وضع داخلی ایران در دوره صفویه
موقعیت جغرافیایی ایران و اهمیتی که این کشور از نظر موقعیت تجاری و اقتصادی داشته سبب شده است تا به کرات شاهد هجومها و اردوکشیهای قوای مهاجمی باشیم که یا قصد غارت داشتند یا میخواستند با گذر از ایران به مناطق غربی بروند. در میان هجومهایی که به ایران شد هجوم مغولان حکایتی دیگر دارد. حکایتی که از قتل و عام و غارت و نسلکشی فراتر رفت و ایران را به نابودی کامل کشاند و آن را از مسیر پیشرفت منحرف ساخت. بسیاری از مسائلی که ما بعد از هجوم مغولان در جامعه ایران با آن مواجهیم نشأت گرفته از وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی جامعه ایران است.
موقعیت جغرافیایی ایران و اهمیتی که این کشور از نظر موقعیت تجاری و اقتصادی داشته سبب شده است تا به کرات شاهد هجومها و اردوکشیهای قوای مهاجمی باشیم که یا قصد غارت داشتند یا میخواستند با گذر از ایران به مناطق غربی بروند. در میان هجومهایی که به ایران شد هجوم مغولان حکایتی دیگر دارد. حکایتی که از قتل و عام و غارت و نسلکشی فراتر رفت و ایران را به نابودی کامل کشاند و آن را از مسیر پیشرفت منحرف ساخت. بسیاری از مسائلی که ما بعد از هجوم مغولان در جامعه ایران با آن مواجهیم نشأت گرفته از وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی جامعه ایران است. در واقع بعد از مغولان ایران به جامعه بیمار تبدیل شد که کوچکترین تلنگری میتوانست آن را از پای در بیاورد.
همین عامل باعث شد تا در گوشه و کنار ایران حکومتهایی سر بر آورند که با کوچکترین آشفتگی از میان میرفتند و جای خود را به دیگری میدادند. در این میان مردم بیگناه بودند که قربانی توطئهها و امیال شخصی افراد قدرتمند قرار میگرفتند و جان و مال و ناموس خود را به باد رفته میدیدند. البته سلسلههای محلی با توجه به موقعیت جغرافیایی که شکل گرفتند در مصدر کارها قرار گرفته و مشاغل مهمی داشتند و به ایران کمک قابلتوجهی کردند. همین قدرتهای محلی بودند که زمینهساز شکلگیری دولت صفوی شدند و این مجال را به این دولت نوپا دادند که از اختلافات درونی این حکومتها استفاده کرده و آنها را از میان بردارد. در واقع از حمله مغول تا ظهور دولت صفوی یعنی نزدیک به سه قرن مردم این کشور یا گرفتار مردم کشی و غارتگری خاندان چنگیز یا در بند تسلط فرمانروایان دیگری از اقوام ترک و تاتار بودند. چنان که در آغاز کار شاه اسماعیل در قلمرو ایران عده پادشاهان و مدعیان بزرگ سلطنت به سیزده تن میرسید.
ایران در این زمان یعنی آغاز قرن دهم هجری نظام حکومتی یکپارچه و متشکلی نداشت. در هر گوشه گروهی ادعای برتری و آرزوی حکمرانی داشتند. بهگونهای که مازندران بین ۱۰ سلاله محلی تقسیم شده بود و گیلان در اختیار خاننشینهای متفاوت قرار داشت. یک خاندان عربی در خوزستان و متصرفات آققویونلو در آذربایجان، ارمنستان و عراق عجم در اختیار دوتن از زعمای این قوم به نامهای الوند و سلطان مراد قرار داشت. بهطور کلی ملوکالطوایفی ایران در این سالها در اختیار سه گروه متمایز بود: سلالههایی که از بزرگان فئودال محلی ایران بودند_ سلالههایی که اعضای آن از سران قبایل چادرنشین و بیشتر ترک بود_سلالههای سادات که به یاری نهضتهای خلقی در قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی بر سر کار آمده و بعد از مدتی به فئودالهای معمولی بدل شدند. در این وضعیت بود که خاندان صفوی اولین فعالیت خود را برای به دست گرفتن حکومت و تغییر مذهب ایران آغاز کردند و توانستند به آن موقعیت برسند.
منبع: حمیدرضا صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، تهران، سخن، 1380.
ارسال نظر