خاطرات شفاهی جنگ دوم
در شهریور ۱۳۱۸ با حمله آلمان به لهستان جنگجهانیدوم بین دو بلوک متحدین (آلمان، ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس، فرانسه، آمریکا و شوروی) بهوقوع پیوست. آثار و تبعات جنگ بعد از مدتی به ایران رسید. متفقین با بهانه حضور جاسوسان آلمانی، دو سال پس از شروع جنگجهانی دوم در سوم شهریور ۱۳۲۰، روسها از شمال و انگلیسیها از سمت جنوب، ایران را اشغال و حکومت رضاشاه به پایان رسید. تجاوز به خاک کشورمان توسط روسیه و انگلیس موجب بحرانهای اقتصادی، تورم، تبعات فرهنگی و. . . شد. سربازان ارتشسرخ از سوم شهریور از نواحی مرزی وارد خراسان شده و با اشغال مراکز نظامی، شهر مشهد عملا تسلیم روسها شد.
در شهریور ۱۳۱۸ با حمله آلمان به لهستان جنگجهانیدوم بین دو بلوک متحدین (آلمان، ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس، فرانسه، آمریکا و شوروی) بهوقوع پیوست. آثار و تبعات جنگ بعد از مدتی به ایران رسید. متفقین با بهانه حضور جاسوسان آلمانی، دو سال پس از شروع جنگجهانی دوم در سوم شهریور ۱۳۲۰، روسها از شمال و انگلیسیها از سمت جنوب، ایران را اشغال و حکومت رضاشاه به پایان رسید. تجاوز به خاک کشورمان توسط روسیه و انگلیس موجب بحرانهای اقتصادی، تورم، تبعات فرهنگی و... شد. سربازان ارتشسرخ از سوم شهریور از نواحی مرزی وارد خراسان شده و با اشغال مراکز نظامی، شهر مشهد عملا تسلیم روسها شد. حضور روسها در مشهد را میتوان در ابعاد متفاوتی مورد بررسی قرار داد و به آثار و تبعات آن پرداخت. در اینجا به بازخوانی خاطرات دو تن از نظامیان شهرمشهد که مقارن با شهریور ۱۳۲۰ در دانشکده افسری مشغول خدمت بودهاند، پرداخته میشود.
سرلشکر دیلمقانی و سرگرد بقیعی در کتابهای مستقلی خاطراتشان را نوشته و منتشر کردهاند. البته بازخوانی این موضوع دور از دید پژوهشگران تاریخ شفاهی نبوده و هریک از راویان در مصاحبههایی مفصل به علل و انگیزههای اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ و نتایج آن پرداختهاند. خاطرات نظامیان بهعنوان گروهی که مستقیما در جریان وقایع شهریور۲۰ بودهاند، از اهمیت خاصی برخوردار است. سرگرد بقیعی و سرلشکر دیلمقانی از جمله نویسندگانی هستند که شهریور ۱۳۲۰ دور از دید آنها نبوده و روایتهایی از این موضوع را در آثارشان ثبت کردهاند. این دو نویسنده مقارن شهریور۱۳۲۰ در دانشکده افسری خدمت میکردهاند. در صفحاتی از کتاب لشکرنامه که دربردارنده خاطرات دیلمقانی است، علت واقعه شهریور ۱۳۲۰ همکاری ایران با آلمانها ذکر شده است. وی عدم آمادگی واحدهای مرزی را علت شکست میداند و از رشادت و مقاومت سربازان یاد کرده است.
