روزی که جرقه نخستین چاه خاورمیانه زده شد
فوران نفت و آتش سیاست
پنجم خرداد ماه سال ۱۲۸۸ ه. ش نخستین چاه نفت خاورمیانه در مسجد سلیمان فوران کرد. از زمانهای دور در برخی نقاط جنوب غرب ایران نفت از درون زمین به بیرون تراوش میکرده است. تراوش نفت و قیر برای مردم محلی کاملا عادی بود. سالها قبل از کشف نفت در مسجدسلیمان، مردم شمال خوزستان از نفت این منطقه به صورت سنتی بهرهبرداری میکردند. ساداتقیری، از خانوادههای معروف و بااصالت شوشتری در این منطقه بودند که نفت خام و قیر را از چشمههای طبیعی استخراج میکردند، به مناطق مختلف ایران میبردند و میفروختند.
پنجم خرداد ماه سال ۱۲۸۸ ه.ش نخستین چاه نفت خاورمیانه در مسجد سلیمان فوران کرد. از زمانهای دور در برخی نقاط جنوب غرب ایران نفت از درون زمین به بیرون تراوش میکرده است. تراوش نفت و قیر برای مردم محلی کاملا عادی بود. سالها قبل از کشف نفت در مسجدسلیمان، مردم شمال خوزستان از نفت این منطقه به صورت سنتی بهرهبرداری میکردند. ساداتقیری، از خانوادههای معروف و بااصالت شوشتری در این منطقه بودند که نفت خام و قیر را از چشمههای طبیعی استخراج میکردند، به مناطق مختلف ایران میبردند و میفروختند. دارسی نیز با آنها قراردادی امضا کرده بود که به موجب آن، سالانه مقادیری قیر و نفت به این خاندان پرداخت میشد. آتشکدههای زرتشتیان اغلب درمحلهای تراوش نفت ساخته شده بودند. با این همه چاهی که در سال ۱۹۰۸ میلادی (۱۲۸۷ شمسی) در مسجد سلیمان حفر شد باعث دگرگونی فضای زمینشناسی شد و آینده مردم خاورمیانه را نیز تغییر داد.
برنارد رینولدز، مهندس استخدامی از طرف شرکت دارسی با دقت در گزارش یک زمینشناس به نام و.اچ. دالتون دو چاه آزمایشی در شاردین حفر کرد: یکی در سال ۱۹۰۶ تا عمق ۶۶۲ متری و دیگری در سال ۱۹۰۷ تا عمق ۵۹۲ متری حفر شدند. اما هیچکدام به نفت نرسیدند. رینولدز تصمیم گرفت سومین چاه را در ۹۰کیلومتری شمال شرق اهواز حفر کند. مردم محلی بهطور سنتی این محل را از قبل منطقه نفتون مینامیدند. ویرانههای آتشکدههای زرتشتیان باستان در این منطقه قرار داشت. دالتون قبلا در گزارشهای زمینشناسی خود از این منطقه با علاقه نام برده بود. این منطقه برای رینولدز نیز جذابیت داشت زیرا در نوامبر سال ۱۹۰۳ میلادی (۱۲۸۲ شمسی) در سفر کوتاهی که به کویت داشت مطالب زیادی در مورد تراوش نفت در میدان نفتون از یک مورخ انگلیسی به نام لوئیس دان شنیده بود. او حتی در سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ از این منطقه دیدن کرده و تراوش نفت را به چشم خود دیده بود.
حفاری چاه شماره یک مسجد سلیمان در تاریخ ۲۳ ژانویه ۱۹۰۸ میلادی (۲ بهمن ۱۲۸۶) آغاز شد. رینولدز نسبت به این چاه بسیار علاقهمند و خوشبین بود زیرا مشاور دارسی به نام باورتون ردوود و زمینشناسی از شرکت براما نسبت به مثبت بودن نتیجه بسیار امیدوار بودند. با این همه هیاتمدیره شرکت براما به علت سنگینی هزینههای پرداخت شده نگران بودند. یک افسرامنیتی انگلیسی به نام آرنولد ویلسون (Arnold Wilson)که بهعنوان محافظ در تیم نگهبانی کار میکرد در خاطرات خود نوشته است: «رینولدز تلگرافی از انگلیس مبنی بر توقف عملیات حفاری دریافت کرد اما آن را نادیده گرفت و به عملیات حفاری ادامه داد.»
سرانجام پایداری رینولدز به نتیجه رسید. بوی شدید گاز در ۱۶ مه ۱۹۰۸ میلادی (۲۶ اردیبهشت ۱۲۸۷) از لابهلای سنگها به مشام حفاران خورد. رینولدز به حفاری ادامه داد و در تاریخ ۲۶ مه(۵ خرداد) فوران چاه تا بیش از ۲۰ متر بالاتر از دکل حفاری بالا رفت. رینولدز با استفاده از یک شتر تندرو تلگرافی را به دفتر تلگرافخانه در بغداد فرستاد تا پیام او را به شرکت مخابره کنند. متن پیام چنین بود: «مفتخرم گزارش دهم که چاه شماره یک در ساعت ۴ بامداد امروز در عمق ۱۱۸۰ فوت به نفت رسید.» آرنولد ویلسون که همیشه در کنار دکل حفاری میخوابید این خبر را به صورت رمز به دولت انگلیس مخابره کرد تا منشیها نتوانند متن آن را بخوانند. متن پیام او چنین بود: «خروج نفت از زمین بسیار او را خوشحال کرده... جرقه زده شده است.» همان روز چاه شماره یک مورد آزمایش قرار گرفت و ۲۹۷ بشکه نفت از آن خارج شد. چاه شماره ۲ مسجد سلیمان نیز در تاریخ ۵ ژوئن در عمق ۱۰۱۰ فوت به نفت رسید- این چاه هم فوران کرد.
