دکتر پولاک معلم طب، جراح و طبیب مخصوص ناصرالدین‌شاه جزو گروه معلمانى بود که امیرکبیر براى تدریس در دارالفنون از اتریش به ایران دعوت کرده بود (شهیدی، سرگذشت تهران...ص ۱۰۶) اما این گروه زمانی به تهران رسیدند که امیرکبیر مغضوب و از صدراعظمی معزول شده بود دکتر پولاک در این باره مى‌نویسد:

«در بیست‌وچهارم نوامبر ۱۸۵۱ به تهران رسیدیم پذیرایى سردى از ما شد، احدى براى تهنیت به استقبال ما نیامد و به‌زودى آگاه شدیم که صحنه در این فاصله به زیان ما تغییر کرده است چند روزى پیش از ورودمان، امیرکبیر در اثر توطئه‌هاى داخلى دربار دچار بی‌مهرى‌شاه شده بود...» (سرگذشت تهران...ص ۱۱۸)

برجسته‌ترین مخالف دارالفنون خود میرزاآقاخان نوری بود که چون دشمن امیرکبیر بود و پس از کشته شدن امیرکبیر جانشین او شد عمدا می‌کوشید تمامی نشانه‌ها و آثار امیر را نابود کند همچنین، از مخالفان اصلی دارالفنون، خود انگلیسی‌ها بودند که چون معلمان دارالفنون اتریشی بودند، در نتیجه مخالفت می‌کردند حتی سرهنگ شیل انگلیسی به‌شاه توصیه می‌کرد که بهتر است دارالفنون را ببندد چون به ضرر سلطنتش است که البته ناصرالدین‌شاه مقاومت کرد.

سنتی‌ها نیز سرسختانه مخالف دارالفنون بودند، چراکه در پی آموزش فرهنگ غربی بود اما یکی از گروه‌های اصلی مخالفان دارالفنون، طرفداران پزشکی سنتی بودند که شغل خود را در خطر می‌دیدند و در نتیجه، به مخالفت با دارالفنون می‌پرداختند چون دارالفنون، پزشکی اروپایی را آموزش می‌داد مخالفت این گروه قدرتمند باعث شد که در کلاس‌های پزشکی دارالفنون، مدت‌ها تنها به تدریس نظری اکتفا کرده و از ترس تکفیر شدن از هرگونه تشریح و کالبدشکافی پرهیز می‌کردند و همین باعث شد که چندان پیشرفتی نکند، البته خوشبختانه در 1232ش یکی از بیگانگان مسیحی به‌طرز مشکوکی درگذشت و بازماندگانش برای اینکه علت مرگش را بدانند از دکتر پولاک خواستند کالبدشکافی کند. به این ترتیب اولین کالبدشکافی توسط دکتر پولاک و با حضور شاگردان دارالفنون در ایران صورت گرفت و با تاسیس مریضخانه دولتى دکتر پولاک شاگردان دارالفنون را براى آموختن طب تجربى به آنجا مى‌برد و خودش هم کار جراحى را انجام مى‌داد. (آدمیت، امیرکبیر و ایران،ص ۳۳۵)

البته این محدودیت‌ها و مخالفت‌ها تنها مختص رشته طب نبود، بلکه برخی رشته‌های دیگر را هم کم‌وبیش در برمی‌گرفت که از نمونه‌های برجسته آن می‌توان به اجرای تئاتر اشاره کرد. از متعلقات دارالفنون، تالار تئاترى بود که به ملاحظه عقاید عمومی مردم متروک افتاده و فقط گاهی نمایش‌هاى خصوصى براى ‌شاه و رجال دولت به‌وسیله «لومر» فرانسوى، معلم موزیک و مزین‌الدوله(نقاشباشى) در آن اجرا می‌شد. (همان منبع، ص ۱۲۲)