بررسی اسناد جدید کودتای ۱۹۵۳ «سیا» در ایران
سوالهای کلیدی بیپاسخ
مارک گازیوروسکی
ترجمه: مهرناز زاوه
در ماه ژوئن، وزارت امورخارجه آمریکا بالاخره پس از سالها مجموعه جدیدی از اسناد مربوط به نقش ایالاتمتحده در کودتای ۱۹۵۳ در ایران را منتشر کرد. این اسناد جزئیات تازه جالبی درباره شرایط حاکم بر کودتا ارائه میدهند که در آن تیمی از افسران سازمان سیا به کمک تعدادی از ایرانیان، برای سرنگونی نخستوزیر محبوب ایران، محمد مصدق و جانشینی ژنرال بازنشسته، فضلالله زاهدی همکاری میکنند و حکومتی دیکتاتوری را پایهگذاری میکنند که ۲۵ سال ادامه مییابد.
مارک گازیوروسکی
ترجمه: مهرناز زاوه
در ماه ژوئن، وزارت امورخارجه آمریکا بالاخره پس از سالها مجموعه جدیدی از اسناد مربوط به نقش ایالاتمتحده در کودتای 1953 در ایران را منتشر کرد. این اسناد جزئیات تازه جالبی درباره شرایط حاکم بر کودتا ارائه میدهند که در آن تیمی از افسران سازمان سیا به کمک تعدادی از ایرانیان، برای سرنگونی نخستوزیر محبوب ایران، محمد مصدق و جانشینی ژنرال بازنشسته، فضلالله زاهدی همکاری میکنند و حکومتی دیکتاتوری را پایهگذاری میکنند که 25 سال ادامه مییابد. هرچند برخلاف خاطرات کرمیت روزولت، فرمانده تیم سیآیای که در 1979 منتشر شد و اولین سند رسمی سیا درباره کودتا بود که ازسوی برنامهریز کلیدی، دونالد ویلبر نوشته و در سال 2000 با اصلاحاتی در نیویورک تایمز منتشر شد، این اسناد افشاگریهای خیلی تازهای ندارد و نمیتواند به شماری از سوالات کلیدی درباره اینکه کودتا چطور انجام شد، پاسخی دهد.
این مجموعه با این توضیح آغاز میشود که سازمان سیآیای بسیاری از اسناد مربوط به کودتای چند دهه پیش را نابود کرده و تهیه گزارش کامل درباره آن را غیرممکن ساخته است. هرچند بسیاری از اسنادی که اینجا منتشر شدهاند بهطور وسیعی ویرایش و برخی از آنها به کل سانسور شدهاند. بهعلاوه، ویراستاران این مجموعه تنها بخش کوتاهی از تاریخچه ویلبر درباره کودتا را آوردهاند و هیچ اثری از تاریخچه دوم و سوم سیا که نسخه اصلاحشده آنها در دسترس عموم قرار دارد، نیست. بنابراین اگرچه حالا ارائه گزارش کاملی از کودتا غیرممکن است، جزئیات کلیدی همچنان در بایگانی سازمان سیآیای پنهان است.
اسناد جدید شامل جزئیات جالبی درباره تصمیمسازی است که منجر به کودتا شد. به نظر میرسد پیش از همه فرمانده، معاون (و بعدا رئیس) سیآیای، آلن دالس طرفدار کودتا بود، کسی که حتی پیش از نخستوزیری مصدق و براندازی او تنها دو هفته پس از به دست گرفتن قدرت خواهان دخالت بیشتر آمریکا بود. عجیب اینکه این اسناد وزیر امور خارجه، جان فاستر دالس، وزیر امورخارجه را طرفدار اصلی کودتا نمیداند و به لابی انگلیس برای کودتای آمریکا اشارهای نمیکند؛ در حالی که در خاطرات روزولت و بقیه گزارشها بر این موارد تاکید شده است و با اینکه مقامات وزارت امور خارجه، مایل به کودتا در اواسط 1952 بودند، وزیر امور خارجه، اچسون و رئیسجمهور ترومن سرسختانه با این ایده مخالف بودند. همچنین هیچ اشارهای به این موضوع نشده که مقامات ایالاتمتحده دقیقا چه وقت تصمیم به آمادهسازی برای شروع کودتا میگیرند؛ هرچند به نظر میرسد این اتفاق بین 4 مارس تا 2 آوریل 1953 رخ داده باشد.