«حتی ما دانشجویان هم تقاضا کردیم به ما اسلحه بدهند که به جبهه برویم، اما فشار از دو قسمت شمال و جنوب به اندازهای بود که ارتش چند روز بیشتر نتوانست در مقابل قوای روس و انگلیس مقاومت کند و دستور ترک مخاصمه را صادر کرد. شورای جنگ... سربازان را از پادگانها مرخص کرد و آنها با پیراهن و زیرشلواری بدون لباس نظامی در خیابانها سرگردان بودند. از دیدن این منظره، اشک از چشمان مردم جاری بود و ماتم گرفته بودند...» دیلمقانی سپس به انتصاب سپهبد احمدخانی به سمت فرمانداری نظامی تهران و استعفای رضاشاه پرداخته است. سرگرد غلامحسین بقیعی از دیگر نظامیانی است که مقارن شهریور ۱۳۲۰ دانشجوی دانشکده افسری بوده است. وی در کتاب «انگیزه» به خاطرات آن ایام پرداخته و توصیفی داستانگونه از شهریور۲۰ ارائه داده است. «... غرش رعدآسای چند طیاره چرتمان را پاره کرد...
بیاختیار از جا جستم و برای تماشا به وسط حیاط شتافتم... سه هواپیمای یک باله که تا آن روز به چشم هیچکس نخورده بود با سرعت زیاد از فراز سنگلج گذشت و چندین دسته کاغذ مانند کبوتران سفید در دنبالشان به پرواز درآمد... بلادرنگ برای بهدست آوردن یک برگ از آن کاغذها بیرون پریدم، همراه هزاران نفر دیگر از بین خرابهها چشم به آسمان دوختم و مدتی معطل شدم و از اینسو به آنسو دویدم، ولی از بس مردم کاغذها را از دست هم میقاپیدند و بههم فشار میآوردند و فحش میدادند، موفق نشدم. فقط دهان به دهان شنیدم که دول انگلیس و شوروی اعلام کردهاند چون دولت ایران بر خلاف اصول بیطرفی تحت نفوذ ستون پنجم آلمان قرار گرفته و منافع متفقین را بهخطر انداخته و به تذکرات خیرخواهانه آنها وقعی نگذاشته... ناچار در ساعت چهار و سی دقیقه بامداد امروز نیروهای زمینی و هوایی و دریایی آنها از مرز گذشتند، تا دست عمال خطرناک آلمان را از کشور باستانی ایران کوتاه سازند.»
بقیعی در بخشی از خاطراتش به وحشت مردم پرداخته، سپس موضوع مرخص شدن سربازها از پادگانها را چنین بیان کرده است:
«غروب هفتم شهریور تعداد زیادی سرباز بدون سردوشی و کلاه و مچپیچ، دو به دو و سه به سه سراسیمه از خیابان سپه میآیند... ابتدا به تصور اینکه خدمت زیرپرچمشان خاتمه یافته و به علت برقراری صلح و عدم احتیاج به اوطان خود میروند، جریان را عادی تلقی کردم ولی پس از مدتی که دیدم سرباز از سرباز کنده نمیشود و میدان توپخانه شبیه سربازخانه شده، پیش رفتم و پرسیدم: کجا میرین؟... یکیشان که تصادفا مسنتر بود پاسخ داد: خونهمون... چطور؟ هیچی... از پریروز میگفتن روسا میخوان بیان تهرون... بعد از ظهر امروز یه دژبان موتورسیکلتسوار ضمن عبور از جلو واحدها داد میزد، اومدن...اومدن.... اومدن... و بلافاصله دستور رسید ممکنه سربازخونه بمباران بشه... مام به همین شکلی که میبینی جیم شدیم... دیگه تو باغشاه کسی نیست... حتی اسب و قاطرای زبونبسته هم سر به بیابون گذاشتن... فقط اسلحهدار باقی مونده که یکی بیاد تحویل بگیره... میگن هرجا پای روسا رسیده، قبل از هر چیز افسرا و درجهدارا رو گرفتن و فرستادن به روسیه... احتیاط شرطه... شمام لباس شخصی بپوشین که تو مخمصه نیفتین...»
روایتهای منتشر شده از شهریور ۱۳۲۰ نشان میدهد ناهماهنگی در بین فرماندهان وجود داشته است و این حادثه با تمام تلخیها در حافظه نظامیان بهعنوان موضوعی مهم نقش بسته است.
ارسال نظر