بررسی نقش متفقین در قحطی بزرگ دهه ۱۲۹۰ هـ .ش
بحران معیشت
دکتر ربابه معتقدی، عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی درباره نقش کشورهای خارجی در قحطی بزرگ معتقد است که برای ارزیابی این امر لازم است اشارهای به ورود نیروهای بیگانه در سالهای جنگ جهانی اول به خاک ایران داشته باشیم. اگرچه حکومت ایران در آغاز جنگ جهانی اول رسما بیطرفی خود را اعلام کرده بود، اما نیروهای متخاصم این بیطرفی را نپذیرفتند. به همین دلیل در طول سالهای جنگ جهانی اول بحرانهای بسیاری گریبان ایران را گرفت؛ بروز قحطی در بیشتر نقاط ایران بهویژه در سیستان و بلوچستان و آسیب دیدن مردم این مناطق از آشفتگیهای سیاسی و اقتصادی زاییده جنگ بود.
دکتر ربابه معتقدی، عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی درباره نقش کشورهای خارجی در قحطی بزرگ معتقد است که برای ارزیابی این امر لازم است اشارهای به ورود نیروهای بیگانه در سالهای جنگ جهانی اول به خاک ایران داشته باشیم. اگرچه حکومت ایران در آغاز جنگ جهانی اول رسما بیطرفی خود را اعلام کرده بود، اما نیروهای متخاصم این بیطرفی را نپذیرفتند. به همین دلیل در طول سالهای جنگ جهانی اول بحرانهای بسیاری گریبان ایران را گرفت؛ بروز قحطی در بیشتر نقاط ایران بهویژه در سیستان و بلوچستان و آسیب دیدن مردم این مناطق از آشفتگیهای سیاسی و اقتصادی زاییده جنگ بود. بخشی از یک گفتوگو با دکتر ربابه معتقدی را میخوانید:
پس از آغاز جنگ جهانی اول، با ورود سربازان متفقین به شهرهای مختلف و کمی پس از آن با تشکیل نیروی پلیس جنوب، گذشته از بروز بحران سیاسی و تحت فشار قرار گرفتن دولت، مردم نیز دچار بحران معیشتی شدند. آنان باید غذایشان را با سربازان بیگانه تقسیم میکردند. مدارک موجود حاکی از این است که در طول جنگ جهانی، تجاوزهای نظامیان روس و عثمانی و حضور پلیس جنوب در ولایات مرکزی و جنوب سبب آسیبهای جدی به کشاورزان و روستاییان شد. مدارک فراوانی مبنی بر مزاحمتهای پلیس جنوب برای مردم بومی و عشایر وجود دارد. مقابله آنها با قشقاییها، محاصره و غارت روستای دهچ در ایالت یزد، قتل اهالی روستا و تخریب منازل و اسارت تعدادی از روستاییان آن روستا و حمله، غارت و قتل اهالی میمند از توابع یزد نیز از جمله فجایعی بود که در بحبوحه جنگ جهانی اول به دست پلیس جنوب اتفاق افتاد و در جراید و افکار عمومی تاثیر عمیقی گذاشت.
اما صدمه بزرگتر، جمعآوری آذوقه از میان مردم توسط کارگزاران و صاحبمنصبان متفقین بود. آنان برای اطمینان از امکان ادامه جنگ، ذخایر فراوانی از ارزاق مردم برای نظامیان خود تدارک دیدند. همچنین برای تامین تدارکات نیروی نظامی خود در میدانهای نبرد، دست به صدور گسترده غله و دام به جبههها زدند. روسیه دام و غله موجود در ایالات شمال و شرق کشور را به رضا یا نارضایی از صاحبان آنها میخرید و از ایران خارج میکرد. انگلیس نیز همین کار را در ولایات جنوبی و سیستان انجام میداد و غلات و احشام جمعآوری شده را از طریق بنادر جنوب از ایران خارج میساخت. با ورود نیروی نظامی بیگانه به کشور، آسیب دیگری که به مردم وارد آمد ایجاد هیجان عمومی و وحشتزدگی از کشیده شدن جنگ به ایران بود. این هیجان، ترس از ایجاد قحطی متاثر از جنگ و ایجاد گرانی و افزایش قیمتها را نیز شامل میشد. همچنین بسیاری از متمولان و تجار با انگیزه سودجویی دست به انبار و احتکار مواد غذایی زدند و باز هم بر قیمتها افزوده شد.
خروج غله از ایران، ذخیره کردن مواد غذایی در انبارهای نیروهای متفقین مستقر در خاک ایران و فرصتطلبی محتکران، همگی سبب بروز قحطی وسیع و غیرمعمول در کشور شد. مردم سیستان نیز در اثر فروش بیرویه و گسترده غله توسط امینمالیه و محتکران به قوای انگلیس، دچار قحطی شدند به شکلی که گندم خرواری ۲۰ تومان هم یافت نمیشد. راهها، نیروی کار، ارزاق و احشام خراسان نیز در تسخیر نیروهای روس بود و مصادره و خروج مواد غذایی سبب نایاب شدن آن در میان مردم و بهسختی افتادن ایشان شده بود. اینچنین است که اسناد و مدارک موجود بهروشنی میگویند که قحطی سالهای جنگجهانی اول، تنها برآمده از خشکسالی و آفات و بلایای طبیعی نبود، بلکه عوامل متعدد دیگری نیز در شکلگیری آن دخیل بودند. درست است که بعضی از ایالات همچون فارس در برخی سالها دچار خشکسالی و بلایای طبیعی چون ملخزدگی میشدند اما گرسنگی و کمبود ارزاق در ایالات آذربایجان، گیلان، سیستان، خراسان و... در گرو بحران برخاسته از جنگ بود.
