گزارشی از نشست «شب راه ابریشم»
جادهای به درازای تاریخ شرق
دنیای اقتصاد: دویست و هفتادمین شب از مجموعه شبهای مجله بخارا با همکاری موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر و بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به بهانه رونمایی از کتاب ژان کلود ووآزن به نام «قلعههای راه ابریشم» در کانون زبان و ادبیات فارسی برگزار شد. در این نشست مهندس سید محمد بهشتی، دکتر ناصرتکمیل همایون و دکتر ژان کلود ووآزن به ایراد سخنرانی پرداختند.
در بخش نخست نشست سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی با اشاره به اینکه «کتاب ژان کلود ووآزن حول دو محور «راه» و «دژ» تدوین شده است.
دنیای اقتصاد: دویست و هفتادمین شب از مجموعه شبهای مجله بخارا با همکاری موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر و بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به بهانه رونمایی از کتاب ژان کلود ووآزن به نام «قلعههای راه ابریشم» در کانون زبان و ادبیات فارسی برگزار شد. در این نشست مهندس سید محمد بهشتی، دکتر ناصرتکمیل همایون و دکتر ژان کلود ووآزن به ایراد سخنرانی پرداختند.
در بخش نخست نشست سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی با اشاره به اینکه «کتاب ژان کلود ووآزن حول دو محور «راه» و «دژ» تدوین شده است.» به وجوه افتراق و اهمیت راه و دژهای موجود در ایران با دیگر نقاط جهان پرداخت و کوشید اهمیت راه را در تغییر نقش شهرها در طول تاریخ به تصویر بکشد. بهشتی راه ابریشم را یکی از وجوه اهمیت ایران در طول تاریخ دانست و گفت: «کشور ما برخلاف بسیاری از کشورهای امروز جهان دارای واقعیت طبیعی است و مرزهای این کشور هرگز تصنعی و اعتباری نبوده است.» وی همچنین افزود: «ایران فعلی خود نقش یک دژ را دارد، اگر دقت کنید قلعهها دارای بارو، خندق و شارستان و کهندژ هستند. خندق ایران فعلی، دریای مازندران، رودخانه ارس و رودخانه اترک در شمال است. در جنوب خلیجفارس و دریای عمان قرار میگیرد، در غرب رودخانه فرات بود، هرچند امروزه تا حد زیادی از رودخانه فرات فاصله گرفتهایم ولی هنوز در بارو ایستادهایم و در شرق هم بر اساس نقشههای توپوگرافی خندق ما باید تا رودخانه سند و کوههای هندوکش میبود. باروی ما هم البرز و زاگرس بودند که بسیار مستحکم هستند و لایه به لایه مانع عبور میشدند، شارستان آن هم دامنهها و درههای بین اینها است.
همانجا که الان شهرهای بزرگ ما قرار دارند. کهندژ آن هم کویر مرکزی و کویر لوت است. ما امروزه از وجود کویر مرکزی و لوت خجالت زده هستیم و فکر میکنیم اگر حوض آبی بود و گلدانی و... آن نواحی بسیار با صفاتر میشد، در صورتی که مهمترین عامل یکپارچگی ایران وجود همین کهندژ بود. هر مهاجمی از شرق و غرب وارد این سرزمین میشد، وقتی به این کویر میرسید، سرعتش به قدری کاسته میشد که وقتی از این کویر عبور میکرد، دیگر فارسی صحبت میکرد. اسکندر زمانیکه به ایران وارد میشود تا زمانیکه هنوز از این کویر عبور نکرده از طرف سردارانش متهم به ایرانی شدن، نشده بود. این خاصیت کویر است. یک هاضمه قوی دارد که همه را در خود هضم میکند. همانطور که بعد از حمله اعراب هم در شرق ایران بود که حکومتهای ایرانی نظیر سامانیان و طاهریان و... شکل گرفتند. پس کل این سرزمین یک قلعه است و ما ناگزیر هستیم که چون در یک قلعه زندگی میکنیم، از خودمان دفاع کنیم، چرا که موقعیت ما به گونهای است که همیشه با بیگانه ناگزیر از تعامل و گاهی جنگ هستیم.»