رینولدز نامهای به تاریخ ۱۴ مه(۲۴ اردیبهشت) از هیاتمدیره شرکت در گلاسکو دریافت کرد. در آن نامه به او دستور داده شده بود که اگر تا عمق ۱۶۰۰ فوت نفت پیدا نشد باید حفاری را تعطیل کند و تمام تجهیزات را با کشتی به شرکت برگرداند. تاریخ تکرار شده بود. نیم قرن قبل از آن ادوین دریک(Edwin Drake) نیز نامهای به همین مضمون از روسای خود در مورد حفاری در تیتوسویل(Titsuville) دریافت کرده بود. اما این بار پاسخ قاطعانه رینولدز بیسابقه بود: «با توجه به یافتن نفت دستور شما قابل تجدیدنظر است؛ بنابراین نمیتوانم آن را اجرا کنم.»
با طلوع نفت در نفتون، مردم این منطقه به تدریج به سمت مشاغل مرتبط با صنعت نفت جذب شدند. نخستین شغل نفتی مردم مسجدسلیمان، حراست از تاسیسات و کارکنان حاضر در منطقه بود. حضور در سرزمین محل سکونت بختیاریها بدون توافق با آنها امکانپذیر نبود؛ بنابراین مذاکراتی با سران ایل بختیاری صورت گرفت و برای نخستین بار، در سال ۱۹۰۵ میلادی، حراست از عملیات اکتشاف نفت به بختیاریها سپرده شد و در مقابل ضمن پرداخت مقداری پول، شرکت نفت بختیاری تاسیس و ۳ درصد سهام آن به خانهای بختیاری واگذار شد. متعاقب حفاری چاه شماره یک، حفاریهای دیگری نیز کلید خورد و پای کارگران مسجدسلیمانی را به نفت باز کرد. با افزایش تولید نفت، این بار مساله خط لوله انتقال نفت به آبادان برای پالایش و صادرات مطرح شد. مطالعات از ۱۹۰۹ آغاز شد و احداث خط لوله در ۱۹۱۱ به پایان رسید. تصاویر منتشرشده از روند احداث خط لوله، نشاندهنده حضور گسترده مردم محلی است؛ مردمی که تا پیش از این به دامداری و کشاورزی میپرداختند. ویلسون مسجدسلیمان آن سالها را اینگونه توصیف میکند: «در صحرای سوزان و بایری که سابقا کلاغ هم پر نمیزد، جمع کثیری عمله، کارگر، بنا، مهندس، معمار، آهنگر، مکانیک، نجار و... مشغول سعی و فعالیت بودند. ساختمانها و ابنیه جدیدالاحداث و دکاکین و مغازههای مختلف و انبارها و مخازن بزرگ، انسان را دچار شگفتی و اعجاب میکند که چگونه محل بایر و ویرانی در فاصله کوتاهی از برکت محصولات نفتی اینطور معمور، آباد و پرجمعیت شده است!؟»
از سال ۱۹۱۲ و با پایان احداث خط لوله مسجدسلیمان-آبادان، صادرات نفت آغاز و مسجدسلیمان وارد دوران نخست رونق نفتی شد. تا سال ۱۹۱۴، مجموعا ۳۰ حلقه چاه در مسجدسلیمان حفر شد. پایتخت نفتی ایران، شاهد سیل مهاجران از طوایف گوناگون و اغلب بختیاری بود که برای کار در صنعت نفت به این منطقه میآمدند. در حفاریهای نخستین، تعداد کارگران محلی انگشتشمار بود. ظرف بیش از دو دهه، تعداد کارگران به بیش از ۱۰ هزار نفر و بر اساس برخی تخمینها حدود ۲۰ هزار نفر رسید. این در حالی است که پیشتر، بسیاری از مردم کوچنشین بودند و بهطور دائم محلی را برای اقامت انتخاب نمیکردند، بلکه مسجدسلیمان اقامتگاه زمستانی آنها بهشمار میرفت. اغلب کارگران بومی، عهدهدار مشاغل غیرفنی و فنی سطح پایین بودند. به مدد نیروی کار فراوان و ارزان همین کارگران بود که استخراج نفت در سال ۱۹۱۲ حدود ۴۳ هزار تن بود، طی ۱۳ سال هزار برابر شد و به۳/ ۴ میلیون تن افزایش یافت. شکلگیری صنعت نفت البته یک روی دیگر هم داشت؛ تشدید سیاست استعماری و آتشی که غرب در خاورمیانه به پا کرد. محمد مصدق چند دهه بعد تلاش کرد این آتش را فروبنشاند.
رئیس گمرک و دلال نفت
آنتوان کتابچیخان فرزند مردی به نام ژاک از اهالی گرجستان بود، آنتوان در ایتالیا تحصیل کرد و مدت ۲۲ سال در خدمت دولت ایران بود. کتابچی خان هنگامی که رئیس کل گمرکات بود نقش مهمی در اخذ امتیاز تنباکو و نفت از سوی انگلیسیها داشت. او در سال ۱۹۰۲ در ایتالیا درگذشت و فرزندانش ونسان، پرویز و ادوارد با دارایی پدر، نقدینههایی که در بانکهای اروپایی و سهامی که در شرکت دارسی داشت زندگی مرفهی را در لندن و دیگر شهرهای اروپایی گذرانیدند. از بین فرزندانش، ادوارد مستقیما با شرکت نفت و سفارت انگلیس در تهران همکاری میکرد.
ارسال نظر