نطق شیخ محمد خیابانی در جریان قیام ۱۲۹۹ ه.ش
همراهی با روح زمانه
شیخمحمد خیابانی (۱۲۵۹ خامنه - ۱۲۹۹ تبریز)، چهرهای شاخص در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. او در مجلس دوم به وکالت رسید و در حین جنگ جهانی اول به تبریز رفت و قیام کرد. در دوران قیام نطقهایی در جمع مردم ایراد کرد که از جنبههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تاملبرانگیز است. در اینجا بخشی از نطق مورخ روز دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه سال ۱۲۹۹ او از نظرتان میگذرد.
اولین دشمن یک متجدد بزرگ ایدهآل زمان اوست، ما میخواهیم از زنجیرهای جهل و نادانی دستوپای خودمان را رهایی داده آزادانه به راه افتاده و از مذلت و محنت چند صد ساله بیرون بیاییم.
شیخمحمد خیابانی (۱۲۵۹ خامنه - ۱۲۹۹ تبریز)، چهرهای شاخص در دوره انقلاب مشروطه ایران بود.او در مجلس دوم به وکالت رسید و در حین جنگ جهانی اول به تبریز رفت و قیام کرد. در دوران قیام نطقهایی در جمع مردم ایراد کرد که از جنبههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تاملبرانگیز است. در اینجا بخشی از نطق مورخ روز دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه سال ۱۲۹۹ او از نظرتان میگذرد.
اولین دشمن یک متجدد بزرگ ایدهآل زمان اوست، ما میخواهیم از زنجیرهای جهل و نادانی دستوپای خودمان را رهایی داده آزادانه به راه افتاده و از مذلت و محنت چند صد ساله بیرون بیاییم. ما میخواهیم جلوتر برویم و از انحطاط و تدنی و سقوط خودمان جلوگیری کنیم. ما میبینیم که زمان ما بهدرجات عالیه ترقی و تمدن رسیده و ما خیلی دور از آن مرحله هستیم نه فقط باید خودمان را با زمان حاضر موافقت و مطابقت دهیم؛ بلکه بیشتر از آن برای زمان آینده نیز خیالی کرده و خود را برای زندگانی آتیه مهیا سازیم. مثل این است که وعده ما را به یک مهمانی مستقبل گرفتهاند و ما درصدد هستیم به دعوت نامبرده برویم و در آن مهمانی حضور بههم رسانیم؛ در این صورت حتما باید تدارکاتی کرده آماده شویم، لباس خود را به شکل مطلوب و مناسب آن مجلس تهیه کنیم تا بتوانیم با جماعت آن مهمانی همرنگ و همسنگ باشیم. انقلاب و نهضتهای اجتماعی نیز باید ما را وادار به این نوع تدارکات کند تا وسیله بیداری و تجدد ما شود. برای کسب اطلاعات جدید و توسعه معلومات هیچ چیز مانند مسافرت مفید و سودمند نیست. انسان باید به ممالک بیگانه رفته عادت و حالات اجتماعی آنان را از نظر تدقیق بگذراند، افکار جدید را که در میان مردمان آن مملکت عمومیت دارد تحصیل کند و با عوام آنان آشنا شود و از آثار علمی و نشریات آنان استفاده کند.
یک آهنگر دهاتی هر گاه مسافرت به شهرها نماید تا یک نمونه جدید در پیش چشم خود نداشته باشد، نمیتواند به شکل و صورت گاوآهنی که در تمام عمر خودش همیشه آن را به یک طرح ساخته تغییراتی بدهد. زندگانی اجتماعی نیز چنین است. ما هر گاه در محیط خودمان محصور و محبوس بمانیم قطر خود را دورتر از سایه خود نیندازیم، هیچ گاه نمیتوانیم یک حالت اجتماعی بهتر و نیکوتری را تصور کنیم و از قوه به فعل بیاوریم؛ زیرا «هر تصور قبلا مستند رویت و مشاهده است» پس عادت مانع ترقی و تجدد است - عوام یک علاقه صمیمی بهعادت خودشان دارند - عقل و منطق او در چشم اوست - هرچه را که دیده و بر او عادت کرده و خو گرفته است، هر قدر قبیح و غلط و زشت و مضر هم باشد، حاضر نیست از او دست بکشد. این قبیل اشخاص ماضی را فراموش میکنند و هرگز در خیال آینده هم نیستند، اما به زمان حاضر یک علاقه حیاتی دارند لباس امروزی خود را با کسوت قدیم پدران خودشان مقایسه نمیکنند و هرگز تصور نمیکنند فردا شکل دیگری در پوشاک بهظهور خواهد پیوست، ولی لباسی که امروز در بر دارند عزیزتر از جان خودشان دوست میدارند. یک کلاه، یک لباس فرم جدید حتی یک پوتین اروپایی در نظر آنها مساله مهمی را تشکیل میدهد؛ زندگانی اجتماعی نیز این طور نیست.