گرچه تصمیم به آماده شدن برای کودتا به وضوح در زمان رئیسجمهوری آیزنهاور اتفاق افتاد، سازمان سیا معتقد است در زمان ریاستجمهوری ترومن هم طرحهایی برای کودتا وجود داشت. اولین طرح در آگوست 1952 ازسوی مکس تورنبرگ، یکی از مدیران برجسته صنعت نفت و مشاور سازمان امور خارجه با تجربهای طولانی در ایران، به سازمان سیآیای ارائه شد. طرح دوم، از آن جان لیویت، مامور سیآیای بود که یک ماه بعد شکل گرفت. سومین طرح را دونالد ویلبر، مشاور سیآیای، در جواب به طرح لیویت پیشنهاد داد که مقامات ایالاتمتحده بررسی کنند که آیا اللهیار صالح، سفیر ایران در واشنگتن و از متحدان کلیدی مصدق جانشین مناسبی برای اوست یا نه. پس از آنکه دولت آیزنهاور تصمیم به آغاز آمادهسازی کودتا گرفت، ویلبر طرح اولیهای مشابه طرح لیویت با تمرکز بر انتصاب زاهدی نوشت. پس از آن ویلبر و دیگران، دو نسخه تجدیدنظرشده از این طرح ارائه کردند که بهعنوان ضمایم A و B در تاریخ کودتای ویلبر گنجانده شده و به آنها استناد میشود، اما در این مجموعه بهطور توجیهناپذیری به کل سانسور شده است.
اسناد جدید حاوی جزئیاتی مبهم درباره نقشهای آشکار برای سرنگونی مصدق و محمدرضاشاه پهلوی هستند که در بهار 1953 به رهبری وزیر دادگستری، ابوالقاسم امینی انجام شد. زمانی که سیآیای در تلاش بود زاهدی را بر سر کار بیاورد، امینی با برادرش محمود که رئیس ژاندارمری ایران بود و رهبران قدرتمند ایل قشقایی که از مصدق حمایت میکردند اما روابط نزدیکی با سیآیای داشتند، نقشه میریخت. برادران امینی از نوادگان سلسله قاجار و ظاهرا خواهان جانشینی شاه با برادر ناتنیاش، عبدالرضا پهلوی بودند که مادرش از قاجار بود. لوی هندرسون، سفیر ایالاتمتحده و راجر گویرن، رئیس سازمان سیآیای بارها با امینی ملاقات کردند. اوایل ماه ژوئن، هندرسون به مقامات سیا در واشنگتن توصیه کرد که از امینیها برای تلاش در سرنگونی مصدق و شاید حتی از جانشینی عبدالرضا پهلوی حمایت کنند. تاریخ ویلبر نشان میدهد که گویرن هم به امینیها علاقهمند بود. چند هفته پیش از سقوط مصدق، تیم سیآیای تصمیم گرفت حمایت گروه امینی-قشقایی را به دست آورده یا آن را خنثی کند و طوری برنامهریزی کند که اگر نقشه زاهدی شکست خورد، آنها را برگرداند.
