رئیسعلی دلواری، مردی که تاریخ ساز شد
بوشـهر در اشغال انگلیس
اشاره: هنگامی که انگلیسیها در جنگ جهانی اول بوشهر را اشغال کردند، پرچمی را بالا برده و تمبری انتشار دادند که روی آن به زبان انگلیسی نوشته شده بود: بوشهر در اشغال انگلستان. دلوار بندر کوچکی است در ۵۰ کیلومتری بوشهر که مرکز یکی از بخشهای ساحلی شهرستان تنگستان است. واژه دلوار به معنای «دلاور» است که گاه «دلبار» هم گفته میشود. شغل مردم دلوار اغلب ماهیگیری و سفر به شیخنشینها است. موقعیت دلوار بهگونهای است که کشتیهای بزرگ میتوانند در ساحل آن پهلو بگیرند و به همین لحاظ در مقاطعی از تاریخ ایران نامی از آن ذکر شده است.
اشاره: هنگامی که انگلیسیها در جنگ جهانی اول بوشهر را اشغال کردند، پرچمی را بالا برده و تمبری انتشار دادند که روی آن به زبان انگلیسی نوشته شده بود: بوشهر در اشغال انگلستان. دلوار بندر کوچکی است در ۵۰ کیلومتری بوشهر که مرکز یکی از بخشهای ساحلی شهرستان تنگستان است. واژه دلوار به معنای «دلاور» است که گاه «دلبار» هم گفته میشود. شغل مردم دلوار اغلب ماهیگیری و سفر به شیخنشینها است. موقعیت دلوار بهگونهای است که کشتیهای بزرگ میتوانند در ساحل آن پهلو بگیرند و به همین لحاظ در مقاطعی از تاریخ ایران نامی از آن ذکر شده است. مردان این منطقه همانطور که از اسمش پیدا است دلاوران هستند که در مقطع تاریخی در کنار «رئیسعلی دلواری» مقابل استعمار انگلستان از خود مقاومت به خرج دادند. رئیسعلی دلواری این آزاده دلاور، در دوازدهم شهریور ۱۲۹۴ ش در ۳۳ سالگی، از پشت مورد هدف گلوله فرد خائنی قرار گرفت و به شهادت رسید. دکتر عبدالکریم مشایخی طی گفتوگویی ماجرای شهادت او را شرح داده که بخشهایی از آن را میخوانید:
لطفا قبل از ورود به بحث در مورد قیام دلیران تنگستان، کمی درباره خانواده «رئیسعلی دلواری» برایمان بگویید.
براساس پژوهشی که آقای سیدقاسم یاحسینی در مورد رئیسعلی دلواری انجام داده است، خاندان و خانواده او از جمله لُرهایی بودند که از منطقه نورآباد و ممسنی مهاجرت کرده و در یک دوره تاریخی به تنگستان وارد و در آنجا مستقر شده بودند. طبق اطلاعات به دست آمده از دوره افشاریه و بهخصوص زمانی که اتفاقاتی در ایران رخ میدهد و جابهجاییهایی انجام میشود تا قدرت قومها و عشایر را کم بکنند، خاندان رئیسعلی را هم مجبور به کوچ کردند و به همین دلیل آنها در بوشهر مستقر شدند. پدر رئیسعلی دلواری (زائر محمد) از جهت سلسله مراتب حکومتی، «رئیس» است که یک مرحله پایینتر از خان محسوب میشد. یعنی اگر ما نام ایشان را که همان زمان زنده هستند با «رئیسعلی» میشناسیم، زائر خضرخان تنگستانی، حاکم بلامنازع تنگستان از نظر سلسله مراتب از رئیسعلی بالاتر قرار میگیرد.