دومین سخنران این نشست دکتر ناصر تکمیل همایون عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود، تکمیل همایون با اشاره به این امر که کتاب را بهطور کامل خوانده است و انتقادهایی بر آن دارد، این انتقادها را نفیکننده اهمیت آن ندانست و اشاره کرد که باید از مولف این کتاب که در راستای فرهنگ و تمدن ایرانی تهیه شده است، تشکر کرد. تکمیل همایون نخستین انتقاد خود را متوجه عنوان «راه ابریشم» دانست، چرا که به عقیده وی «در تاریخ ما عنوان جاده ابریشم آورده نشده حتی در کتب تاریخ عربی، انگلیسی، ترکی و چینی هم اثری از این نام نیست و از ۱۸۷۰ است که این واژه پیدا شده، اما این امر دلیل این نیست که جاده وجود نداشته است، این جاده بوده است ولی چنین نامی نداشته بلکه به نامهای مختلفی خوانده میشد. بنابراین یکی از مشکلات این کتاب آن است که مساله دقیق تاریخی را در گذشته به زبان امروزی حکومتی و سیاسی مورد بررسی قرار میدهد. مثلا همواره از هرات بهعنوان واحدی جدای از ایران در تاریخ نام برده شده است. این در حالی است که هرات در دوره قاجار از ایران جدا شده و فرقی بین این شهر با شهرهای ایران وجود ندارد و این تنها یک سیاست استعماری بود.
حتی در مورد حمله افغانها نباید گفت حمله محمود افغان به ایران، بلکه این حمله قندهاریان از تیره غلجایی به پایتخت بود و با توجه به شناخت من از شاه سلطان حسین، اگر من هم در قندهار بودم همراه با محمود میآمدم. بنابراین اگر برگشتیم و از گذشته خواستیم سخن بگوییم باید به همان زبان گذشته سخن بگوییم. مثلا در مورد خواجه نظامالملک در برخی کتابها نوشته میشود خواجه نظامالملک نخستوزیر آلب ارسلان، این امکان پذیر نیست، چون کلمه نخستوزیر در آن عهد وجود نداشته است. بنابراین ما حتی در دوره قاجار، باید اول این دوره را اعتمادالدوله بگوییم، بعد صدراعظم شد، پس از آن رئیسالوزرا بود، بعد ال از سر آن برداشته شد و رئیس وزرا گفتند و در نهایت نخستوزیر شد، بنابراین کار تاریخی باید به این شکل باشد.» تکمیل همایون همچنین به مناقشهای در بین محققان اشاره کرد که آیا باید در تحقیقات در این رابطه از عنوان «جاده ابریشم» استفاده کنند یا «جادههای ابریشم» چون این جاده دارای تفرعات زیادی است و به عقیده وی «ووآزن تنها یک بخش و یک خط از جاده ابریشم را گفته، در حالی این جاده خطوط متعدد دارد. به علاوه وضعیت این جادهها هم وابسته به اوضاع طبیعی بوده است، یعنی به محض برف، باران و زلزله، کاروانها مسیرهای خود را تغییر میدادند و از جادههای دیگر میرفتند و رفت و آمد در این جادهها موجب انتقال فرهنگها میشد.»
وی در رابطه با شناخت ایرانیان از ابریشم به کتاب استر از عهد عتیق اشاره کرد که در آنجا استر زمانیکه صحبت کاخهای هخامنشیان را میکند و یادآور میشود که پردههای ابریشمی و حریر در آن کاخها وجود داشته است، اگرچه این کتاب زمان هخامنشیان نوشته نشده و چندصدسال بعد بوده است، اما این تصور وجود داشته است که هخامنشیان از پردههای ابریشمی استفاده کردهاند. همچنین روایت دیگری در رابطه با استفاده ایرانیان از ابریشم در منابع وجود دارد که تکمیل همایون به آن اشاره کرد، وی گفت: «در روایتها داریم که رومیها یکبار از پارتها شکست خوردند و علت این شکست هم گفته شده به دلیل پرچم ابریشمی پارتها بوده است که آفتاب به آنها میزد و موجب شده بود رومیها نتوانند به خوبی بجنگند و شکست خوردند. این مساله را مرحوم عباس اقبال هم در کتاب خود آورده است.»