شما عادت به یک طرز زندگی کردهاید همین که پی به قبایح او بردید، میخواهید تغییراتی در آن بهعمل بیاورید، همان علاقه قدیمی به عادتی که داشتهاید شما را در عمل اصلاح و تجدد که شروع کرده بودید دلسرد و مایوس میکند، ولی بدانید که زمان شما غیر از زمان پدران شما است. کلاه امروزی شما به شکل کلاه دیروزی پدران شما نیست و فردا هم کلاه امروزی را در سر نخواهید داشت باید زمان آینده را در نظر بگیرید و اولاد خودتان را نیز برای آن زمان پرورش دهید. «ادبوا اولادکم لزمان غیرزمانکم» ما امروز مرام و مقاصدی داریم که در بعضیها مفرط جلوه میکند. ولی بدانید در آتیه نزدیک روزی خواهد آمد هرگاه همین مرام امروزی را به شما پیشنهاد کنند آنها را به درجهای کهنه و ناقص خواهید یافت که مرگ را بر قبول آن ترجیح خواهید داد. باید این مسائل را بدانید. ارزش شخصی با دانستن این نوع اطلاعات است باید عقلا و دانشمندان این قضایا را به شما یاد بدهند و شما را از قیودات اسارتآمیز ماضی نجات بخشند. یک حال حاضر فعال و مرتب و متجدد برای شما تهیه کنند و شما را برای یک فردای خوشبخت و با حیثیت آماده و حاضر کنند. ما با این عزم و آرزو کار میکنیم. مخالفان میخواهند شما را به ایام وحشیگری و بربریت عودت دهند. آنها مرتجع و کهنهپرست هستند.
این مرتجعین و کهنهپرستان را یکماه تمام بهوسیله اخطار مکرر ارشاد و هدایت کردیم که به گوششان فرو نرفت. حتی حرفهای تهدیدآمیز زدیم که ثمری نبخشید بالاخره به چنگ نظمیه افتادند و توقیف شدند. هر گاه مقاومتی بهخرج میدادند، کشته میشدند. حالا سایرین باید عبرت بگیرند و بدانند هرکه با قیام مخالفت ورزد، توقیف خواهد شد و در مقام مقاومت برآید، به قتل خواهد رسید. من ایدهآل امروز را قید زنجیر میدانم و میگویم تو ای مرتجع بدبخت و بیشعور میخواهی این ملت آواره را به کدامین بیغوله انحطاط و کریوه هلاکت رجعتدهی ما هرچه میگوییم از روی دلیل است (چهار بهعلاوه چهار میشود هشت) هرکس مدعی است که چهار و چهار مساوی هفت است لجوج و مخالف است. تعقیب و توقیف او به نفع عامه است. ای تبریزیها این قیام میخواهد شما را سربلند کند، لباس تازگی بر شما بپوشاند و شما را با روح زمانه همراه کند ولی مخالفان میخواهند شما را در پستیهای کثافتآلود و در توی گل و لجن سرگردان و غرق کنند و شما را در ذلت و سفالت باقی بگذارند و فرصت ندهند تا شما بتوانید از گرفتاریها خلاص شوید. آنها میخواهند با خون دل شما که در کارخانه خیانت آنان تبدیل به پول نقد میشود پارکها درست کنند و دستگاههای مجلل برای خودشان تهیه نمایند. ولی تامینات فرقه مانع از عملیات آنها خواهد بود. پلیسهای ما توطئههای خونین آنها را برهم خواهند زد.
دو نوع پلیس: در دنیا دو نوع پلیس هست، یکی همان پلیس مصنوعی و متعارفی است که مستخدم و اجیر یک حکومت مطلقه و دستنشانده یک اداره مستبد است. دزدها و قاتلهای علنی را توقیف و مجازات میکند- و صورت ظاهر یک امنیت و آسایش ناقص را محفوظ میدارد. پلیس دوم- پلیس واقعی است که از خود ملت تشکیل میشود. امنیت و آسایش حقیقی ملت را حفظ میکند. سر و کار این پلیس نه فقط با کسانی است که بر ضد امنیت عمومی مرتکب جنایات میشوند بلکه وظیفه عمده این پلیس تعقیب کسانی است که برخلاف حقوق اساسی، آزادی، استقلال مردم و سوءقصد داشته باشند.
منبع: «نطقهای شیخمحمد خیابانی»، تهیه و تنظیم بهرام خیابانی، 1337
ارسال نظر