عاقبت لیاخوف
مجلسی که ابتدا سرشار از شور و شعف بود اما از وقتی که این مجلس آمده هرگز درست سرجای خود ننشسته به جز دورههای بسیار کوتاهی در تاریخ ایران... وقتی مجلس اول به توپ بسته شد، مردم در غارت اموال و فرشهای مجلس، روی قزاقان لیاخوفی را سفید کردند حتی به درختان حیاط مجلس نیز رحم نکردند! بهطوری که عینالسلطنه در خاطراتش میگوید از بهمن میرزا پرسیدم چه غارت کردی؟ افسوس میخورد و میگفت آدم نداشتم نتوانستم از اموال مجلس بیشتر غارت کنم «فقط یک توله جدلالدوله و دو عدد قناری با قفس، نصیبم شد!» (روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج ۳ ص ۲۱۲۹). اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانه ستارخان توسط روسها تخریب شد و فرو ریخت باز مردم در غارت اموال خانه، سر از پا نمیشناختند.
بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸مرداد خانه مصدق تخریب شد باز مردم همان تراژدی را تکرار کردند. پس در واقع، میتوان گفت این تنها لیاخوف نبوده که مجلس ایران را به توپ بسته، بلکه تمامی آن غارتگران اموال مجلس و تمامی آن اکثریت بیطرف و خاموش نیز در به توپ بستن مجلس به لیاخوف کمک کردند! اصلا در این کشور، همه ظواهر امر درست بود: مجلس آمد ساختمانش نیز درست شد و همچنین تریبون آن و صندلیها و ... اما فقط آن فکر پشت آنکه سیصد سال در اروپا طول کشیده بود وجود نداشت و تنها با یک فرمان مظفری روی کاغذ آمده بود... این است که از وقتی که آمده در سر جای خود چفت و بست نشده و مانند درهای چوبین قدیمی در روستای ما بوده که در زمانی که پاشنهاش سرجای خود نمینشست هم در زمان بسته شدنش مینالید و صدای جیرجیر و ناهنجاری از آن بلند میشد و هم در زمان باز کردنش...!
اما برگردم به لیاخوف روسی که سرانجام تلخی پیدا کرد. وقتی آزادیخواهان در ۲۲ تیر ۱۲۸۸ش وارد تهران شده و محمدعلى شاه به سفارت روسیه پناهنده شد لیاخوف روسى(فرمانده قزاقان) نیز تسلیم شده و مدتی در ایران خدمت کرد تا اینکه سرانجام از ایران رفت. در روسیه تا زمانی که تزار توسط انقلابیون بلشویکی از عرش بر فرش نشده بود همچنان در خدمت تزار بود و به ژنرال دنیکین پیوست. در ۱۰ ژانویه ۱۹۱۹، وی بهعنوان فرمانده کل نیروها در منطقه ترک داغستان منصوب شد. پس از سقوط تزار توسط لنین و یارانش، لیاخوف در آوریل ۱۹۱۹به باتومی گریخت و در آنجا پناه گرفت اما بلافاصله به وضع نامعلومی توسط سه گرجی کشته شد.
در زمانی که قوای شمال و جنوب برای فتح تهران حرکت کردند در جنگی در دروازه قزوین تهران، لیاخوف روسی با تمامی تجهیزات در مقابل اردوی مشروطهطلبان ظاهر شد. در این نبرد، یپرم خان و نیروهایش با تلاش زیاد موفق به فتح تهران شدند. نقلی به این مضمون وجود دارد: هنگامی که لیاخوف پس از این شکست و تسلیم، با یپرم خان مواجه میشود خطاب به او میگوید تو که اهل اینجا نیستی پس برای چی و برای کی این همه در پای مشروطیت تلاش و جانفشانی میکنی؟ یپرم نیز در جواب به لیاخوف گفته بود: تو هم که بیگانه هستی و اهل اینجا نیستی، پس به خاطر چی، این همه برضد مردم تلاش میکنی و مجلس مشروطه را به توپ میبندی!؟