استبداد نفتی و تحول اقتصادی

از ۱۳۴۳ مهم‌ترین عامل موثر در چگونگی زندگی و کار، رشد و سپس انفجار عواید نفت بود. عوامل دیگری نیز در کار بود اما در صورت نبود نفت، نقش و تاثیر آنها بسیار متفاوت می‌بود. بدون عواید رشد یابنده نفت و رشد اقتصادی کاذبی که به‌دنبال داشت تلاش برای برقراری استبداد ایرانی، لااقل به‌طور کامل موفق نمی‌شد: بودجه کافی برای خریدن همکاری، رضایت و همدستی (یا صرفا سکوت) گروه‌های مختلف اجتماعی و افراد وجود نداشت یا تامین هزینه استراتژی شبه مدرنیست توسعه اقتصادی امکان‌پذیر نمی‌بود. گذشته از آن به‌واسطه نیازهای نظامی و مالی رژیم، وابستگی آن به قدرت‌های غربی و به‌ویژه آمریکا بیشتر می‌بود و توانایی رژیم در برقراری روابط دوستانه با شوروی، چین و کشورهای مشابه کمتر و برعکس تجارت خارجی و حضور اقتصادی سرمایه و نیروی کار خارجی کمتر می‌بود.

در یک کلام قدرت دولت بسیار کمتر و استقلال اقتصاد سیاسی از قدرت دولت بسیار بیشتر بود. نفت عاملی مستقل از کل بافت اقتصادی و اجتماعی بود. سوءاستفاده از آن به رشد نابرابر قدرت خرید جامعه شهری و تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی منجر شد. کشاورزی و جامعه روستایی ایران را تقریبا از میان برد، تحرک اجتماعی و جغرافیایی را به سرعت بالا برد، موجب بروز مشکلات شهری، منطقه‌ای و محیط‌زیستی در ابعادی غیر قابل تصور شد. قشرهای سنتی و پایین جامعه را به شبه مدرنیست‌های صرفا مصرف‌کننده بدل کرد. برخی از حرفه‌ها و صنایع را نابود کرد یا از رونق انداخت و برخی دیگر را رونق و گسترش داد. انتظارات اجتماعی و مادی را که چه بسا برآورده نمی‌شد، بالا برد. سنت‌های فرهنگی و روابط قومی را زیر پا نهاد، بی‌آنکه جانشین مناسبی برای آنها بیابد. تنگناها و عدم تعادل‌های حادی را در بین و در داخل بخش‌ها و نهادهای اقتصادی مختلف پدید آورد. دولت را از جامعه چنان جدا کرد که یافتن مانند آن در تاریخ بشر دشوار است. مرگ و نقص عضو ناشی از تصادفات، حملات قلبی و خونریزی مغزی را به نحو چشمگیری افزایش داد. اختلالات مغزی، افسردگی و خودکشی را در مقیاسی وسیع به ارمغان آورد. اینها عمده بهایی بود که در راه پیشرفت ایران به‌سوی اهداف کاملا تخیلی از قبیل بدل ساختن ایران به «پنجمین قدرت صنعتی دنیا» و تحقق «تمدن بزرگ» پرداخته شد.

منبع: همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، 1374.