گذری به قهوهخانههای قدیمی اصفهان
ویترین خاطرات
شیرین مستغاثی
نه اینکه شهرت نداشته باشند، نه. . . چراکه نامشان در کتابهای راهنمای گردشگران خارجی ثبت شده و آنها قدمبهقدم و پرسانپرسان خود را به آنها میرسانند. کوچه «چاه حاج میرزا» یکی از آنهاست.
وارد میدان نقش جهان میشوم. سمت راستِ سردر بازار قیصریه، راسته بازار قنادها قرار دارد، به این راسته وارد میشوم و در انتها به یک سهراهی منتهی میشود، اینجا تابلوی مدرسه علمیه ملاعبدالله به چشم میخورد؛ سمت راست این سهراهی و بعد هم اولین کوچه سمت چپ به کوچه چاه حاج میرزا میرسم.
شیرین مستغاثی
نه اینکه شهرت نداشته باشند، نه... چراکه نامشان در کتابهای راهنمای گردشگران خارجی ثبت شده و آنها قدمبهقدم و پرسانپرسان خود را به آنها میرسانند. کوچه «چاه حاج میرزا» یکی از آنهاست.
وارد میدان نقش جهان میشوم. سمت راستِ سردر بازار قیصریه، راسته بازار قنادها قرار دارد، به این راسته وارد میشوم و در انتها به یک سهراهی منتهی میشود، اینجا تابلوی مدرسه علمیه ملاعبدالله به چشم میخورد؛ سمت راست این سهراهی و بعد هم اولین کوچه سمت چپ به کوچه چاه حاج میرزا میرسم. البته راه دیگری هم هست، از سمت خیابان حافظ نیز مسیر دیگری برای رسیدن به کوچه چاه حاج میرزا وجود دارد، یعنی ابتدای خیابان حافظ، سمت چپ، کوچه بازار لوافها (بافنده زیلو و گونی). به نیمه این کوچه که میرسیم بعد باید به سمت راست برویم یعنی کوچه چاه حاج میرزا... کمی جلوتر، «قهوهخانه حاج میرزا» قرار دارد که از آن با نام «چایخانه آزادگان» نیز یاد میکنند...
عجیب جایی است...در گوشه و کنار ورودی این قهوهخانه تعداد زیادی خمره و چراغ و ساعت و گنجههای قدیمی قرار گرفته و بر سقفش شاخهای حیوانات خودنمایی میکند. بعد از در ورودی، یک دالان قرار دارد که گذر از آن با تماشای اشیای مختلفی که گرد زمان بر آنها نشسته همراه است. با گذر از یک تاریخ، شهر فرنگ قدیمی سفید و قرمزی را میبینم که با دیدنش به دنیای بچههایی میروم که امروز رنگ سپید بر موهایشان جلوه میکند و خاطراتی را مرور میکند که در دنیای امروز ما کمی گنگ و مبهم اما رنگارنگ است. شهر فرنگی که زمانی نه چندان دور قسمتی از زندگی مردم کوچه و بازار بود و «عمو شهر فرنگ» یکی از آدمهای خوشبخت آن روزگار.
دالان که تمام میشود چند ماکیان را میبینم که در حیاط مربعشکل روبهرو آفتاب گرفتهاند و یکی دو مغازه که مشغولند؛ اینجا چاه حاج میرزاست... همان «خستهخانه» قدیم و البته همانی که روزگاری «سرای طوطی» نام داشت. چاه حاجمیرزا برای نخستینبار در زمان صفویان ساخته شد و نسل به نسل منتقل شد و به امروز رسید. آن روزها، چاه حاجمیرزا، «خستهخانه» نام داشت و مردم برای رفع خستگی به اینجا میآمدهاند و بعد به مرور زمان در این مکان چایخانه و قهوهخانه شکل گرفت. اما امروز «سرای طوطی» با نام «سرایحاجمیرزا» در ایران شهرت دارد.سمت چپ، قهوهخانه حاجمیرزا قرار دارد، البته این سرا دو در دارد، یکی بلافاصله بعد از اتمام دالان، در سمت چپ واقع است و دیگری کمی جلوتر و در انتهای حیاط مربعشکل روبهرو در سمت چپ قرار دارد. در هرحال از هرکدام که وارد شوی گویا ماشین زمان، تو را به گذشته میبرد، من اما از در انتهایی حیاط وارد شدم.