تهران و بلوکات اطراف آن از شروع جنگ تا سالهای پس از آن درگیر قحطی و کمبود ارزاق بودند. کمبود نان، شکایت نانوایان از نبود آرد، احتکار غله و دخالت اتباع روس در حمل نان به تهران از مسائل روز پایتخت در این سالها بود. ایالت فارس نیز که معمولا ارزاق موردنیاز خود را از کشاورزان گرمسیر تهیه میکرد به علت خرید محصولات کشاورزی ازسوی مقاطعهکارانی که در استخدام انگلیس بودند، با کمبود شدید مواد غذایی مواجه شده بود. همدان نیز که پذیرای قشون نظامی انگلیس بود، در اثر احتکار آذوقه و ذخیرهسازی مواد غذایی توسط عوامل انگلیسی دچار قحطی و کمبود بیسابقهای شده بود. در چنین اوضاعی نه دولت مرکزی توانایی مقابله با اقدامات متفقین را داشت و نه دولت ملی امکان جلوگیری از رشد و گسترش قحطی را یافت. مهمترین اقدامی که حکومت مرکزی در این زمینه انجام داد حکم ممنوعیت صدور مواد غذایی و دام به خارج از کشور «به هر مقدار و توسط هرکس» بود. صدور این حکم سبب بروز عکسالعمل شدیدی از سوی صاحبمنصبان و سفارتخانههای خارجی در ایران شد. فرار از این قانون چندان سخت نبود. یکی از این راهها قراردادهایی بود که مقاطعهکاران و کنتراتچیها با بیگانگان میبستند تا مواد غذایی و ارزاق را در ایران یا خارج از مرزهای ایران به آنان تحویل دهند.
در صورت دستگیری این مقاطعهکاران توسط حکومت ایران، مقامات انگلیسی و روسی بهشدت از آنان دفاع میکردند. مسوولیت خروج مواد غذایی از کشور به عهده ایشان بود تا سفارت و ماموران انگلیس و روس و همچنین ماموران گمرک حکومت بنادر جنوب، در مقابل دولت ایران مقصر و مسوول شناخته نشوند. با حمایت و پشتیبانی شیخ خزعل کاروانهای حامل آذوقه و گلههای دام بدون اینکه با مانعی جدی روبهرو شوند یا توضیحی قانعکننده برای ماموران دولتی داشته باشند توسط مقاطعهکاران از خرمشهر به بصره و دیگر شهرهای بینالنهرین صادر میشد یا از راه آبهای خلیج فارس و توسط کشتیهای انگلیسی حمل میشد. خروج و تحویل ماهانه ۱۵ هزار رأس گوسفند و ۱۰۰۰ تن گندم برای قشون انگلیسی تنها یکی از دهها قرارداد پیمانکاران در محمره و بنادر جنوب بود که از طریق مرزهای خوزستان از کشور خارج میشد. دشواری حمل و نقل ارزاق نیز از مشکلات دیگری بود که به بحران قحطی دامن میزد.
اصرار مقامات روس و انگلیس در جمعآوری قاطرها و شتران که مهمترین وسیله حمل و نقل بهشمار میرفت، برای حمل و جابهجایی تدارکات نظامی و آذوقه نیز به فراگیر شدن قحطی کمک کرد زیرا از آنجا که حیوانات بارکش مهمترین وسیله حمل و نقل بودند، با خارج شدن آنها از شبکه حملو نقل، امکان جابهجایی مواد غذایی از ایالات دیگر و حمل بار از بنادر جنوب به دیگر نقاط کشور سختتر و پرهزینهتر میشد. در سال ۱۳۳۳هـ.ق/ ۱۹۱۵م قیمت هر من گندم در بوشهر ۱۸۰۰ دینار بود و حمل یک من گندم از بوشهر به شیراز دو هزار دینار (دو قران) هزینه داشت. به عبارتی بهرغم افزایش شدید نرخ ارزاق، هزینه حمل و جابهجایی از قیمت مواد غذایی بیشتر بود. مردم نیز از مشاهده بارهای آذوقه که بهرغم نیاز عمومی به خارج از کشور حمل میشد، دچار هیجان و اضطراب میشدند و این ترس و نگرانی علاوه بر ایجاد بلوا و آشوب سبب آشفتگی بیشتر وضع ارزاق و افزایش قیمتها نیز میشد. در این سالها واردات ارزاق و خصوصا آرد از کشورهای صادرکنندهای چون هندوستان نیز توسط انگلستان ممنوع شده بود و تلاش وزارت مالیه نیز برای متقاعد ساختن سفارت آن کشور با رفع این ممنوعیت فایدهای نبخشید.
ارسال نظر