زنان و اشتغال: فراسوی کلیشه‌های جنسیتی

مرضیه حسینی

اگر یکی از دلایل نابرابری زنان و مردان در عرصه عمومی و به‌خصوص فرصت‌های شغلی، فقدان برخی صلاحیت‌ها نزد زنان باشد، این مشکل را نه در نابرابری ذاتی و بیولوژیک زنان و مردان بلکه در جای دیگری باید جست و آن آموزش متفاوت دختران و پسران است. از آنجا که فرض نظام آموزشی در زمان قاجار و پهلوی اول این بوده که دختران و پسران را برای نقش‌های متفاوتی در آینده آماده کند، دختران در سطوح مختلف، در معرض آموزش‌هایی قرار می‌گرفتند که آنان را از زندگی شغلی دور کرده و باعث می‌شد آنها آینده و سرنوشت خود را به عنوان یک زن خانه‌دار ببینند. بیش از یک سوم محتوای برنامه درسی دختران مقاطع متوسطه در سال ۱۳۱۸ش به این اختصاص داشت تا دختران را به‌عنوان مادر، همسر، آشپز، خیاط و مهماندار تربیت کند. از آنجا که نظام آموزشی مولفه‌ای مهم در روند جامعه‌پذیری افراد است، به فرودست ساختن زنان در فرصت‌های شغلی و تقسیم نقش‌های اجتماعی مبتنی بر جنس کمک کرد.

تداوم و بازتولید جلوه‌های بیرونی ستم بر زنان یعنی نهادهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی در جوامع مردسالار با نهادینه کردن نقش‌های ثابت جنسیتی، جوامع دوقطبی را شکل داده و با ساختن دوگانه‌های جنسیتی، زنان را در سپهر خصوصی از فاعلیت و اقتدار محروم و در سپهر عمومی به حاشیه بازار کار و فرآیند تولید راند. این فرآیند محروم سازی زنان در زمانی و فراخواندن آنها به بازار کار درزمانی دیگر را باید در ساخت نظام سرمایه‌داری به‌خصوص در ‌کشورهایی چون ایران دید. سرمایه‌داری در ذات خود نظامی مردسالار بوده که همواره با توجه به نیاز بازار به نیروی کار زنان در پیوند با شرایط تاریخی، به اشکال متفاوت بر زندگی زنان تاثیر گذاشته است. تشویق زنان به حضور در بازار کار یا خانه‌نشینی، ورود به مشاغل مردانه یا ابقا در مشاغل سنتی زنانه، تحت تاثیر نیازهای بازار کار به نیروی کار زنان قرار داشت. این بازی سرمایه‌داری با کار زنان در غرب را می‌توان در بازه زمانی مابین دو جنگ جهانی و شرایط کار زنان قبل و بعد از جنگ و در طول جنگ دید.

با شدت گرفتن هژمونی سیاسی و اقتصادی آمریکا بر نظام جهانی پس از جنگ جهانی دوم که همراه با سلطه نظام سرمایه بود، کشورهایی چون ایران تغییراتی به خود دیدند. در زمان پهلوی دوم، به‌خصوص سال‌های پس از ۱۳۴۰ در پی دگرگونی در ساخت اقتصاد سیاسی و در پیوند با آن، در وضعیت زنان به لحاظ سیاسی، حقوقی، آموزشی و شغلی تغییراتی به وجود آمد. سیاست‌های جنسیتی دولت متاثر از ساخت سرمایه‌داری و نیاز بازار از سویی و نظام بوروکراسی از سوی دیگر مشارکت زنان در حیات اقتصادی و امکان حضور زنان در مشاغلی که به‌صورت سنتی مردانه تلقی می‌شد را الزامی کرد. این‌گونه بود که زنان در مشاغل صنعتی و فنی، نظامی و خدمات وارد شدند. مصداق این سخن زنانی هستند که در بخش صنعت نفت و گاز راننده نفتکش‌ها و جرثقیل‌ها بودند یا در بخش حفاری مشارکت داشتند یا به‌عنوان کارگران صنعتی در پشت دستگاه‌ها در کارخانه‌ها فعالیت می‌کردند. در سال ۱۳۴۹ش راهنمایی و رانندگی تهران ۱۸ زن که دوره‌های آموزشی را در دانشگاه پلیس پشت سر گذاشته بودند استخدام کرد و پس از آن حدود ۸۰ زن به‌عنوان پاسبان استخدام شدند.

دکتر تاج زمان دانش، استاد جرم‌شناسی دانشگاه پلیس تهران مسوول بخشی از آموزش‌های پلیس‌های زن بود. پلیس‌ها و پاسبان‌های زن به اذعان مردم و به گواهی جراید ملی به خوبی از عهده وظایف خود بر می‌آمدند. ناهید سبز علی از طرف وزیر کشور به‌عنوان پلیس نمونه انتخاب شد و منیژه کلانتر، معصومه شیرزادگان، هاجر کشاورز، فرشته خاکیان پلیس‌هایی بودند که مورد تقدیر قرار گرفتند. پلیس‌های زن عمدتا از خانواده‌های متوسط و فقیر شهری بودند که مسوولیت اداره خانواده‌های خود را بر عهده داشتند. اشتغال زنان در این شغل یا مشاغلی چون رانندگی ماشین‌های سنگین، تریلی، نفتکش و جرثقیل‌های چند تنی، مورد مخالفت شدید مردها قرار گرفت. آنها در اعتراض به اینکه ورود زنان در چنین مشاغلی خلاف عرف اجتماع بوده و فرصت‌های شغلی مردان را محدود و آنها را بیکار خواهد کرد سعی داشتند در سطح جامعه مانع از انجام کار زنان شوند.

منبع: مردمنامه

زنان و اشتغال: فراسوی کلیشه‌های جنسیتی