نیروی نظامی در عهد قاجاریه
نیروی نظامی ایران اسما شامل پیاده نظام، سواره نظام و توپخانه است، قسمت عمده این پیاده نظام مرتب و سوارهنظام به تقریب تماما نامرتب است و بهطور کلی فقط برای خدمات داخلی و تحت سرپرستی روسای مناطق اختصاصی میباشند که در آنجا فراهم میشوند.
گارد سلطنتی مشتمل بر دو سوارهنظام مرتب است و هرکدام در حدود ۸ هزار تن هستند. یکی از این دو دسته سوار غلامان شاهاند که میگویند در جامعه وضع خیلی آبرومندی دارند. بعدها گروه کوچک دیگر بهعنوان گارد نگهبانی ترتیب داده شد که علامت مشخص آنها یراق نقرهای آنها است.
نیروی نظامی ایران اسما شامل پیاده نظام، سواره نظام و توپخانه است، قسمت عمده این پیاده نظام مرتب و سوارهنظام به تقریب تماما نامرتب است و بهطور کلی فقط برای خدمات داخلی و تحت سرپرستی روسای مناطق اختصاصی میباشند که در آنجا فراهم میشوند.
گارد سلطنتی مشتمل بر دو سوارهنظام مرتب است و هرکدام در حدود ۸ هزار تن هستند. یکی از این دو دسته سوار غلامان شاهاند که میگویند در جامعه وضع خیلی آبرومندی دارند. بعدها گروه کوچک دیگر بهعنوان گارد نگهبانی ترتیب داده شد که علامت مشخص آنها یراق نقرهای آنها است. سوار نظام نامرتب لباسهای مختلفی میپوشند و جامههای هر گروه طبق عادت و طرز لباس مردم ایالتی است که از آنجا گرفته میشوند.
لشکر کوچکی در کردستان زرهپوش و اسلحه سنگین دارند و پنج هزار افراد توپخانه در قشون ایران هست و این قسمت از واحد نظامی رویهم رفته سازمان بدی ندارند و همین نیروی توپخانه است که در زد و خورد ایرانیها با قبیلههای ترکمن مزیتی برای ایشان فراهم میسازد. سربازان ایرانی برای تشکیل قشون نفرات خوبی بهشمار میروند ولی سیستم نظامی در این کشور طوری است که صفات ممتاز افراد را خنثی میکند. سربازان ایران طبیعتا و در حالت فردی به حد کافی شجاع هستند. آنها دارای جسارت عجیب، صبر و تحمل بسیارند و به ندرت احتیاج به بار و بنه دارند و میتوانند چندین روز پیدرپی روزی ۳۰ مایل به پیادهروی بپردازند و فقط به نان و پیاز اکتفا کنند و با شکیبایی بسیار هر نوع رفتاری را هرچند هم که سخت باشد تحمل میکنند، مواجب ایشان همیشه دیرتر از موعد و عموما بعد از دو یا سه سال پرداخت میشود و موقعی هم که پرداخت بشود، تمام و کمال به نفرات نمیرسد. سرهنگ فوج مبلغی از وجوه سردستهها را برداشت میکند، آنها نیز پول سربازان را...
سربازگیری اجباری است. هر ناحیه و هر قبیله ناگزیر است سهم نفراتی خود را فراهم کند. برای این خدمت داوطلبی وجود ندارد، چون مشقت زندگی سرباز ایرانی در سراسر کشور به اندازه کافی معروف است و روستاییان با اشتیاق به مواجهه با آن حاضر نمیشوند.
هر هنگی از نفرات منطقهای که در آنجا گرفته شده است، تشکیل میشود و افراد برای دوره معینی خدمت نمیکنند بلکه خدمت آنان تا هنگامی است که دیگر قادر به کار نباشند. در سن پیری ممکن است از خدمت مرخص شوند و کار دیگری برای خود پیدا کنند یا آنکه پناه به عواطف نوع دوستی عمومی ببرند. در هنگهای ایرانی بهطور کلی جراح نیست ولی ترتیبات بهداری هر گروهی زیر نظر فرمانده است و بدی یا خوبی آن بسته به درستکاری یا قابلیت خود اوست.
در لشکر شاه تدارکات وافی نظامی وجود ندارد و تمام بار و بنه را قاطرها حمل میکنند. دستههای لشگری به تفنگهای ضربتی مجهزند که حالا از کارخانه اسلحهسازی ایران فراهم میشود و چون سربازان عموما پولی در بساط ندارند و جیره مقرر به آنها نمیرسد، اجازه دارند بهصورت مزدور در مزرعه یا در رشتههای فنی کار کنند و از عایدات اینگونه کار است که قسمت بیشتر لشگر ایرانی گذران میکنند. افسران بهجز آنهایی که منصب بالاتری دارند از لحاظ اجتماعی در ایران دارای وضع چندان درخشانی نیستند، افسری که پایینتر از درجه یاور باشد فرد زیاد آبرومندی محسوب نمیشود، تمام درجات قشونی با اعمال نفوذ یا رشوه قابل حصول است. بهطور کلی آنها دارای معلومات زیادی نیستند و ضعف روحی آنان در میدان نبرد هرگونه صفات ممتاز شخصی را خنثی میکند. فرماندهان از وطنپرستی کافی که آنها را برای خاطر کشورشان تشویق به استقبال از مرگ کند محرومند. سربازان هم عقیدهای به مهارت یا شجاعت فرماندهان ندارند. دستههای نظامی ایرانی به سبک اروپایی تعلیم مییابند و به وسیله مربیان اروپایی از ملتهای مختلف تعلیمات فرامیگیرند، ولی به این افسران اختیار فرماندهی در لشکر ایران داده نشده است و نتیجه کارشان هم به مقدار زیاد هدر میرود و این بهواسطه عادتی است که متداول میباشد، یعنی تمام هنگ یکجا به مرخصی شش یا هفت ماهه میروند و این التفاتی است که غالبا به فوج میکنند، مشروط به اینکه از ادعای خود نسبت به مواجب عقبافتاده صرفنظر کنند.
منبع: رابرت گرنت واتسن، تاریخ ایران دوره قاجاره ترجمه وحید مازندرانی، امیرکبیر، 1348.
ارسال نظر