اولین کسانی که با انقلاب اکتبر آشنا شدند و ایده‌های آن را با خود به ایران آوردند کارگران مهاجری بودند که برای کار به مناطق نفتخیز باکو می‌رفتند. درواقع نطفه جمع‌ها و اتحادیه‌های کارگری با واردشدن افکار سوسیال‌دموکراتیک و سپس بلشویکی از سوی کارگران نفتی باکو بسته شد. تشکل‌هایی که تا قبل از انقلاب اکتبر در فاصله ١٩٠٥ تا ١٩١٧ شکل گرفتند، بیشتر تحت تاثیر اندیشه سوسیال‌دموکرات‌ها بودند منتها پس از پیروزی انقلاب اکتبر فضا کاملا تغییر کرد و «حزب عدالت» شکل گرفت که در کنگره دوم به «حزب کمونیست» (یا آنگونه که بنیان‌گذارانش می‌گفتند «فرقه کمونیست») تغییر نام داد و الگوی آن همان حزب بلشویک بود. از اینجا به بعد شاهد تاثیر انقلاب اکتبر بر جنبش کارگری ایران هستیم. رضاشاه حزب کمونیست و دیگر گروه‌های چپ از جمله گروه ارانی را سرکوب کرد.

دو سال بعد از شهریور ١٣٢٠ و سقوط رضاشاه «حزب توده» شکل گرفت که اول حزبی سوسیال‌دموکرات به رهبری سلیمان‌میرزا اسکندری بود ولی بعدها خود را کاملا با الگوی حزب بلشویک منطبق کرد به طوری که تمام دستورات را از شوروی می‌گرفت. حزب توده مجرای انتقال شکل دگردیسی‌یافته کمونیسم مارکس در شکل عریان و یکسره سرکوبگرانه آن یعنی بلشویسم استالینی بود. این شکلِ آشکارا سرکوبگرانه و به‌تمامی سرمایه‌دارانه علاوه‌بر همه معایبی که در مورد حزب بلشویک لنینی به آنها اشاره شد، عیب دیگری هم داشت و آن تلاش برای گوش به فرمان کردن و وابسته‌کردن مطلق جنبش کارگری ایران به حکومت شوروی بود، تا حدی که این حزب در پوشش عوام‌فریبانه «انترناسیونالیسم پرولتری» کارگران وابسته به خود را به خیابان‌ها می‌آورد و آنها را وامی‌داشت که از دولت ایران بخواهند امتیاز نفت شمال را به شوروی بدهد. به‌این‌ترتیب، در کنار ایدئولوژیک‌کردن و فرقه‌ای‌کردن جنبش اجتماعی طبقه کارگر ایران، یکی دیگر از تأثیرات منفی انقلاب اکتبر بر جنبش کارگری در ایران تبدیل کارگران به پیاده‌نظام «ضدامپریالیستی» اردوگاه شوروی در مبارزه برای تقسیم مناطق تحت نفوذ و تسویه‌حساب با دولت انگلستان و سپس دولت آمریکا بود.

- به نقل از گفت‌وگویی با محسن حکیمی، مترجم و تحلیلگر