تا قبل از آغاز قیام رئیسعلی دلواری علیه حضور انگلیسیها در جنوب ایران، آیا قیامی در این زمینه رخ داده بود؟
پیشینه مبارزاتی مردم جنوب ایران با تکیه بر منطقه تنگستان، به دوره محمدشاه قاجار برمیگردد. همانطور که میدانید محمدشاه حدود ۱۴ سال حکومت کرد. از طرفی ایران از زمان حاکمیت فتحعلی شاه با انگلستان بر سر مساله هرات اختلاف پیدا کرد؛ به دلیل اینکه انگلستان تلاش داشت تا آن منطقه را تحتنظر خود حفظ کند زیرا هرات دروازه رسیدن به هندوستان بود و با تصرف آن منافع دولت انگلیس در هندوستان به خطر میافتاد. با روی کارآمدن محمدشاه(۱۲۲۷-۱۲۱۳) و لشکرکشی او به سمت هرات، نیروهای انگلیسی برای مقابله با این کار در ابتدا نیروهای خود را وارد جزیره خارک و بعد از آن وارد بوشهر میکنند. در آنجاست که یک روحانی تاثیرگذار به نام آیتالله شیخ حسن آلعصفور که از جمله علمای بزرگ اهل جنوب ایران است، اعلام جهاد میکند و از سرهنگ باقرخان تنگستانی که در منطقه تنگستان زندگی میکرده و شخصیت متنفذی بوده، برای مقابله با انگلیسیها یاری میطلبد.
باقرخان تنگستانی نیز با تعدادی از تفنگچیهایش به سمت بوشهر میروند. انگلیسیها هم وقتی میبینند از پس مقابله با این تفنگچیها برنمیآیند و ممکن است تلفات نیرویی داشته باشند از بوشهر عقبنشینی میکنند و به جزیره خارک میروند. با عنایت به اینکه وقتی محمدشاه متوجه شد که انگلیسیها به فکر اشغال جنوب ایران افتادهاند و از طرفی هم چون فشار روی او زیاد بود، از هرات عقبنشینی و خارج میشود و بدین ترتیب مرحله اول رویارویی ایران و انگلستان که بر سر مساله هرات با حمله به بوشهر و جزیره خارک با رهبری سرهنگ باقرخان تنگستانی و با زعامت آیتالله آلعصفور آغاز شده بود، پایان میپذیرد. اما این مساله باعث میشود که رقابت و اختلاف بین ایران و انگلستان بر سر مساله هرات و افغانستان، کابل و قندهار همچنان ادامه پیدا کند.
با روی کارآمدن ناصرالدین شاه (۱۲۷۵- ۱۲۲۷) مجددا منطقه هرات، مسالهساز و مورد مناقشه بین دولت ایران و انگلستان قرار میگیرد و این بار ناصرالدین شاه از حسامالسلطنه که حاکم خراسان بوده، میخواهد با لشکرکشی هرات، کابل و قندهار را تصرف کند که این اقدام صورت میگیرد.
بله، این بار انگلیسیها (در اواخر سال۱۲۷۲و اوایل۱۲۷۳ قمری یا ۱۸۵۶ میلادی) اقدام به اعزام لشکری تمامعیار به بوشهر میکنند. بهطوری که چند ناو انگلیسی بین منطقه هلیله و بندرگاه که یک قلعه باستانی به نام ریشهر در آنجا قرار دارد، استقرار پیدا میکنند. انگلیسیها با هماهنگی جونز(کنسول انگلیس در بوشهر) و نقشهای که در آن نقاط حساس و کلیدی بوشهر را معرفی کرده و در اختیار آنها میگذارد اقدام به عملیات نظامی میکنند. این بار نیز سرهنگ باقرخان تنگستانی و پسرش (احمدخان که کدخدای اهرم هم بوده و طی جنگ در کنار قلعه ریشهر به شهادت میرسد) به همراه ۴۰۰ تفنگچی از تنگستان حرکت کرده و به بوشهر میآیند و در قلعه ریشهر در مقابل نیروهای انگلیسی قرار میگیرند. جنگ بسیار خونین بین نیروهای تنگستانی و بوشهری از یک طرف و انگلیسیها از طرف دیگر اتفاق میافتد.
