نگاهی به زندگی و اندیشههای میرزا عبدالرحیم طالبوف بازرگان اصلاحطلب
بازرگان اصلاحطلب
بیشک طالبوف به لحاظ ایدئولوژیک و فکری در صدر بانیان نظری انقلاب مشروطه است چنان که بیش از هر نویسنده همعصر خویش بر روشنفکران و توده مردم با سواد تاثیر گذاشت. این محقق ژرفانگر که قلم و سبک و سیاق او در نشر حقایق بیمانند بود با نوشتههایش در دل هر خوانندهای نفوذ کرده و موجبات تحول و روشن اندیشی را در نهادش مهیا میکرد.
میرزا عبدالرحیم طالبوف (1329-1250) در تبریز و در خانوادهای که از راه درودگری امرار معاش میکردند، به دنیا آمد. هنوز 16 سال بیش نداشت که عازم تفلیس شد. لازم به یادآوری است که تفلیس در آن دوره مرکز نواندیشان و آزادیخواهان قفقاز و روسیه بود. بنابراین اقامت طالبوف در تفلیس تاثیر بسزایی در ساختار فکری او نهاد. طالبوف بعد از مدتی به «تمره خان شوره» مرکز داغستان رفته و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی علاوه بر مدارس سنتی در مدارس جدید نیز تحصیل کرده و آگاهیهای لازم را برای شناخت جهان آن روز کسب کرد.
نکته قابلتوجه اینکه او علاوه بر علوم انسانی بر علوم تجربی از جمله فیزیک، ریاضی و نجوم نیز احاطه کامل داشت که تنوع معلوماتش نشان از هوش، درایت و گستردگی افق فکری وی دارد. مهمترین آثار طالبوف عبارتند از: کتاب احمد یا سفینه طالبی، نخبه سپهری، مسالک المحسنین، مسائل الحیات، سیاست طالبی، ترجمه پندنامه مارکوس به قیصر روم، فیزیک یا حکمت طبیعیه و هیات جدید. همچنین گاه به سرودن اشعار سیاسی همت میگماشت که از آن به عنوان اشعار پولتیک یاد میکند.
سبک نگارش و شیوه بیان طالبوف بسیار شیوا و سلیس است که این خصیصه بیش از پیش آثار وی را در نزد خوانندگان مطلوب جلوه میدهد و از تاثیرگذاری بالایی بر آنان برخوردار است. نکته قابل توجه اینکه طالبوف زمانی به نشر و انتشار افکار خویش میپردازد که بیش از 55 سال از عمرش میگذشت یعنی وی با کمال پختگی و کسب تجربیات فراوان دست به نگارش کتب ارزشمند خویش میزند.
از سوی دیگر «او برخلاف ملکم و مستشارالدوله و دیگران، خدمتگزار دولت نبوده بلکه به کار و کسب و بازرگانی سرگرم بود، کمک او به بیداری ایرانیان و گسترش تئوری مشروطیت در ایران اگر بیش از دیگر اندیشمندان نبود، کمتر هم نبود».
این بازرگان روشناندیش بدون اینکه وامدار کسی باشد با فراغ بال و بیهیچ وابستگی، دغدغهای جز بیداری ایرانیان در سر نداشت و تا میتوانست در این راه کوشید.
در باب اندیشههای طالبوف باید اذعان کرد که وی همچنان که قبلا ذکر شد به خاطر تسلط به زبان روسی آثار ترجمه شده متون غربی را بیش از پیش مطالعه کرده و آگاهی لازم را برای شناخت تفکرات جدید کسب کرد. چنانکه «در تفلیس با افکار سوسیال دموکراتهای روس مانند «بلینسکی» و «چزنیفسکی» و متفکران ایرانی مانند «آخوندزاده»آشنا شد.»
وی از این فرصت استفاده کرد و با مطالعات بیشتر، روز به روز بر دانش خویش افزوده و سعی میکند از تاریکاندیشی ناشی از استبداد شرقی به در آید.
«او که از معتقدان لیبرالیسم فلسفی است، شیوه تفکر قرون وسطایی را همراه نظام سیاسیاش سربهسر طرد میکند، ذهنش از ابهام و تاریکاندیشی پاک است همان اندازه که اخذ اصول تمدن جدید را واجب میشمارد کژیها و کاستی آن را میشناسد و بر تقلید مضحک انتقاد سخت دارد.
باید یادآور شویم که منظور از افکار لیبرالی طالبوف چیزی نیست جز آزادی بشر از قید استبداد و اداره سرنوشت خود به دست خویش. او بر این اعتقاد است که بشر تا آنجا میتواند از آزادی بهره ببرد که منافاتی با زندگی جمعی و حقوق فردی دیگران نداشته باشد. به عبارت دیگر او به لیبرالیسم محض و لجامگسیختگی اعتقادی ندارد و بیشتر به آزادی در سایه هنجارهای اجتماعی میاندیشد. افزون بر آن علاوه بر تعریف نظری آزادی که منبعث از نظریات متفکرانی چون روسو و منتسکیو است، به تعریف عملیاتی آن نیز مبادرت میورزد که درجای خود بسیار قابل تحسین است.
طالبوف درباره شقوق آزادی مینویسد: «آزادی به سه منبع اصلی قسمت میشود: آزادی هویت، آزادی عقاید، آزادی اجتماع، از این سه چند منبع فرعی مشتق است، از آن جمله آزادی انتخاب، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماع.»
او در توضیح این پنج مقوله، بارها یادآور میشود که آزادی تا به آنجا مجاز است که حقوق افراد و جامعه پایمال نشود، چنانچه در باب آزادی اجتماع میگوید: «آزادی اجتماع آن است که جمعیت متفقالرای و متحدالافکار در سر رد یا قبول یکی از مسائل ملکی یا سیاسی هر وقت در هر نقطه خواسته باشند اعضای جماعت خود را به واسطه جراید اعلان دعوت میکنند، در وقت معینه جمع میشوند، گفتوگو میکنند، اقدامات حکومت را تقبیح یا تحسین کرده و درختم گفتوگو صورت مجلس را مکتوبا به حکومت محلیه یا مرکزی که لازم است میفرستند، اگر آن ایراد و مطالب حاکی یا حامی اکثریت آرای ملت است بیتعویق مقبول و گرنه مردود و بینتیجه میمانند.»
آنچه از متن فوق برمیآید چیزی نیست جز اینکه وی بیهیچ قیدی رای و نظر جمعی ملت را تایید و آزادی و سعادت انسان را فایده نهایی آن میداند. بهعبارت دیگر «عقاید سیاسی طالبوف ترکیبی از لیبرالیسم و دموکراسی اجتماعی برای تاسیس نظام دموکراتیک است، برحقوق آزاد و حکومت قانون تاکید میورزد، چنانچه لجامگسیختگی را ویرانگر میبیند، معتقد به حکومت نخبگان یعنی اهل دانش و فکر است که عاملان اصلاح و ترقی هستند.»
افزون بر آن با نگاهی به آثار طالبوف در مییابیم که او برخلاف منافع طبقاتی خویش که از طبقه تجار میبود، همواره طرفدار ضعفا، فقرا و محرومان است و علاوه بر مخالفت با استبداد با زمینداران بزرگ نیز به مخالفت میپردازد چنانکه مینویسد: «بعد از این نباید در ایران ملاک باشد، همه اراضی شخصی یا خالصه دیوان باید به تبعه فروخته شود که خود تبعه مختار و مالک باشد.»