یکی از دیگر ایراداتی که این استاد تاریخ به کتاب ووآزن وارد دانست، عدم مراجعه به منابع فارسی و عربی نظیر کتابهای البلدان، مسالک الممالک و نزهتالقلوب و همچنین اطلاعات و یافتههای دکتر شهریار عدل و دکتر منوچهر ستوده در این رابطه بود، بنابراین به عقیده او به دلیل همین رجوع نکردن به منابع فارسی و همچنین منابع عربی، این کتاب نیازمند تجدیدنظر است. وی همچنین به پژوهشهای پیشین در رابطه با جاده ابریشم اشاره کرد و گفت: «ما در ایران پژوهشهای بسیار خوبی در رابطه با جاده ابریشم داشتیم. کتابی به وسیله دکتر مظاهری به فرانسه نوشته شده که ما در پژوهشگاه علوم انسانی آن را به فارسی در دو جلد ترجمه کردیم، کتاب خانم بنوا که آقای ووآزن نیز به او ارجاع داده را ما به فارسی ترجمه کردهایم. بعد از این، یونسکو نیز به موضوع توجه کرد تا زیر عنوان «جاده ابریشم» یا «جاده گفتوگوی تمدنها» یکسری پژوهشهایی صورت گیرد و سمینارهای متعددی در پکن، آلماتی، خیوه، تهران، اصفهان و مشهد برگزار شد.
شاید حدود ۱۲۰۰ سخنرانی و چند صد ساعت فیلم و هزاران عکس و تصویر در این رابطه تهیه شد و همه اینها در حال حاضر در یونسکو است و قرار بود که یونسکو آن را منتشر کند ولی بودجه آن از سوی هیچ کشوری تامین نشد و در نتیجه هنوز همه آن مدارک در یونسکو وجود دارد و من به مسوولان یادآوری میکنم که این یکی از ذخایر بزرگ فرهنگی ایران است که در حال حاضر در انبارهای یونسکو باقی مانده است. من خودم نیز دو کتاب و چند مقاله در رابطه با جاده ابریشم دارم. چندین رساله نیز دانشجویان با من و دیگر استادان در این رابطه کار کردند که آنها نیز در جای خود، قابل توجه است.» تکمیل همایون تعدادی دیگر از ایرادات شکلی و محتوایی کتاب را اینگونه بر شمرد: «عکسهای کتاب بسیار زیبا هستند ولی این عکسها ابعاد ندارد، ما در تصاویر قلعه، منار و... را میبینیم ولی نمیدانیم مشخصات اینها چیست. ترجمه نیز در پارهای از موارد دچار ضعف اساسی است، برای مثال مستوفی قزوینی به مصطفی قزوینی ترجمه شده است یا پایتخت ازبکستان را خوارزم آورده است.
همچنین ارجاع به مارکوپولو که در مقایسه با کتابهای معتبر سیاحان بزرگ از اعتبار کمی برخوردار است میتواند اعتبار این کتاب را نیز دچار خدشه کند.» وی در پایان با اشاره به اهمیت این کتاب برای پژوهشهای آتی آن را پنجرهای دانست که از سوی ووآزن برای تحقیق در این زمینه گشوده شده است و ابراز امیدواری کرد که «دیگر محققان بهویژه معماران این مسیر را ادامه دهند.» سخنران پایانی مراسم دکتر ژان کلود ووآزن نویسنده کتاب بود که به زبان فرانسه برای حضار به سخنرانی پرداخت. متن این سخنرانی که به همت برگزارکنندگان در اختیار مخاطبان قرار گرفته بود، به این شرح است:
مبانی جاده ابریشم، راهها
مفهوم جاده ابریشم توسط فردیناند فن ریشتهوفن، جغرافیدان و زمینشناس آلمانیتبار که به مثابه رویایی برای غرب بوده و همچنان نیز ادامه دارد، در سال ۱۸۷۰ ابداع شد، ولی این رویا تنها مختص آنها نبوده؛ چرا که در سالهای اخیر چینیها در این مفهوم راهی جدید برای اقتصاد امپریالیستی یافتهاند. نکتهای که باید در این نام در نظر گرفت، مسیرهایی هستند که پخش محصولات بین مراکز اصلی تولید در چین شرقی و غرب را که مدتی طولانی یونانی و رومی بوده است، میسر میکردند. این محصولات مواد خام و اولیه یعنی سنگها و فلزات گرانبها، عاج، سرامیک، پوست حیوانات و مصنوعات مانند اسلحه، ابریشم، شراب، کاغذ، شیشهآلات و چینیآلات را شامل میشدند. با بهرهگیری از این جریانات تجاری، عقاید، فناوریها، ادیان و فرهنگها نیز در گردش بودند. خاورمیانه یا به عبارتی افغانستان، ایران، ترکیه، سوریه و لبنان پیوندی استثنایی برای برخورد و ترکیب تمامی این زمینهها به حساب میآید. جاده ابریشم شاهراهی برای تجارت بینالمللی نیست بلکه مسیرهای متعدد اصلی و فرعی است که با هم تلاقی کرده و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب راههای زمینی و بحری اقیانوس هند، خلیجفارس یا دریای سرخ را به هم متصل میکرد. دولتها همواره نگران حفاظت از افرادی بودند که در رابطه با تجارت و داد و ستد در این مسیرها تردد داشتند. سفر از یک نقطه انتهایی به نقطه دیگر ۴ سال بهطول میانجامید و مسافت آن ۹ هزار کیلومتر بوده است.
