انحطاط، محور تفکر نخبگان
او با تاسیس علم عمران چنان که خود گفته است، بر آن بود تا راه برونرفتی از وضع دوگانه انحطاط ارکان تمدن و زوال اندیشه پیدا کند که تمدن اسلامی را به سراشیب هبوط همهجانبه و برگشتناپذیر رانده بود. در دوران جدید تاریخ ایران، عصر صفوی، تحلیل تاریخی انحطاط یا به تعبیر دیگر «علتشناسی انحطاط» نیز تا حدی اندیشه معدودی از اندیشهگران ایرانی را به جنبش واداشت و آنها را به جستوجو در باب علل و عوامل ضعف و زوال فرهنگ و مدنیت ایرانی و اسلامی سوق داد. با آغاز سده نوزدهم، مساله علتشناسی انحطاط بهدنبال آشنایی با غرب مدرن، در میان عدهای از نخبگان ایرانی دوباره مطرح شد. در دوران پیش از مشروطیت مدرن کلاسیک ایرانی گروهی نظیر آخوندزاده، میرزا ملکم خان و آقاخان کرمانی انحطاط و عقبماندگی ایران را به محور اساسی پروژه فکری و اصلاحی خود تبدیل کردند و از علاج آن پرسیدند. از آن دوران تفاوت میان غرب پیشرفته و ایران عقبمانده یکی از دغدغههای نخبگان و اندیشمندان ایرانی شد و هر کدام به فراخور آموزشهای خویش در پی درمان این بیماری برآمدند. با این حال تنها در همان آغازین روزهای مواجهه ایران با مدرنیته بود که پرسش از انحطاط، جدیترین پرسمان نخبگان را تشکیل میداد.
ارسال نظر