گفتهها
پس از جنگ جهانی اول، اقتصاد ویران ایران به تدریج رو به ثبات گذاشت و تا اندازهای نیز یکپارچگی خود را بهدست آورد: خاتمه جنگ، خود عامل ایجاد ثبات بود، در پی گسترش اقتدار دولت مرکزی از ۱۳۰۰ به بعد، دستکم جادهها امنتر و راهزنی کمتر شد و در نتیجه هزینه حملونقل و خطر تجارت کاهش یافت، افزایش و ثبات درآمد نفت (نسبت به مرحله قبل) موجب افزایش تقاضای داخلی و کاهش کسری تراز پرداختها و در نتیجه بهبود اوضاع اقتصادی شد؛ احساس امنیت اقتصادی فزونی یافت.
انتظار آیندهای بهتر انگیزهای بود برای تجار و سرمایهگذاران کوچک، اجرای طرحهای زیربنایی (هرچند محدود) و صنعتی (عمدتا معدنی) دولتی، هم به بهتر شدن اوضاع کمک میکرد و هم به بسط انتظارات، یاری میرساند. تجدید سازمان بودجهای و مالی کشور بدهیهای دولت را کاهش داد و مهمتر از آن حسابهای آن را سر و سامان بخشید. اما همه اینها نه حاکی از بهبود چشمگیر اوضاع اقتصادی بود و مسلما نه به معنای توسعه اقتصادی، بلکه صرفا نشانه خروج تدریجی از اوضاعی بود که از هر لحاظ (اقتصادی، مالی، سیاسی و اجتماعی) مطلقا آشفته بود، رهایی از آشفتگی مطلق با پیشرفت اجتماعی و اقتصادی کاملا فرق دارد.
ارسال نظر