آموزش از نگاه پستالوزی

یوهان هاینریش پستالوزی، دوم ژانویه ۱۷۴۴م در زوریخ سوئیس به‌دنیا آمد. در نتیجه تربیت مادر و تاثیر پدربزرگش، پستالوزی به فکر افتاد تا روستاییان پیرامون خود را از فلاکت و بدبختی بیرون آورد. وی در ابتدا کوشید از راه سرپرستی امور دینی به مقصود خود دست یابد اما چون موفق نشد، از این‏رو به تحصیل حقوق پرداخت به آن امید که از حقوق مردم دفاع کند. پستالوزی در کنار آن، مدتی به فعالیت‏های سیاسی روی آورد و چون با معایب و نواقص حکومت وقت آشنا شد، آن را به باد انتقاد گرفت و از سیاست کناره‏گیری کرد. وی سپس برای پیشبرد افکار خویش تصمیم گرفت تا از راه اصلاح راه‏های کشاورزی، مردم را راهنمایى کند. او همچنین تلاش کرد تا با گردآوری پسران بی‏سرپرست، در تربیت آنان بکوشد و در عین حال، افکار تربیتی خود را در مورد این کودکان در معرض آزمایش قرار دهد. هنگامی که در سال‏های پایانی قرن هجدهم، انقلاب فرانسه به سوئیس سرایت کرد و تعداد زیادی را به کشتن داد، پستالوزی یتیم‌خانه‏ای دایر کرد و به سرپرستی کودکان مستمند و بدون سرپرست پرداخت. او با افکار و کارهای خود توانست نظر دست‌اندرکاران علم تربیت دنیا را به خود جلب و شهرتی جهانگیر پیدا کند. پستالوزی، آرای تربیتی خود را در کتابی به نام «لئوناردو گرترود» منتشر ساخت و حکومت محلی را متوجه نقایص تربیتی کرد.

پستالوزی یکی ازکسانی است که فلسفه تربیتی جدید «روسو» را می‌پذیرد وبا اصلاحاتی آن را به گونه‌ای دیگر و نوین در کار آموزش و پرورش به‌کار می‌بندد. اوبیش ازهرچیز به تربیت خانوادگی اهمیت می‌دهد، درنظر او خانواده عالی‌ترین نهاد تربیتی است و بنای جامعه بر «احساس پدری» و «برادری» استوار است. پستالوزی تعلیم و تربیت را رشدی طبیعی، فزاینده و هماهنگ می‌دانست که شامل تمام توانایی‌ها و استعدادهای کودک می‌شد. به نظر وی، جسم، ذهن و عاطفه باید به‌طورتوام پرورش می‌یافتند. پستالوزی هدف تربیت را«شکوفاساختن هماهنگ نیروهای نهفته در طبیعت آدمی» می‌داند. براساس همین دیدگاه او۶ اصل رادرمورد آموزش وپرورش بیان می‌کند که عبارتند از:

۱- تعلیم وتربیت بایدهمواره ازهدف غایی آن که شکوفاساختن نیروهای طبیعی و هدایت هر فرد به سوی خردانسانی است، پیروی کند.

۲- در آموزش و پرورش باید ویژگی‌های روانی هرکودک راشناخت و آنها را رعایت کرد.

۳- باید آموزش گیرنده یعنی کودک را دوست داشت وشخصیت او را محترم شمرد.

۴- در آموزش باید از مشاهده یعنی به‌کار انداختن حواس شاگرد آغاز کرد.

۵- آموزش را باید برپایه عمل شاگرد و زندگانی عملی استوارکرد.

۶- درآموختن هر رشته باید از ساده‌ترین جزء آغاز کرد و رفته‌رفته و با رعایت رشد روانی شاگرد به آموزش امور پیچیده ومرکب پرداخت.

مبنای روش پستالوزی بر این اعتقاد پایه‌گذاری شده بود که می‌گفت: «حواس ما، مخازن دانش ما هستند.» در این روش، کودک مشاهدات و تجارت عملی خود را به شیوه‌ای تحلیل و مطابق با آنچه در گنجینه حواس داشت، می‌فهمید. از این‌رو در آموزشگاه‌های پستالوزی، کارهای عملی و آموزش‌های حرفه‌ای، هم به‌عنوان منبعی برای زندگانی اقتصادی کودکان و هم به‌عنوان پایه آموزش‌های نظری اهمیت و نقش داشتند.

- بخشی از یک مقاله به قلم حمیده اجاقی

آموزش از نگاه پستالوزی