حسین‌قلی‌خان از کریمخان زند درخواست کرد که او را به حکومت دامغان منصوب و برادرش مرتضی‌قلی‌خان را نیز به نیابت وی اعزام دارد. وکیل این تقاضا را پذیرفت و همین که حسینقلی‌خان و برادرش به دامغان رسیدند با ایلات ترکمان و قاجار روابطی برقرار کردند و سر به طغیان برداشتند. حسینقلی‌خان با لقب جهانسوز شاه با کمک برادرانش بر حاکم مازندران دست یافت و او را به قتل رسانید و در بابل سلطنت خود را اعلام کرد. سلطنت پادشاه بی‌تاج و تخت قاجار در مازندران چندان طول نکشید زیرا وی در برابر سپاه اعزامی زندیه و سردار سفاک و بی‌رحم آنان، زکی‌خان زند تاب مقاومت نیاورد و به گرگان گریخت تا بار دیگر از ماجراجویان ترکمان و قاجار سپاهی فراهم آورد. در واقع عده زیادی از مردم بابل به جرم هواخواهی از جهانسوز شاه به امر زکی‌خان به فجیع‌ترین وضع به قتل رسیدند و بار دیگر طغیان یک خانواده قاجاری باعث قتل و خونریزی در مازندران شد و شاید به همین علت پس از آنکه جهانسوز شاه با سپاهی معدود به سراغ حاکم جدید مازندران آمد و او را دستگیر کرد، سپاهیان جهانسوز با قوای مردم او را رها کردند و دو تن از غلامانش را به قتل وی تحریک کردند و جهانسوزشاه به‌دست آنان مقتول شد و طفل کوچکی به نام باباخان از او باقی ماند که بعدها با نام فتحعلی‌شاه جانشین پدر و عمویش شد.

علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، انتشارات زریاب، ۱۳۸۸.