مساله غارت در دوره قاجار
از دیگر پیامدهای بیثباتی مزمن سیاسی، ناامنیهای گسترده در کلیه راههای تجاری و مواصلاتی بود. گزارشهای تاریخی به فراوانی به غارت کاروانهای تجاری اشاره کردهاند؛ به گونهای که ژوبر در سفرنامهاش همه آنها را «به یک اندازه به دزدی متمایل» میداند. شدت قساوت و خشونتی که ازبرخی از این راهزنان گزارش شده بیش از سایرین بوده به طوری که از کشتارها و به بردگی بردن اسیران به قصد اخاذی از بستگان یا فروش در بازارهای بردهفروشی ابایی نداشتهاند. حسنعلی خان افشار در کتاب «سفرنامه لرستان و خوزستان» خود به مواردی از این غارتها و بردهگیریها اشاره کرده است.
از دیگر پیامدهای بیثباتی مزمن سیاسی، ناامنیهای گسترده در کلیه راههای تجاری و مواصلاتی بود. گزارشهای تاریخی به فراوانی به غارت کاروانهای تجاری اشاره کردهاند؛ به گونهای که ژوبر در سفرنامهاش همه آنها را «به یک اندازه به دزدی متمایل» میداند. شدت قساوت و خشونتی که ازبرخی از این راهزنان گزارش شده بیش از سایرین بوده به طوری که از کشتارها و به بردگی بردن اسیران به قصد اخاذی از بستگان یا فروش در بازارهای بردهفروشی ابایی نداشتهاند. حسنعلی خان افشار در کتاب «سفرنامه لرستان و خوزستان» خود به مواردی از این غارتها و بردهگیریها اشاره کرده است. «قبایل و صحرانشینان هرات به تاخت و تاراج دوست و دشمن میپرداختند. از آن جمله پانصد سوار افغان، خراسان را چپاول کردند و جمعی کثیر از صغیر و کبیر، ذکور و اناث را به اسیری بردند[...] دستهای از جماعت راهزنان هم به قریهای آمده سی نفر از نسوان آنجا را اسیر نموده مراجعت کردند.»
هجومها و غارتها در مناطق خراسان، سمنان، طبرستان و مازندران به اندازهای وحشت و هراس آفریده بود که از بدترین نفرینها بین مردم این مناطق «به اترک بیفتی» (به معنای به دست راهزنان اسیر شوی) بود. با توجه به ضعف قدرت مرکزی، در غارت کاروانهای بازرگانان خارجی و حتی زوار هم ملاحظهای صورت نمیگرفت و از این منظر، عشایر مصیبتی بزرگ برای رونق بازرگانی بود. در منطقه بلوچستان، غارت را «چپو» میگفتند و به گزارش پاتینجر «راهزنان آنچه بر مسیرشان قرار گیرد را غارت میکنند، مساکن انسانی را منهدم کرده میسوزانند و مقاومین را میکشند یا به اسیری میبرند.» به روایت افشار در سفرنامهاش، ۴۵ نفر از اهالی روستایی در لرستان به دست غارتگران کشته شده بودند. همو در شرح غارت راهزنان مناطق خوزستان مینویسد: «اهالی این دو شهر [شوشتر و دزفول] به شدت در زیر فشار و ستم خوانین محلی و حکام دولتی قرار دارند. غیرممکن است بتوانم صحنههایی را که در خلال چندماه اقامتم در خوزستان دیدهام توصیف کنم. من هر روز شاهد غارت خانهها، آتش زدن محصولات،خرمنها و ویرانی روستاها بودهام.» و «جورابچی» در شرح هجوم راهزنان به دهکده سهلان در آذربایجان که با فجایعی چون کشتار مردان دهکده و نقص عضو زنان آنها به پایان رسید مینویسد: «داخل قریه شده تمامی [اموال] را میگیرند. قریه را آتش میزنند و خراب میکنند. نمیماند از اهل سهلان مگر زنها و قدری پیرمرد؛ باقی را مقتول میکنند.»
- به نقل از مقاله «کابوسی به نام غارت، مصیبت بزرگ روستاییان و بازرگانان در دوره قاجار» نوشته مجید علیپور، مندرج در سایت مورخان
ارسال نظر