فلسفه فقط دانش است، ولی حکیم متخلق به اخلاق است. خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف گفت‌وگو بود و در زمان او هیچ فیلسوفی به اندازه خواجه با فلاسفه دیگر مکاتبه و صحبت نداشته است. از خواجه است که کلام شیعه را داریم و او بیش از هر چیز فیلسوف است. آثار او هم نشان می‌دهد که متکلم است و اگر ایشان نبود، کلام شیعه در حد شیخ صدوق باقی‌مانده بود. از خواجه است که کلام شیعه جان می‌گیرد. به هر حال خواجه در اخلاق کتاب نوشته است، اخلاق ناصری را نوشته است، اما این کتاب به شیوه قدمای آن‌ زمان به ‌سبک ارسطویی نوشته شده است. این کتاب در آن زمان به سبک نیکوماخوس نوشته شده است؛ یعنی اخلاق همان حد وسط است. تنها کسی که متوجه این نکته شده و در هزار سال پیش به آن اشاره کرده و به نوعی ارسطوستیز بوده، نویسنده کتاب احیای علوم دین، امام محمد غزالی است. او در انتها ظاهرا در‌می‌یابد که در این‌ کار موفق نیست و کتاب دیگری می‌نویسد و ظاهرا متوجه این عدم موفقیت خود می‌شود. درست است که کتاب اخلاق ناصری خواجه به سبک ارسطویی است، اما خود خواجه متوجه این موضوع بود که این اخلاق لزوما اثباتی نیست، از‌این‌رو کتابی نوشت به نام «اوصاف الاشراف.» او در آنجا نشان داد انسان باید اخلاق داشته باشد و این در واقع همان چیزی است که امروزه از آن به اخلاق تکلیفی و اخلاق فضیلتی یاد می‌کنند.

منبع: بخشی از سخنرانی غلامحسین ابراهیمی دینانی در همایش بزرگداشت حکیم خواجه نصیرالدین طوسی.