خاطره سیاهکل

شباهنگام نوزدهم بهمن ماه سال ۱۳۴۹ در پی حمله گروهی از چریک‌ها به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل برگی تازه در تاریخ معاصر ورق خورد. چند تن از چریک‌ها پس از این حمله در پی سرما و بوران شدید خود را به ناحیه «گمل» رساندند و به خانه یکی از روستاییان پناه بردند. یکی از پزشکان بیمارستان لاهیجان شب واقعه سیاهکل را چنین نقل کرده است: «... من کشیک شب بیمارستان لاهیجان بودم. هنوز آن شب‌های بحرانی و حوادث حاشیه‌ای واقعه سیاهکل از خاطرم نرفته است. اولین گروه مقتولان و مجروحان پاسگاه سیاهکل که به بیمارستان آورده شدند، مرکب بود از چند ژاندارم و چند نفر از اعضای خانواده‌ای که چریک‌ها در «گمل» به خانه آنها پناه برده بودند و بی‌تدبیری‌شان سبب شده بود تا آنها را در همان شب دستگیر کنند.

جریان دستگیری از این قرار بود که آنها کوله‌پشتی حاوی سلاح‌ها را در ایوان خانه گذاشته بودند و در اتاق با ساکنان خانه در‌باره اوضاع زندگی و دیگر مسائل صحبت کرده و شام خورده‌اند. در این میان، فردی به کوله‌پشتی آنها شک کرده آن را باز و جست وجو می‌کند و اسلحه‌ها و نارنجک‌های درونش را می‌یابد. از سوی دیگر، در بیشتر دهات آن منطقه، دولت به کدخداها و دیگر عوامل خود دستور داده بود که موظف هستند هر حرکت مشکوکی را فورا گزارش کنند؛ بنابراین خبر حضورشان را بلافاصله گزارش دادند. ضمن اینکه خودشان هم تصمیم گرفتند تا هنگام صرف شام روی چریک‌ها بیفتند، آنها را با طناب ببندند و تحویل مامورانی که سر خواهند رسید بدهند. این کار در یک چشم بر هم زدن انجام شد و مقاومت چریک‌ها را در هم شکسته و آنها را به ماموران تحویل دادند. روز بعد که فرماند‌هان نظامی مختلف استان به عیادت آن خانواده آمدند، به هرکدام از آنها یک سکه طلا دادند و فیلمبرداری هم کردند. فردای آن روز چند نفر دیگر از چریک‌ها را در جنگل بازداشت کردند و به ژاندارمری لاهیجان تحویل دادند. من به اتفاق رئیس بیمارستان برای مراقبت پزشکی به ژاندارمری احضار شدیم. قیافه خونسرد یکی از این چریک‌ها را که به گمانم نامش (هادی) بنده خدا لنگرودی بود، همچنان به خاطر می‌آورم.»