جاده ابریشم: جوانب کلی
مطالبی که در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد حاصل جستوجو در منابع قلیل باقیمانده است و علت آن نامرسوم بودن تحقیقات عمیق چه از سوی محققان و چه از سوی دولتهای خاورمیانه است، در حالیکه کشور چین از حمایت دولت خود برای تحقیقات در این رابطه برخوردار است. تمامی مطالعات همواره در زمینه زندگی روزمره، هنر آشپزی، مناظر و موسیقی بوده است و هیچگاه جنبه امنیتی این راهها مورد بررسی قرار نگرفته است. این راهها اساسا بین قرن سوم قبل از میلاد مسیح و قرن شانزدهم پس از میلاد مسیح به اوج گسترش و فعالیت خود میرسند. ارتباط با چین در دوران عیلامیان، عاشوریان، مادها و سپس ایرانیان و سوریان برقرار شد. سپس بیثباتی منطقه در دوران مغولان و تیموریان باعث نزول تردد زمینی شده و تردد بحری رونق گرفت. با این حال در برخی از این محورها هنوز تا ۸۰ سال پیش کاروانهای شتر و قاطر در تردد بودند. بهعنوان مثال تا سال ۱۹۳۰ کاروانها از شهر دیاربکر به حلب میرفتند. با این حال دوره مهم، برای راههای زمینی در روزگار پارتهای اشکانی و ساسانی بوده، چرا که به دلیل درخواست روزافزون ابریشم از سوی اشرافیان رومی و مجوز عبوری که بین چینیها و ایرانیان در این دوره به امضا رسید به هر دو طرف فرصت خوبی برای شکوفایی داد ولی این دوران در قرن ششم میلادی به سر رسید که این خود میتواند دلیلی برای آغاز سقوط سلسله ساسانیان باشد؛ البته توجه به این نکته ضروری است که بحث کاروانسراها در اینجا مورد بررسی قرار نگرفتهاند.
نقشههای مختلف قلعهها
مفهوم حفاظت میتواند اشکال مختلفی داشته باشد: دژ، قلعه، برج، شهر نظامی و...
کنترل و مدیریت اداری سرزمینها
این خود اولین اصل امپراتوریهای مرکزی هخامنشیان، ساسانیان و بیزانسها بوده است. آنها فضایی را در قلب سرزمین برپا میکردند تا از دولت مرکزی اجازه کنترل جمعیتها و جمعآوری مالیاتها را بگیرند. در نتیجه این مکان بهعنوان پایگاه حکومتی منطقهای یا محلی به حساب میآمد اما این مکان معمولا نقش دیگری نیز داشته است.
حفاظت جمعیتها در رابطه با تجارت و داد و ستدها
این به نفع دولتهای محلی منطقهای یا مرکزی بود که در طول مسیرها به تشویق و توسعه اماکن داد و ستد محصولات محلی و بینالمللی بپردازند. این مراکز به پیشهوران و کشاورزان فضایی را اهدا میکردند که نهتنها محل داد و ستدها بوده بلکه آنها میتوانستند در این اماکن و در پناه تجهیزات مستحکم شوند. در طول این مسیر بین افغانستان و لبنان هنوز این مجموعههای عظیم یافت میشوند. این اماکن معمولا در پشت راه اصلی قرار داشتند و با توجه به مرتفع بودن این مناطق، نظارت بر راه اصلی در مسافتی زیاد همواره میسر بود. برای حفاظت در برابر حملات راهزنانی که جذب تردد تجاری در این مناطق میشدند، حصارهایی شهرهای متوسط و دهکدههای کنارهای دژهای سلطنتی را احاطه میکردند.
نظارت بر جادهها
یکی از شیوههای نظارت بر جادهها، ساختن برجهایی روی ارتفاعات مشرف به راهها بود. بسیاری از این برجها که بهخصوص در دوران بیزانسیها و ساسانیان توسعه بیشتری یافتند هنوز در کیلیکیه ارمنی دیده میشوند. از هرودوت تا مارکوپولو، از گیاهشناسان، جغرافیدانان، جاسوسان، تجار، دیپلماتها، مذهبیون قرون هفدهم، هجدهم، نوزدهم تا پییر لوتی در سفر خود به اصفهان در سال ۱۹۰۰، تمام سیاحانی که از این مناطق گذر کردهاند از این استحکامات نام برده و هر کدام توصیف زیبایی از آنها کردهاند.