در ابتدای جنگ انگلیسیها دچار مشکل شده و حتی چند تن از افسران عالیرتبه انگلیسی کشته میشوند. زیرا تفنگچیهای همراه باقرخان جنگ جانانه و پارتیزانی علیه سربازان انگلیسی به راه انداخته بودند. اما در اینجا مسالهای پیش میآید که بعضی آن را خیانت و بعضی نتیجه بیتجربگی میدانند. ماجرا از این قرار بود که در بحبوحه جنگ باقرخان با انگلیسیها، که از ورود آنها به بوشهر جلوگیری کرده بود، حسنعلی خان دریابیگی که حکمران بوشهر بود به سرهنگ باقرخان پیام میفرستد که به سمت خلعتپوشان (برجی که در منطقه داخلی بوشهر قرار دارد) بیاید. باقرخان با دریافت این پیام فکر میکند که مشکلی پیش آمده و نیروها را حرکت میدهد تا داخل بوشهر میآید اما احمدخان در همان قلعه ریشهر مقابل انگلیسیها کار را ادامه میدهد که متاسفانه شهید میشود. هنوز باقرخان به همراه نیروهای خودش به خلعتپوشان نرسیده بود که مجددا پیامی دریافت میکند که به وی دستور داده شده بود که مجددا به طرف قلعه ریشهر برگردد. بنابراین وقتی باقرخان به قلعه رسید، دیگرکار از کار گذشته بود. انگلیسیها کاملا نیروهای خود را پیدا و نفوذ پیدا کرده بودند و متاسفانه نیروهای ایرانی شکست خوردند. باقرخان مجددا از آنجا عقبنشینی میکند.
وقتی سرهنگ باقرخان پی میبرد که این کار فریبی بیش نبوده، در مکاتبهای به دریابیگی مینویسد: چرا به ما پیام دادی که محاصره قلعه را رها کنیم و به داخل بوشهر بیاییم؟ من آنجا در مقابل انگلیسیها ایستاده بودم و داشتم مقابله میکردم و اجازه نمیدادم آنها نیروهایشان را پیاده کنند و به داخل بیاورند.
تبعات این شکست آن بود که جنگ بسیار خونینی در خوشاب (جایی بین بوشهر و برازجان) بین نیروهای ایرانی و انگلیسی در میگیرد. در رابطه با این جنگ نکته جالبی وجود دارد؛ در منابع تاریخی آمده که نظر سرهنگ باقرخان تنگستانی این است که نباید بهصورت منظم(کلاسیک) با انگلیسیها مقابله کنیم چون آنها تیربار و امکانات هوایی دارند و ما تلفات سنگینی خواهیم داد. اما کسی حرفش را گوش نمیدهد و حتی نیروهایی هم که از فارس به کمک تفنگچیهای باقرخان آمده بودند، در خوشاب تلفات سنگینی میدهند. در همین زمان بارندگی شدیدی اتفاق میافتد و انگلیسیها عقبنشینی میکنند. فرمانده نیروهای انگلیسی شخصی به نام «اُترام» بود. پس از اینکه اترام با نیروهایش به خرمشهر میروند، در آنجا هم جنگ خونینی اتفاق میافتد که ایرانیها شکست میخورند.
این جنگ نقطه عطف نبرد مبارزان بوشهر با استعمارگران انگلیسی بود که با تهاجم به بوشهر سعی داشتند ناصرالدین شاه را تحت فشار قرار دهند زیرا بعد از این جنگ خرمشهر را تحت تسلط خود درمیآورند و حکومت مرکزی ایران را تهدید میکنند که اگر نیروهای خود را از هرات و قندهار بیرون نبرند، مابقی سرزمین ایران را هم تصرف خواهند کرد. اینجاست که ناصرالدینشاه متوجه میشود که باید صلح پاریس را بپذیرد. در سال ۱۸۵۷ میلادی یا همان ۱۲۷۳ قمری، عهدنامه «صلح پاریس» بین ایران و انگلستان بسته میشود و انگلستان برای همیشه افغانستان را از ایران جدا میکند.
قیام رئیسعلی دلواری از چه زمان و به چه دلیلی آغاز میشود؟
در سال ۱۹۰۶ میلادی که انقلاب مشروطه در ایران رخ میدهد و بعد از اینکه محمدعلی شاه استبداد صغیر را ایجاد میکند و بسیاری از آزادیخواهان را سرکوب میکند، علمای نجف (آیتالله آخوند خراسانی و آیتالله مازندرانی و…) برای مقابله با محمدعلی شاه فتوا صادر میکنند. روحانی به نام سیدمرتضیمجتهداهرمی مشهور به علمالهدی که از روحانیون طراز اول آن زمان بوشهر و در محله کوتی و در کنار عمارت امیریه ساکن بوده است. (وی یکی از شاگردان آخوندخراسانی بوده است، وقتی در جریان مشروطه از فتوای آیتالله آخوند خراسانی خبردار میشود، به توصیه آیتالله سیدعبدالحسین لاری(رهبر مذهبی منطقه فارس) قیام میکند.
