نگاهی دیگر به «فرار»های شاه در مرداد ۳۲ و دی ماه ۱۳۵۷
گریختن ابدی
بنا به دلایل داخلی و خارجی، فرار شاه در سال ۱۳۳۲ با دومین فرار وی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ برآیندی متفاوت داشت و شاه در سال ۵۷ دیگر نتوانست به قدرت بازگردد. این تفاوتها چه بود؟ آیا ناشی از نوع واکنش نیروهای خارجی طرفدار شاه بود؟ دوران حکومت ۳۷ ساله محمدرضا شاه پهلوی با حوادث و تحولات متعدد سیاسی همراه بوده است. چه آغاز آنکه با ورود نیروهای متفقین و اشغال بخشهایی از خاک ایران به وسیله آنان همراه بود و چه پایانش که با انقلابی اجتماعی برآمده از ائتلافی میان طبقاتی و گسترده همراه شد. یکی از مهم ترین وقایعی که در طول این دوران دو بار و در برهههای حساس تاریخی تکرار شد، فرار محمدرضا شاه از کشور است که هرچند هر دو بار در شرایط مشابه آشفتگی سیاسی و در زمانی که پایههای حکومت او لرزان بود اتفاق افتاد، اما هر یک نتایجی متفاوت داشت.
بنا به دلایل داخلی و خارجی، فرار شاه در سال ۱۳۳۲ با دومین فرار وی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ برآیندی متفاوت داشت و شاه در سال ۵۷ دیگر نتوانست به قدرت بازگردد. این تفاوتها چه بود؟ آیا ناشی از نوع واکنش نیروهای خارجی طرفدار شاه بود؟ دوران حکومت ۳۷ ساله محمدرضا شاه پهلوی با حوادث و تحولات متعدد سیاسی همراه بوده است. چه آغاز آنکه با ورود نیروهای متفقین و اشغال بخشهایی از خاک ایران به وسیله آنان همراه بود و چه پایانش که با انقلابی اجتماعی برآمده از ائتلافی میان طبقاتی و گسترده همراه شد. یکی از مهم ترین وقایعی که در طول این دوران دو بار و در برهههای حساس تاریخی تکرار شد، فرار محمدرضا شاه از کشور است که هرچند هر دو بار در شرایط مشابه آشفتگی سیاسی و در زمانی که پایههای حکومت او لرزان بود اتفاق افتاد، اما هر یک نتایجی متفاوت داشت. ایران در سال ۱۳۳۲ تحت زمامداری محمد مصدق بود.
نخستوزیری از جبهه ملی ایران که برخلاف بسیاری از نخستوزیران پیشین و نخستوزیران بعدی دوران پهلوی دوم تحت امر محمدرضا شاه نبود. مصدق نخستوزیری خود را با اجرایی کردن قانون ملیشدن صنعت نفت ایران آغاز کرد. قانونی که اجرایش یک بار دیگر همچون انقلاب مشروطه مردم را روبهروی شاه و قدرتهای خارجی قرار داد. سیاست خارجی مصدق بر اصل موازنه منفی استوار بود. یعنی ضمن حفظ بیطرفی و عدم تعهد، کسب و تقویت استقلال ملی را نیز هدف قرار داده بود. از واگذاری امتیاز به قدرتهای خارجی امتناع میکرد و مانع اعمال نفوذ قدرتهای بیگانه در ایران بود. برخلاف آنچه از عهد قاجار مرسوم بود تلاشی در موازنه برقرار کردن آنها علیه یکدیگر بهعمل نمیآمد. یک چنین سیاستی و رد صریح تقاضاهای خارجیان در بهترین حالت خود نیز برای نظام جهانی دشوار مینمود. ملی کردن نفت و جنگ سرد دولت ایران را شدیدا رویاروی بریتانیا قرار میداد، دشمنی ایالاتمتحده در مورد ایران را روزافزون میکرد و خصومت منفعلانه شوروی را نیز برمیانگیخت. (فوران، ۱۳۸۲:۴۳۴)
با اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و بعد از چندین دور مذاکره، دولت محافظهکار بریتانیا که به تازگی بر مسند کار قرار گرفته بود به جای یافتن راهحل، زمینهچینی را برای یک کودتا تدارک دید و برنامهاش را فعالانه تدوین کرد. در این طرح ایالاتمتحده آمریکا نیز سرانجام جانب بریتانیا را گرفت. آمریکا در نهایت تصمیم داشت شاه را بر تخت سلطنت خود نگه دارد و نقش برتر انگلستان در ایران را به خود اختصاص دهد. به همین دلیل آیزنهاور با درخواست کمک ایران برای فروش و بازاریابی نفت مخالفت کرد. در این برهه زمانی آمریکا و انگلستان برای انجام کودتا علیه دولت مصدق به توافق رسیده بودند. شوروی نیز هرچند در جریان موضوع کودتا نبود، اما همچون این دو کشور از نهضت ملی نفت دلخوشی نداشت و به کمک دولت وقت نیامد.
