کارگران و کارمندان مجله و چاپخانه که آن روز این مرد موقر را دیدند، در شناخت او دچار زحمت نشدند. قیافه او درست شبیه تصویر نقاشی نقطه‌چین او روی جلد شماره ۴۳ مجله‌ سپید و سیاه بود که صبح همان‌ روز منتشر شده بود.کارگران، اتاق مرا که در بالایش میز مدیریت، در سمت راست آن میز حسابداری، در سمت چپ میز متصدی شهرستان‌ها و در پایین میز هیات تحریریه قرار داشت و همه با هم «دفتر مجله سپید و سیاه» را تشکیل می‌دادند، به او نشان دادند و من در آن روز برای نخستین‌بار از نزدیک با «سعید نفیسی» آشنا شدم.سعید نفیسی آن روز آمده بود از من به خاطر چاپ تصویرش در روی جلد مجله و شرح کوتاه و صادقانه‌ای که درباره‌ او در صفحه ۲ مجله نوشته بودم، تشکر کند. در میان حدود ۴۰ نفری که تا آن روز تصویرشان روی جلد مجله چاپ شده بود، ‌اگر سه، چهار نفر شایستگی چنین تجلیلی را داشتند، بدون شک یکی همین استاد سعید نفیسی بود که بعد از ۲۸ مرداد به‌خاطر قلمزنی‌های تند و انتقادی‌اش در سال‌های قبل از ۲۸ مرداد بازنشسته و در حقیقت به اصطلاح امروز پاکسازی شده بود. شرح روی جلد ساده، صادقانه و چنین بود: «سعید نفیسی: استاد خانه‌نشین»

شبه‌خاطرات، دکتر علی بهزادی، انتشارات زرین، چاپ دوم، زمستان ۱۳۷۵