تحولات شرکت سهامی فرش
در سالهای ۱۳۴۰ الی ۱۳۵۰،زمان دکتر ارسنجانی وزیر وقت کشاورزی و تعاون، ماموریت من در آبادان و کرمان بود. شعبه آبادان که در حد یک اداره هم نبود و فقط یک فروشگاه سه دهنه داشت بر مبنای توسعه تجارت فرش دایر شده بود. دکتر حمید ذهبی مدیرعامل وقت از من انتظار فروش و سود بیشتر را در آنجا داشت، طی ۷ سال با ارتباطی که با شرکت نفت و دیگر دستاندرکاران فرش حتی کلیمیهای آنجا که تجارت خارجی فرش را در دست داشتند پیدا کردم، نمایشگاهی را دایر کردم که حاصل آن افزایش فروش فرش و ایجاد سوددهی بود بهطوری که درآمد آنجا به پنج برابر افزایش یافت. در سال ۱۳۴۷، باز به دستور ایشان به کرمان منتقل شدم و ماموریت پیدا کردم که کارگاههای تعطیل شده توسط وزارت کار را احیا کنم و سروسامانی به کارگران و قالیبافان بدهم، چراکه در چارچوب وزارت کار قرار نمیگرفتند.
در آنجا آرشیوی تقریبا به وسعت چهل مترمربع درست کردم و تمام نقشههای آن زمان را که از شرکتهای خارجی بهجا مانده و تولید نمیشد، مرمت و به چرخه تولید درآوردم - که امروزه در آرشیو ملی ایران نگهداری میشود- نقشههای آن عهد کمپانی را به قالیبافان دادم و به نرخ بازار و قیمت منصفانه بعد از فروش قالیها، ۸۰ درصد از فروش را به آنان میدادم و ۲۰ درصد را به حساب شرکت واریز میکردم. آن زمان فروش فرشها توسط کارشناسان تهران صورت میگرفت و از آنجایی که محوریت فروش مشتریمداری بود سود خوبی حاصل میشد. چرخه فروش دیگر شرکت فروش از طریق اقساط به کارمندان دولت بود که چند ماهه از حقوق آنان کسر میشد و دایره وصولات آن را اخذ میکرد. در آنجا کارگاه متمرکزی دایر کردم که الگوی وزارت کار شد، آن زمان وزارت کار دستور داد که شرکتهای دیگر کارگاه متمرکزی دایر کنند. من در آنجا ابتدا با سلاطین فرش مواجه بودم که خوشبختانه با حمایت استاندار وقت، «هوشنگ منتصبی» این موانع هم برطرف شد و آنان را به تهران منتقل کردند و دستور دادند من را نماینده کارفرمایان قرار دهند، خوشبختانه کلیه قالیبافان را با طرحی که در اختیار داشتم بیمه کردم.
ارسال نظر