اگر بخواهیم دقیقتر اشاره کنیم باید بگوییم بعد از اینکه محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و آزادیخواهان را قتل عام کرد، در سراسر ایران سکوت مرگباری حاکم شد. همین فتوای آخوندخراسانی باعث میشود که سید مرتضیاهرمی از رئیسعلی دلواری و نیروهای تحت امرش برای تصرف بوشهر و گرفتن مراکز حکومتی از دست نیروهای دولتی دعوت به عمل آورد که همینگونه هم میشود. یعنی کاری که ستارخان و باقرخان تبریز و محمدعلی خان تنکابنی در شمال انجام دادند؛ سید مرتضی اهرمی و رئیسعلی دلواری در بوشهر انجام میدهند. با تصرف بوشهر از سوی این نیروها، گمرک بوشهر نیز از دست نیروهای انگلیسی خارج شد و به مدت دو ماه نیروهای مشروطه خواه به زعامت آیتالله سیدمرتضی اهرمی بر بوشهر مسلط میشوند.
البته اسنادی هست که نشان میدهد زائرخضرخان اهرمی، رئیس عبدالحسن دشتی(رزمی) و خالو حسین دشتی و خیلی از مبارزان دیگر نیز در تصرف بوشهر نقش داشتند.
انگلیسیها وقتی احساس میکنند منافعشان در گمرک که از طرف مظفرالدین شاه به آنها رهن داده شده بود، به خطر افتاده و درآمدش متوقف شده است و در اختیار مشروطهخواهان قرار گرفته، شروع به کارشکنی و توطئه علیه سیدمرتضی میکنند. چون به قول سرپرسی سایکس نماینده انگلیس در بوشهر پادشاه بیتاج و تخت منطقه حساب میشد، زیرا از بوشهر بود که انگلیسیها تمام کرانههای خلیجفارس را کنترل میکردند و تسلط داشتند. با تصرف بوشهر از سوی تفنگچیهای رئیسعلی دلواری و تسلط او بر گمرک، منافع انگلستان به خطر افتاد. از سوی دیگر انگلستان از طریق یکی از حکمرانان خائن بوشهر که از عمال نفوذی آنها بود، به نام احمدخان دریابیگی در صفوف مشروطهخواهان انشقاق ایجاد میکند. وی ابتدا با عنوان اینکه مشروطهخواه هستم به دیدن آخوند خراسانی رفته، سپس با حمایت ایشان به بوشهر میآید. در اینجا هم خودش را مشروطه خواه به مردم معرفی کرده بود اما علیه سید مرتضی توطئه میکرد.
مثلا بازار بوشهر را غارت میکنند و میگویند این کار تفنگچیهای سیدمرتضی بوده است و به بهانه ایجاد آرامش در بوشهر انگلستان در سومین مرتبه اقدام به اشغال بوشهر میکند. ناوفاکس از هند عازم بوشهر میشود و صد تفنگچی سازمان یافته پیاده میکند و در درگیری که پیش میآید ۴ الی۵ نفر از نیروهای رئیسعلی دلواری به شهادت میرسند و بعد از مقاومت محدودی که اتفاق میافتد، رئیسعلی دلواری عقبنشینی میکند به سمت دلوار و بوشهر به تصرف نیروهای انگلیسی در میآید. نیروهای انگلیسی نیز سیدمرتضی را در ابتدا با محاصره اقتصادی تحت فشار قرار میدهند و پس از بازداشت، وی را به بصره تبعید میکنند که بعدها به نجف میرود. مدتی که در آنجا حضور دارند با آخوندخراسانی مکاتباتی میکنند. آخوند که متوجه حقانیت سید مرتضی میشود، از حکومت ایران میخواهد که احمدخان دریابیگی را عزل کنند و موقرالدوله حکمران بوشهر شود که این کار صورت میگیرد.
ارسال نظر