بینالمللی ترمیم و توسعه بود که استفاده از دانش تخصصی شرکتهای مشاورهای آمریکایی و برخی از شخصیتهای این کشور در تدوین برنامه عمرانی اول، سهمی نیز برای ایالاتمتحده در این فرآیند تاریخی لحاظ کرد. به این ترتیب بدون توجه به سرچشمه ایرانی خواست و تمایل دولت و جامعه ایران به برنامهریزی و سابقه آن پیدایش نظام برنامهریزی در ایران در راستای استراتژی جهانی نظام سرمایهداری در مقابله با کمونیسم ارزیابی شد. با توجه به سابقه فکر برنامهریزی و زمینههای آن در جامعه ایران اگرچه نمیتوان منکر نقش عوامل خارجی در فرآیند شکلگیری نظام برنامهریزی در ایران بود، اما باید گفت سرچشمه و منشأ اصلی آن کاملا ایرانی بود و به هیچ روی برنامهریزی و سازمان برنامه در اثر خواست و فشار عوامل خارجی به ایران تحمیل نشد.
منبع: تحلیلی تاریخی از زمینههای پیدایش برنامهریزی توسعهای و شکلگیری سازمان برنامه در ایران (دوره پهلوی ۱۳۲۷-۱۳۰۴ هجری شمسی)
نوشته علی شهروند، حبیبالله سعیدینیا