بازارگردی زنان در دوره قاجار بازار تهران در اواخر دوره قاجار

وظایف و اشتغال گوناگون زنان در اندرون، هرگز به معنای حبس کامل و محروم بودن مطلق آنان از تماس با اجتماع نبوده است و همواره ضرورت‌ها و دلایلی چند، زنان را به محیط خارج از اندرون می‌کشاند. از جمله اصلی‌ترین این ضرورت‌ها، تهیه مایحتاج عمومی از بازار بوده است. یاکوب ادوارد پولاک (طبیب آلمانی دربار ناصرالدین شاه) با صراحت عنوان می‌کند: «زنان ایرانی در خروج از منزل آزادی بسیاری دارند.» علاقه زنان به تردد در بازارها، تنها برای تهیه مایحتاج خانه نبوده و عواملی چون ارضای حس کنجکاوی، مصاحبت با انبوه زنان آشنا و بیگانه، آسودن از رنج‌های خانه در مدت حضور در بازار و ذوق شنیدن اخبار عجیب و غریبی که در محدوده اندرونی همواره از آن محروم بودند، به این علاقه بیشتر دامن زده است.

از این رو زنان در بازار پیش از اینکه به فکر خرید باشند، به اقناع تمایلات یاد شده می‌پرداختند و به قول دروویل «آنها به هر دکانی سرمی‌کشند تا در میان کنجکاوان مقام برجسته‌ای برای خود احراز کنند... من بارها ناظر زنانی بوده‌ام که قریب سه ساعت، در شلوغ‌ترین نقطه بازار مشغول صحبت کردن بودند.» ایرانگردان اروپایی حضور زنان در بازارها را در احوال متفاوتی بیان کرده‌اند: «به هر تقدیر اینجا شلوغ است؛ قطارهای قاطر و الاغ بار شده، اسبتان را به داخل جوی آب هل می‌دهند و اعتنایی به فریادهای خبردار (راه را بازکنید) شما ندارند؛ زن‌های خانه‌دار تنومند راه باریک را سد کرده‌اند و از زیر حفاظ چادرهایشان به سختی چانه می‌زنند؛ گروه‌های مردان گرسنه به دور کباب پزها جمع شده‌اند و بی‌تابانه انتظار می‌کشند.»

«همان‌طور که گفتم در بازار جمعیت موج می‌زند. کالسکه‌ها و درشکه‌ها به آهستگی در میان جمعیت پیش می‌روند و حتی جایی که کوچه به اندازه کافی پهن است به کندی حرکت می‌کنند. زنان که سرتاپایشان پوشیده است و دمپایی‌های پاشنه بلندی به پا دارند آهسته و با طمانینه راه می‌روند و هر وقت چشمشان به یک فرنگی می‌افتد بی‌درنگ چهره‌شان را رو به دیوار برمی‌گردانند. خانم‌های متشخص همراه با تعداد زیادی خدمتکار زن و مرد در مقابل حجره پارچه‌فروشان توقف می‌کنند و از پشت روبندهایشان به پارچه‌های ابریشمین خیره می‌شوند سپس بر سر قیمت جنس مورد علاقه‌شان مدت‌ها با صاحب مغازه چانه می‌زنند.»