این اسناد جزئیات جالبی دارد در اینباره که طرح کودتای آغازین که در شب 16-15 اوت 1953 برملا شد، چطور ممکن است لو رفته باشد. روزنامه شجاعت که وابسته به حزب توده کمونیست در ایران بود، در 13 اوت جزئیاتی مربوط به یک کودتای قریبالوقوع را منتشر کرد. حزب توده ادعا کرد که از این نقشه مطلع شده و درباره آن به مصدق هشدار داده است. روزولت در 17 آگوست اعلام کرد که ممکن است محمد دفتری، از متحدان مهم زاهدی، نقشه را لو داده باشد. اما بعدها ادعا کرد که یک افسر پلیس به نام نادری این کار را انجام داده است. نگاهی به نقش سیآیای در کودتا نشان میدهد که این طرح از طریق دستگاه نظامی مخفی که تیم سیآیای برای کودتا جمع کرده بود، به بیرون درز کرده بود.
بهجز این، جزئیات مهم جدید دیگری در این مجموعه اسناد درباره نحوه وقوع کودتا وجود ندارد. مهمتر از همه اینکه این اسناد هیچ پاسخی به سوالات کلیدی نمیدهد؛ مثلا اینکه تیم سیآیای برای اینکه زیر پای مصدق را خالی کند، در هفتههای قبل کودتا دقیقا چه کار کرد، چرا رئیس سازمان، گویرن، کمی پیش از کودتا جایگزین شد، چرا شاه پس از آنکه تلاش برای اولین کودتا با شکست مواجه شد، از ایران فرار کرد؟ چه کسی جمعیت ضدمصدق را که در 19 اوت شکل گرفت، سازماندهی میکرد و چرا حامیان مصدق نتوانستند جمعیت بزرگی را سازماندهی کنند یا اقدامات دیگری برای دفاع از او در آن روز سرنوشتساز انجام دهند. در دو مدرک از این مجموعه اسناد درباره این رویدادها بهطور مختصر گفته شده است؛ این مدارک به وضوح نشان میدهند که سیآیای نقش مهمی در آنها ایفا کرده است اما هیچ جزئیات مهمی که تا الان در تاریخ ویلبر یا منابع دیگر نیامده باشد، در آن وجود ندارد.
سرانجام، این مجموعه شامل اطلاعات جالبی در مورد تلاش مقامات آمریکایی پس از کودتا برای ایجاد ثبات در رژیم جدید است و یک یادآوری مفید که دیکتاتوری پس از کودتا نه تنها نتیجه خود کودتا، بلکه نتیجه حوادث بعد از آن هم بود. مقامات آمریکا پیش از کودتا نقشه کشیدند که یک بسته کمکهای اضطراری 45 میلیون دلاری برای دولت جدید فراهم کنند و چند هفته پس از کودتا آن را تخصیص دهند. بهدنبال درخواستهای مکرر شاه، آنها توسعه برنامه کمک نظامی بزرگی را آغاز کردند تا توان نظامی و روحیه نیروهای مسلح ایران را بهبود ببخشند. آنها همچنین تلاش عمدهای برای حل اختلافات نفتی و ترغیب دولت زاهدی به آشتی با بریتانیا کردند. مقامات آمریکا در ایران در متقاعد کردن رهبران ایل قشقایی برای همکاری با دولت جدید و از بین بردن منبع بالقوه تنش پس از کودتا، کمک بسیاری کردند. سازمان سیآیای به دولت زاهدی کمک کرد انتخابات اوایل سال 1954 را دستکاری کند تا یک مجلس مطیع داشته باشد. یک غفلت مهم در این بخش از اسناد، عدم مستندسازی درباره تلاش سیا برای ایجاد یک نیروی پلیس مخفی جدید و موثر است که تنها چند هفته پس از کودتا آغاز شد و به سازمان اطلاعات جاسوسی ساواک تبدیل شد.
* مارک گازیوروسکی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تولین است. او کتابهای متعددی درباره ایران از جمله دو کتاب «سیاست خارجی آمریکا و شاه» و «محمد مصدق و کودتای ۱۹۵۳ در ایران» (مشترکا با مالکوم برن) نوشته است.
ارسال نظر