اینجا جای حاج میرزا خالی است... و سه سال است که پسرانش مشغول نگهداری و رتق و فتق امور سرای طوطی هستند و نسلشان به خواجگان زمان صفویه بازمیگردد و به همین جهت نام خانوادگی آنها «خواجه» است. تماشاییها در قهوهخانه حاج میرزا بسیارند...سقف مملو از عکس و نقاشیها و آویزهای مختلف است و دیوارها مملو از وسایلی که روی آنجا خوش کردهاند. در ابتدا تصور کردم همهچیز را در چند دقیقه میتوانم ببینم، اما کمی که گذشت متوجه شدم تعداد زیادی وسیله از چشمانم دور مانده بوده و بهدلیل بیشمار بودن اشیا، بعضی زیر دیگری پنهان شده بودند و تازه اینجا بود که با کشف آنها، قصه تماشا از نو شروع شد... حاج محمدعلی خواجه که او را با عنوان حاج میرزا نیز میشناختند عتیقهدوست و عتیقهشناسی بود که آنقدر به عتیقه و وسایل قدیمی علاقه داشته که از راههای مختلف در سفر و حضر، آثار مختلفی را جمع کرده است و تا سه سال قبل مدیریت این قهوهخانه را به عهده داشت و بعد از او به پسرانش «غلامحسین» و «حسن آقا» و «امیر» رسید که البته چرخانندگان فعلی قهوه خانه، غلامرضا و حسن آقا هستند. به گفته «حسن آقا» فرزند دوم محمدعلی خواجه و نسل ششم این خاندان که از کودکی در همین فضا بزرگ شده و به قول خودش با تکتک وسایل سرای طوطی از صبح تا شب زندگی کرده است، این سرا در ابتدا و در زمان حیات «میرزا حسین خواجه» پدر محمدعلی خواجه، کارگاه مسگری و ساخت دیگ و بوده و حتی قبلتر از آن بهعنوان کاروانسرا برای استراحت مسافران استفاده میشد و البته بازاری بود برای خرید و فروش حیواناتی مانند الاغ و اسب؛ اما حاج محمدعلی خواجه آن را به قهوهخانه تغییر کاربری داد و اشیای بسیاری را برای تزئین آن خریداری کرد و تعداد زیادی از این عتیقهجات نیز به او اهدا شد. حسن آقا میگوید، خرید هر عتیقه قصه خاص خودش را دارد و این مجموعه با خون دل جمع شده است. تعداد بسیار زیادی چراغهای نفتی و فانوس در این قهوهخانه چشمنوازی میکند که به گفته حسن خواجه، پدرش در ابتدا چراغهای مختلفی را که در گذشته برای آذینبندی استفاده میشد به این سرا آورد و هر روز بر تعدادشان افزوده شد... خلاصه اینکه برای دیدن زیباییها و رازهای قهوهخانه خواجه که عنوان قدیمیترین قهوهخانه عهد صفویه در اصفهان را یدک میکشد باید روزها وقت گذاشت تا تاریخ چند صد سالهاش را مرور کرد. اما سقف این قهوهخانه نیز از دوران گذشته حکایت دارد، سقف چاه حاج میرزا از نوع ضربی است که از طرف راست چیده میشود و به طرف ضلع مقابل میآید. همین چینش ضربدری، موجب شده تا طاق به نام ضربی مشهور شود. حاج حسن آقا میگوید که چندی قبل «آنتونی بوردن» سرآشپز، نویسنده، مجری و گردشگر معروف آمریکایی به ایران آمد و سری هم به سرای طوطی زد. او که برنامهای تلویزیونی به نام «آنتونی بوردن: میهمان ناخوانده» دارد، برای ساخت برنامههایش به نقاط مختلف دنیا سفر میکند تا غذاهای بومی آنان را بررسی کند. او آبگوشت ایرانی را در همین سرا خورد و درباره محتویات و نحوه پخت آن سوالاتی نیز پرسید. افراد حاضر در سرای طوطی همه نکات پخت آبگوشت را برایش توضیح میدهند و به گواه شاهدان «بوردن» از طعم دیزی بسیار خوشش آمده بود.
سرای حاج میرزا یا همان سرای طوطی در تاریخ ۲۰ اسفندماه در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. قهوهخانه خواجه و یادگارهای حاج محمدعلی در این سرا همچنان پا برجاست، جای حاجی در قهوهخانه و میان این همه خاطره خالی است؛ اما یادش در این سرا و البته در منزلش در همسایگی مسجد قصرمنشی در خیابان نشاط زنده است، خانهای که حاج خانم به یاد او دعا میخواند و در حسینیهشان که در طبقه پایین خانه برپاست صبحهای جمعه دعای ندبه و شام آن نیز هیات مداحی برگزار میشود.
ارسال نظر