انواع قلعهها
طی قرون تحت تاثیر عناصر متعدد، ساختارهای مستحکم شده تکامل یافتهاند. بین دوران هخامنشیان و صفویان و عثمانیان، این تحولات متعدد بوده ولی مجموعههای بزرگی مانند افغانستان-ایران یا ترکیه-سوریه- لبنان شکل گرفتهاند. برخی تحت تاثیر مرتعها، برخی دیگر تحت تاثیر دنیای یونانی-رومی قرار گرفتند، برخی ساختار سنگی و برخی دیگر ساختار گلی یا هر دو را توسعه دادند. به گفته دکتر شهریار عدل به علت فقدان راهها در ایران و افغانستان و موجودیت راههای خاکی که حمل مصالح ساختمانی را دشوار میکردند، (جدا از دوره هخامنشیان که برای ساختن تخت جمشید از سنگهایی که در ۴۰ کیلومتری قرار داشت، استفاده کردهاند)، این مصالح در مکان ساختوساز تهیه میشده است: ماسه کویر، شنهای کوهستان.
گل و خشت خام
در ایران و افغانستان در دشتهای کویری، در زمانهای مختلف از خشت خام و پخته استفاده شده است. در دوره ساسانیان در کویر و از ابتدای دوره اسلامی (حتی در ارتفاعات) و به غیر از سلجوقیان استفاده از خشت خام رایج بود. قلعههای عظیم گلی زمان ساسانیان بهترین نمونه آن هستند. بهعنوان مثال میتوان از قلعههای شهرهای هرات، شهر بلقیس، همچنین معماری اسلامی قلعه رهبا که مشرف به رود فرات است، قلعههای اموی کویر سوریه یا قلعههای غزنوی افغانستان نیز یاد کرد. در زمان ایلخانان استفاده از خشتهای پخته کوچک توسعه یافت؛ قلعه جابر در حوالی رود فرات در ایران و قلعههای افغانستان نمونههایی از این معماری هستند.
سنگ
قلعههای بزرگ سنگی چه از نظر عظمت و موقعیت توپوگرافی و چه از نظر ماندگاری بهترینها به حساب میآیند. در دوران اورارتوها، پارتهای اشکانی، ساسانیان و سلجوقیان این قلعهها زنجیرهای را در قلمروهای خارقالعاده تشکیل میدادند. از مرز افغانستان و پاکستان تا دریای مدیترانه قریب به ۱۵۰۰ سال و بهخصوص در دوران پارتهای اشکانی، ساسانیان، بیزانسیها و سلجوقیان این نوع قلاع ساخته یا بازسازی شدهاند.
یک مورد خاص: دفاع در بنادر شرق
حال نگاهی به بنادر کناره شرقی دریا میاندازیم چرا که دژهای دفاعی موقعیت قابل توجهی داشتهاند. در ایران و افغانستان، در دشتهای کویری و بنا به دوره ساخت این قلاع، برای بنای آنها از خشت خام یا پخته استفاده شده است. از نوار غزه کنونی تا به ترکیه، تمامی بنادر طبق یک الگو بنا شدهاند: نگهبانی بندر توسط قلعه قدرتمندی که روی خشکی قرار داشت، انجام میشد، در حالیکه در چند صدمتری کناره دریا و در وسط آب قلعهای دیگر به نام «قلعه دریایی» دفاع ورودی بندر را بهعهده داشت. اغلب یک زنجیره دسترسی به بندر را مسدود میکرد. هنوز نمونههای بسیاری از این نوع دژها در تمامی کنارههای دریای مدیترانه یافت میشوند. یک شاخه از یک مسیر جاده ابریشم به تمامی این بنادر ختم میشد. از این مکان، اجناس برای غرب رومی و قرون وسطایی بارگیری میشد.
نتیجهگیری
مانند تمامی سیاحان قدیمی چون هرودوت و پییرلوتی، که از این راهها عبور کردهاند، من هم تحت تاثیر این آثار قرار گرفتهام. مطالعات کلی میتوانند تعداد دیگری از این آثار را بر ملا کنند. آنچه قابل توجه است، این که در دل تمامی این بناهای مستحکم دفاعی دو هزار سال تاریخ تمدنها انباشته شده است.
ارسال نظر