دو هفته بعد از شروع زمامداری آیزنهاور در فوریه ۱۹۵۳ (بهمن- اسفند ۱۳۳۱) مقامهای دو کشور بریتانیا و آمریکا دیدار کردند و در مورد سرنگونی دولت مصدق و انتصاب فضلالله زاهدی به نخستوزیری به توافق رسیدند و اسم رمز عملیات پاکسازی را نیز آژاکس نامیدند. شب ۲۵ مرداد سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی از جانب شاه ماموریت یافت در حوالی نیمه شب به منزل مصدق برود و فرمان برکناری او از نخستوزیری و انتصاب زاهدی را به وی ابلاغ کند. مصدق که آماده دریافت چنین فرمانی بود به گارد نخستوزیری دستور داد نصیری و گارد سلطنتی واقع در شمیران را بازداشت و توقیف کنند. به این ترتیب تلاش شاه در کودتا کاملا عقیم ماند (فوران، همان: ۴۴۱) در اینجا بود که شاه روز یکشنبه ۲۵ مرداد و برای نخستین بار به خارج از کشور فرار کرد.قدرتهای خارجی تاثیرگذار در تحولات ایران به ویژه انگلستان و آمریکا بعد از فرار شاه از کشور در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ با تمام توان درصدد ایجاد شرایط بازگشت شاه به کشور بودند. بعد از ناکامی کودتای ۲۵مرداد که از سوی کشورهای آمریکا و انگلستان برنامهریزی شده بود، این کشورها درصدد برآمدند تا کار ناتمام مانده خود را کامل کنند تا شرایط را برای بازگشت شاه به کشور فراهم کنند. به این ترتیب کودتایی دیگر این بار در ۲۸ مرداد انجام شد و توانست دولت مصدق را از قدرت کنار بزند.
فرار بازگشتناپذیر دوم
شاه یک بار دیگر و این بار برای همیشه در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ بهدنبال اوج گرفتن تظاهرات مردمی از کشور فرار کرد! ماهیت تحولات کشور و زمان فرار شاه اما با سال ۱۳۳۲ و زمان کودتای ۲۸ مرداد تفاوتهای زیادی داشت. درست است که در هر دو مقطع، محمدرضا شاه را در صف مخالفان و دشمنان داخلی و بهویژه خارجی ملت ایران میبینیم، اما در هر یک از این دو برهه مهم و حساس کشور، ملت ایران دو هدف جداگانه را دنبال میکردند.در دو سه سال منتهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ملت ایران نهضت ملی کردن نفت و مبارزه با استعمارگران خارجی را دنبال میکرد؛ اما قیام ملت ایران در مقطع سالهای ۱۳۵۷- ۱۳۵۶، هدف بنیادیتر، بزرگتر و سرنوشتسازتر سرنگونی رژیم پهلوی و برقراری نظام سیاسی جدیدی را دنبال میکرد. به عبارتی برخلاف فرار اول شاه از کشور در جریان کودتای ناموفق ۲۵ مرداد در فرار دوم شاه از کشور در سال ۱۳۵۷ نیروهای داخلی طرفدار او نتوانستند کاری از پیش ببرند. این بار برخلاف ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ که شاه با حمایت قاطعانه قدرتهای خارجی و ارتش و برخی گروههای حاشیه شهری بر تخت سلطنت خود بازگشته بود ارتش در نهایت با وجود صرف میلیاردها دلار از طرفشاه نتوانست حمایت قاطعی از او به عمل آورد و در نهایت تصمیم به بیطرفی گرفت.
