کوچ و جاماندن سالمندان
بزرگان برخی از عشایر ایرانی در گذشتههای دور که جابهجاییهای دوره کوچ به صورت پیاده و بسیار سخت و توانفرسا بود و سالمندان آن وضعیت را نمیتوانستند تاب آورند، معمولا سالخوردگان فرسوده را در قشلاق بر جای میگذاشتند؛ بسیاری از این سالمندان به علت بیغذایی یا شرایط سخت آبوهوایی جان میدادند. سالمند چنانچه با قبیله خود در کوچ همراه میشد و سپس در راه بازمیماند، او را با میزانی آب و غذا در غارهای میان راه یا در مکانی میگذاشتند که به آن منظور درست کرده بودند و سپس به کوچ خود ادامه میدادند.
بزرگان برخی از عشایر ایرانی در گذشتههای دور که جابهجاییهای دوره کوچ به صورت پیاده و بسیار سخت و توانفرسا بود و سالمندان آن وضعیت را نمیتوانستند تاب آورند، معمولا سالخوردگان فرسوده را در قشلاق بر جای میگذاشتند؛ بسیاری از این سالمندان به علت بیغذایی یا شرایط سخت آبوهوایی جان میدادند. سالمند چنانچه با قبیله خود در کوچ همراه میشد و سپس در راه بازمیماند، او را با میزانی آب و غذا در غارهای میان راه یا در مکانی میگذاشتند که به آن منظور درست کرده بودند و سپس به کوچ خود ادامه میدادند.
عشیره یا قبیله در بازگشت از ییلاق، چنانچه آن سالمند یا سالمندان را زنده مییافتند، به قشلاق بازمیگرداندند و اگر مرده بودند، بازمانده پیکر او را به خاک میسپردند. این مکانها در میان برخی قبیلهها «غرپخانه» و در میان برخی «غاردالو» نام داشتند. غرپخانه به اینگونه بود؛ در گذشته و در زمانهای کوچ بهویژه آنگاه که نیاز بود با شتابی بیشتر از ییلاق به قشلاق بروند و همراهبردن سالمندان و معلولان مشکل میشد، در میان راه بهویژه در مکانهایی که درمییافتند دیگر نمیتوانند معلولان یا سالمندان را با خود ببرند، مکانی را به اندازه حدود ٩ متر مربع به وسیله سنگ و کلوخ محصور میکردند. آنها سپس سالمند ناتوان را روی پالان خری در میان آن مکان گذاشته، مقداری آب و نان کنار او جای میدادند. سرانجام نیز دست او را بوسیده و در حالی که زنان ایل شیون میکردند از او دور میشدند. سالمند در آنجا منتظر میماند که یا خوراک حیوانات وحشی شود یا چند روز پس از گرسنگی و تشنگی بمیرد. این سنت البته چند نسل بعد دگرگونی یافت و غرپخانه منسوخ شد.
- دکتر عزتالله سامآرام، به نقل از یک مقاله
ارسال نظر