«در مورد زنانی که با کالسکه، سواره یا پیاده حرکت می‌کنند نمی‌توان مطالب زیادی گفت چون اندامشان کاملا پوشیده است و حتی چشمانشان هم در پشت روبند سفیدی پنهان شده است، آنان که شلوارهای سبز گشاد و چین داری به پا دارند و کفش‌هایشان هم به همین رنگ است و اغلب همراه یک یا چند خدمتکار در میدان توپخانه دیده می‌شوند. بنا به آداب و رسوم ایران مردان هیچ‌گاه با زنانشان در مکان‌های عمومی ظاهر نمی‌شوند و بازارگردی تفریحی بدون مردان خانواده است. بنابراین آنها در معیت دوستان یا سایر اعضای خانواده به بازار می‌روند.» در چنین حالتی نکته جالب توجهی برای کارلاسرنا به‌عنوان زنی سفرنامه‌نویس و حساس به رفتارها و منش‌های روزمره ایرانیان آن است که در فضای عمومی نیز حضور زنان جدی گرفته نمی‌شود: «در نظر اول، بازار همچون بالماسکه‌ای به نظر می‌آید که در آن تنها زن‌ها به زدن نقاب ناگزیرند. زنان ایرانی زیرچادر و روبنده به‌کلی ناشناختنی هستند. اظهار ادب نسبت به جنس لطیف امری کاملا نامانوس است. هیچ‌گاه مردی را با زنی همراه نمی‌بینیم. زنان، تنها یا دو نفری یا دسته جمعی، پیاده یا سوار بر اسب و قاطر یا خر حرکت می‌کنند. هیچ‌کس برای آنها راه باز نمی‌کند و بیشتر اوقات شخصا به زحمت راه خود را باز می‌کنند و جلو می‌روند.»

دوگوبینو در توضیح احوالات عصر ناصری می‌نویسد: «در میان ازدحام بازار دسته‌هایی از زنان دیده می‌شوند که دو به دو، چهار به چهار و اغلب تنها گردش می‌کنند. همه به‌طور یکسان خود را در چادرهای وال، چیت و به ندرت ابریشم به رنگ آبی تیره پیچیده‌اند که سر تا پایشان را می‌پوشاند. در برابر بساط یک دکان پارچه‌فروشی چمباتمه می‌زنند. قواره‌های پارچه‌های ابریشمی و نخی را به‌هم می‌ریزند. بحث می‌کنند، مقایسه می‌کنند و چون نمی‌توانند تصمیم بگیرند برمی‌خیزند و به دکان دیگری می‌روند. این کار را مانند زنان سایر کشورها چندبار تکرار می‌کنند بی‌آنکه چیزی بخرند... در حالی که فروشندگان همه نیروی فصاحت و اقناع خود را به کار می‌برند تا این سلیقه‌های مردد و بی‌ثبات را متمرکز سازند، کلیه شایعات و بدگویی‌های شهر از دکانی به دکان دیگر منتقل می‌شود و بازار را پرمی‌کند.»ایرانگرد دیگری به نام بل درباره سفرش به قزوین می نویسد: «هرچه بیشتر در شهر قزوین پیش می‌رفتیم، خیابان ها باریک‌تر و پرجمعیت‌تر می شد. پر از مردان عبا به دوش و زنان چادرپوش که در جلوی دکان‌ها مشغول خرید و فروش، میوه‌خوردن و گپ زدن بودند.»

فووریه طبیب فرانسوی ناصرالدین شاه ضمن اشاره به اینکه بیشترین جمعیت مشتریان در بازار کفاش‌ها و بزازهای تهران زنان هستند، می‌نویسد: «زنان طبقات متوسط از صبح تا شام چون مور و ملخ بازار را پر می‌کنند.» در سفرنامه کلارا کولیور رایس می‌خوانیم: «رفتن به بازار یکی از امور زنان ایرانی است. اما اگر زنی خیال بازار رفتن داشته باشد به ندرت تنها می رود. آنها علاوه بر مغازه‌ها به کاروانسراها هم می‌روند. در کاروانسراها تاجرانی حجره دارند که اجناس خاص مورد علاقه زنان را تهیه می‌کنند. مشاهده کالسکه‌ای بر در ورودی یکی از این کاروانسراها در حالی که گاه خواجه سرایی در محل ویژه کالسکه‌چی نشسته است و پنج، شش زن با حجاب کامل و خندان و گفت‌وگوکنان از آن پیاده می‌شوند، امری عادی است... برای زنانی که این چنین دسته جمعی به خرید می‌روند از نظر زمانی هیچ محدودیتی وجود ندارد.

منبع: سمیه سادات شفیعی، «نگاهی جامعه شناختی به فراغت زنان در دوره قاجار»، فصلنامه علوم اجتماعی، 1393.