شاه بعد از بازگشت به کشور پس از موفقیت کودتای ۲۸ مرداد این جمله تاریخی را گفته بود که حکومتم را مدیون خدا، آمریکاییها و ارتشم هستم؛ اما این بار برخلاف سال ۱۳۳۲ ارتش بهعنوان آخرین دژ دفاعی شاه چندان مستحکم و قابل اعتماد نشان نمیداد.البته کارتر رئیسجمهوری وقت آمریکا، در آغاز سال ۱۹۷۸ و ۹ روز پیش از تظاهرات ۱۹ دی ۱۳۵۶ در کنار شاه، ایران را جزیره ثبات و وی را دوست نزدیک خود خواند و رضایت خود را از او ابراز کرد. هرچند کارتر در پیگیری مساله حقوق بشر جدی نبود اما طرح آن به شدت اقدامات شاه را تحتالشعاع قرار داد و او را نسبت به حمایتهای آمریکا از خود دلسرد کرد. (ملکوتیان، ۱۳۸۷: ۱۲۴) در این دوره و همزمان با بحران اقتصادی که گریبان رژیم شاه را گرفته بود، دولتها و سازمانهای خارجی نیز شاه را تحت فشار قرار دادند تا نظارتهای پلیسی را تعدیل کند؛ اگر چه این سیاستها بسیار دیر و پس از قیام مردم ایران دنبال شد.
در اواخر سال ۱۳۵۴، سازمان عفو بینالملل پی برد که ایران یکی از بزرگترین نقضکنندگان حقوق بشر در جهان است. نهاد محافظهکارتر کمیسیون بینالمللی قضات در ژنو هم رژیم را به شکنجه زندانیان و نقض حقوق مدنی شهروندان خود متهم کرد و از شاه خواست وضع حقوق بشر در ایران را اصلاح کند. (آبراهامیان، ۱۳۹۲: ۶۱۴)دستگاه سیاست خارجی آمریکا نیز در آستانه انقلاب برخلاف سال ۱۳۳۲ از انسجام کافی برخوردار نبود و در حالی که برژینسکی خواهان برخورد کوبنده با مخالفان و همراهی آمریکا با شاه در این راه بود، وزارت امور خارجه و سفیر وقت این کشور در تهران با مشاهده امواج توفنده انقلاب کار شاه را تمام شده میدانستند و به این ترتیب واکنش به فرار شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ و حمایت از او مانند فرار نخست وی که با کودتایی انگلیسی-آمریکایی همراه شد، با قاطعیت همراه نبود.
منابع:
- فوران، جان (۱۳۸۲)، مقاومت شکننده، تهران، انتشارات رسا.
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۲)، ایران بین دو انقلاب، تهران
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۳)، کودتا، سیا و ریشههای روابط ایران و ایالاتمتحده آمریکا در عصر جدید، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، انتشارات آگاه.
- زیباکلام، صادق (۱۳۸۴)، مقدمهای بر انقلاب اسلامی ایران، تهران: انتشارات روزنه
- ملکوتیان، مصطفی (۱۳۸۷)، بازخوانی علل وقوع انقلاب اسلامی در سپهر نظریهپردازیها، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
ارسال نظر