فروبستگی پس از کودتا
چون برگشتم، تهرانِ بعد از کودتا حالت بُق کرده داشت، در خود فرو رفته. بُهتی که بر کشور حکمفرما شده بود، مردم را به اطاعت و انضباط فرا میخواند؛ ولی پنهان نمیماند که نوعی حالت کدورت و جِرمگرفتگی بر روح مردم حاکم است. حالت رضا به قضا. من چون در دوران مصدق از ایران دور بودم، تجربه دست اول از آن نداشتم؛ ولی میشنیدم که ایران سـرزنده و پُر هیجان بوده، ایرانی احساس میکرده که بازیافتِ شخصیت کرده. به خارجی نه بهعنوان «فرد برتر» بلکه بهعنوان حریف مینگریسته. انسان برحسب ذات خود، میل دارد که ابراز شخصیت بکند، ولو تنگدست باشد، ولو گرسنه باشد. در زمان برگشت من که دو سال و چند ماه از ۲۸ مرداد گذشته بود، من این احساسِ فروبستگی را در مردم میدیدم. حتی احساسی شبیه به شرمندگی و قصور که چرا تن به کودتا داده بودند. آنان در زمان مصدق شاید بیش از حد احساسات به خرج داده بودند. ما همیشه این مشکل حفظ موازنه در میان احساس و عقل را داشتهایم و نیز نوسان میان بستگی و رهایی. مانند گیاهانی که در آفتاب خود را جمع میکنند و در سایه باز میشوند.
منبع: کتاب «روزها»، جلد چهارم، دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن