فقر سرزمینی و ناتوانی پادشاهان عامل عقب‌ماندگی ایران ویلم فلور، ایران‌شناس

دنیای اقتصاد- سمیرا دردشتی: روز شنبه ۲۰ آذرماه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میزبان ویلم فلور ایران‌شناس هلندی بود. در این نشست که به همت «مرکز اسناد فرهنگی آسیا» برگزار ‌شد، جمعی از استادان، پژوهشگران و دانشجویان تاریخ، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و شماری از علاقه‌مندان به ایران‌شناسی حضور داشتند. دکتر محمد نجاری، اداره‌کننده نشست ضمن خوشامدگویی، این برنامه را در راستای اهداف مرکز اسناد فرهنگی آسیا دانست و افزود این مرکز برنامه‌ای راهبردی را با هدف صلح پایدار و جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری تدوین کرده است و در این مسیر سلسله نشست‌هایی را در حوزه‌های مختلف با توجه به نوع فعالیت‌ها مورد توجه قرار داده است و در این راستا تلاش می‌کند بیش از هرچیز مطالعات بین‌رشته‌ای را در دستور کار خود قرار دهد.

در ادامه دکتر الهام ملک‌زاده ضمن اشاره به این امر که «ویلم فلور نیازی به توضیح و معرفی ندارد» ادامه داد: «با توجه به اینکه بیشتر ذهنیت این است که او تمرکزش بر مطالعات صفویه است، ذکری از او و فعالیت‌هایش مربوط به دوره اخیر می‌آورم. فلور هلندی است و در رشته‌های اقتصاد توسعه‌یافته، جامعه‌شناسی و اسلام‌شناسی مطالعه و تحصیل کرده است و بر زبان‌های فارسی و عربی تسلط دارد. وی طی سال‌های ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۳ میلادی با عناوین مختلف با وزارتخانه توسعه و پیشرفت دانمارک همکاری داشته است. همچنین کارشناس و پژوهشگر انرژی در بانک جهانی بوده و بیشتر از ۲۶۰ مقاله و کتاب در زمینه‌های مختلف تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران دارد. «کشاورزی در ایران دوره قاجار» از آثار وی در تاریخ معاصر ایران است. تقریبا همه ما کمپانی هند شرقی را با توجه به دسترسی خوب او به اسناد آرشیوهای هلند، بانک جهانی و مراکز تحقیقاتی اروپایی با آثار ایشان و ترجمه‌های دکتر ابوالقاسم سری می‌شناسیم. کار بسیار ارزنده‌ای که دکتر نبی‌زاده در دانشگاه خلیج فارس آن را به فارسی ترجمه کرده‌اند، کتاب «بهداشت عمومی در ایران دوره قاجار» است. این اثر بسیار ارزشمند است و از تحقیقات سال‌های اخیر اوست. فلور تحقیقات مفصلی در تاریخ خلیج فارس دارد. اعم از تاریخ سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری از ۱۵۰۰تا ۱۷۳۰ میلادی و برآمدن عرب‌های خلیج فارس از ۱۷۴۷ تا ۱۷۹۲، القاب و عناوین در ایران دوره صفوی و سفرها در شمال ایران که از معدود کارها در تاریخ دوره زندیه است و کسی جز ایشان این کار را انجام نداده است. همچنین کارهای جالبی دارد که در رابطه با «تاریخ نمایش در ایران» است. کار جدیدی که امروز به ما معرفی کردند، اثری است به نام «awake» (بیدار) درباره همسر «میرزاجلیل قلی‌زاده» از نویسندگان ملانصرالدین از خاندان جوانشیر که در واقع به یک زن پیشرو در منطقه قفقاز، زمانی که در تبریز اقامت دارد، می‌پردازد. اصل کتاب به روسی است و بعد به آذری ترجمه شده است. او در حال حاضر به دعوت دانشگاه علوم پزشکی ایران در تهران حضور دارد و در این سفر در دانشگاه خلیج‌فارس، بنیاد بوشهرشناسی، دانشگاه تهران و آرشیوملی به سخنرانی می‌پردازد.»

پیش از آغاز سخنرانی، فلور به پرسش‌های عمومی حاضران در نشست پاسخ گفت. وی در پاسخ به اینکه آخرین پژوهش‌هایی که در دست تالیف دارد، کدام است، گفت: «آخرین کارهایی که در دست چاپ دارم، «سفرنامه کمپفر» است که آن را از زبان لاتین به انگلیسی ترجمه کرده‌ام. این کتاب ۵ جلد است و تنها جلد اول آن به آلمانی ترجمه شده و از آلمانی به فارسی برگشته است. این ترجمه ایرادات اندکی در حذف برخی از جملات دارد. «کمپفر» در اصفهان به‌عنوان یک جهانگرد گردش می‌کند و مکان‌های دیدنی اصفهان را نام می‌برد، جالب است که بدانید کمپفر به مکان‌هایی در این کتاب اشاره دارد که حتی در کتاب مفصل لطف‌الله هنرفر هم به آن اشاره نشده است. کتاب دیگری که در دست دارم، کتاب «جزیره خارک در طی قرون» است که از دوره ساسانیان تا ۱۳۴۰ شمسی را شرح می‌دهم و به نام‌ها و عملکرد افراد فرودستی که معمولا از آنان اسناد اندکی داریم، اشاره کرده‌ام. یک کتاب هم در تاریخ کرمانشاه در دست تدوین دارم که ۵ فصل آن حاضر است. به علاوه با یک نفر ایرانی در استراسبورگ در حال تهیه کتابی هستم راجع به تمام «گزارش‌های کنسولگری انگلیس در دوره مشروطه». او قبلا گزارش‌های کنسولگری‌های فرانسوی را هم به همین شکل جمع‌آوری کرده است و این امر می‌تواند در فهم بهتر جنبش مشروطه تاثیرگذار باشد. فلور ادعا کرد: با بررسی این اسناد متوجه می‌شویم که انگلیسی‌ها نقشی بی‌طرفانه در این جنبش داشته‌اند و اتفاقا خیلی به نقش کنسول روسی انتقاد می‌کنند. کنسول انگلیس می‌نویسد که «روس‌ها علاقه دارند اتفاقی در تبریز بیفتد تا آنها بتوانند ارتش به این شهر اعزام کنند.» و این امر جالب است، چون مردم به‌طور کلی و به‌ویژه در ایران به نقش انگلیسی‌ها انتقاد دارند و این در حالی است که این گزارش‌ها نشان می‌دهد آنها تا چه میزان نقشی بی‌طرفانه داشته‌اند و نه از شاه پشتیبانی کرده‌اند و نه از کسانی‌که علیه او شورش کرده بودند.

یک سال پس از به تخت نشستن شاه اسماعیل در آلمان روزنامه‌ای شش صفحه‌ای منتشر شد که اولین منبع معاصر است که از شاه اسماعیل، تاریخ خاندان او و قزلباش‌ها نام می‌برد. این متن به خط گوتیک و آلمانی است، من این متن را نه تنها به انگلیسی ترجمه کرده‌ام، بلکه خط لاتین را هم به آن اضافه کرده‌ام که خواندن آن برای مردم آسان شود. در حال حاضر همچنین مشغول نگارش «تاریخ بیمارستان‌ها در ایران» هستم، پیش‌تر دکتر تاجبخش در ایران کتابی را در این زمینه منتشر کرده است که من به شما توصیه می‌کنم تحلیل من را حتما با کتاب او مقایسه کنید. من در آنجا گفته‌ام «این ایده‌ای که ایرانی‌ها دارند و فکر می‌کنند، نخستین مریضخانه در دوره شاپور اول در جندی‌شاپور تاسیس شده بود، اشتباه است.» به علاوه مشغول ترجمه سفرنامه هربرت از انگلیسی به فارسی هستم.»

فلور در پاسخ به پرسش دیگری در رابطه با نحوه علاقه‌مندی‌اش به تاریخ ایران گفت: «زمانی‌که من وارد دانشگاه شدم، تنها از ایران قدیم اطلاعاتی داشتم چون در مدرسه «لاتین و یونانی قدیم» خوانده بودم و در قالب آن روابط ایران و یونان را به خوبی می‌شناختم اما از ایران بعد از آن زمان اصلا خبری نداشتم. من در چندین رشته تحصیل کرده‌ام و یکی از آنها جامعه‌شناسی غیرغربی بود. اولین‌بار زمانی‌که در دانشگاه مشغول به تحصیل این رشته بودم، یکی از استادان من در رابطه با انقلاب‌های کشورهای جهان سوم سخنرانی کرد و در آنجا به نام انقلاب مشروطه اشاره کرد و برای نخستین‌بار بود که من اطلاعی از ایران پس از دوران باستان به دست می‌آوردم. من در ابتدا یادگیری زبان را با عربی شروع کردم و قصد یادگیری فارسی را نداشتم اما یکی از همکلاسی‌های من که فارسی می‌خواند، به من یادگیری این زبان را توصیه کرد و من نیز استقبال کردم. به عقیده من یکی از نخستین کتاب‌هایی که در رابطه با ایران باید خوانده شود، تاریخ بیهقی است. این یکی از نخستین متونی بود که راجع به ایران خواندم و به نظرم یکی از بهترین تواریخ دنیا به هر زبانی محسوب می‌شود. دومین کتابی که ناچار به خواندن آن بودم «منطق‌الطیر» بود. من این کتاب را اصلا دوست نداشتم ولی در هرحال عاشق فارسی شدم. زمانی‌که دانشگاه را ترک کردم و مشغول به کار شدم، کار من اصلا به ایران مربوط نبود. مدتی برای وزارت تعاون و توسعه کار کردم، سه سال در آفریقا بودم و بعد در بانک جهانی در امور انرژی کار کردم اما چون به ایران‌شناسی علاقه‌مند شدم برای استراحت و سرگرمی به مطالعات مربوط به ایران‌شناسی می‌پرداختم. کار بسیار پرفشاری داشتم و روزی ۱۰ ساعت کار می‌کردم و در هرسال حداقل سه ماه در نقاط مختلف دنیا سفر می‌کردم. برای فراموش کردن فشار روزانه فکر کردم ایده خوبی است که کار دیگری انجام دهم که به من امکان فراموشی این فشار را بدهد. زمانی که من برای دولت در تعاون و توسعه کار می‌کردم، دفتر ما در صدمتری آرشیو ملی بود و من به‌جای خوردن ناهار روزانه یک ساعت به آرشیو ملی می‌رفتم و اسناد «کمپانی هند شرقی هلند» را رونوشت می‌کردم و هر شنبه از ساعت ۹ صبح تا پنج عصر به مدت هفت سال به این کار ادامه دادم. مردم در ایران زیاد در مورد چگونگی ورود من به حوزه ایران‌شناسی پرسش می‌کنند، در پاسخ به‌طور خلاصه باید بگویم که ایران برای من لیلی است و من مجنون او هستم.»

فلور سپس سخنرانی خود را با عنوان «عملکرد کمپانی هند شرقی» در ایران آغاز کرد. به این منظور، تاریخ ایران را از زمان صفویه مورد بازخوانی اجمالی قرار داد و تلاش کرد نشان دهد آنچه بر ایران گذشته معلول فقر سرزمینی و ناتوانی پادشاهان این کشور در اداره آن بوده است. همچنین وی عملکرد کشورها و کمپانی‌های خارجی را در ایران مثبت دانست و کوشید تصویری مثبت از اقدامات اروپاییان در ایران به دست دهد. بخشی از متن سخنرانی او به این شرح است: «فکر می‌کنم برای فهم مسائل ایران از دوره صفویه به بعد باید به شرایط اقتصادی این کشور نظر داشته باشیم. دقیقا اطلاع و آمار دقیقی نداریم که جمعیت ایران در آن زمان چگونه بود ولی ما فکر می‌کنیم که ایران بین ۶ تا ۹ میلیون نفر جمعیت داشت. در همان حدودی که در دوره قاجار یعنی در زمان فتحعلی‌شاه بود و این گمان ما براساس یکسان بودن تقریبی پیشرفت‌های تکنولوژیک در ایران برآورد می‌شود. ایران در این زمان دارای اقتصاد کشاورزی بود ه و ۸۵ تا ۹۰ درصد درآمد این کشور از راه کشاورزی به دست می‌آمد. از این جمعیت حدود ۲۵ درصد شامل ایلات و سایرین اهالی روستاها بودند. در شهرها که حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم ایران را تشکیل می‌دادند، ترکیب جمعیتی شامل پیشه‌وران، خدمتکاران و رجال بود که رجال حدود یک درصد از این جمعیت را تشکیل می‌دادند و بقیه به لحاظ نظامی، سیاسی و مذهبی در خدمت رجال فعالیت می‌کردند. اکنون در قرن بیست‌ویکم این کشور، یک اقتصاد متحد دارد. اما در زمانی که ما از آن سخن می‌گوییم خراسان، هیچ رابطه‌ای با خوزستان نداشت یا آذربایجان ارتباطی با کرمان و یزد و بلوچستان نداشت. این امر مهم است، چون اگر شما این امر را درک نکنید، نمی‌توانید زندگی سیاسی و اقتصادی مردم ایران را در دوره‌های صفویه و قاجاریه درک کنید. من به تازگی کتابی نگاشته‌ام در مورد «تاریخ نان در ایران» و آنجا اشاره کرده‌ام که به‌طور مثال مردم در آذربایجان به قدری گندم داشتند که در حال نابودی بود و در همین زمان در اصفهان گندم کمیاب بود و مردم از قحطی نان جان خود را از دست می‌دادند. یعنی قابلیت انتقال این گندم مازاد از آذربایجان به اصفهان وجود نداشت. این امر بسیار حائز اهمیت است. همان‌گونه که اشاره کردم بخش بزرگ‌تر فعالیت اقتصادی در ایران کشاورزی بود و مردم بیشتر تولیداتشان در حدود مصرف خودشان بود. البته همیشه مقداری مازاد برای پرداخت مالیات و هم در جهت نگهداری آن برای وقوع ناگهانی قحطی وجود داشت.

به غیر از کشاورزی آنها فعالیت‌های صنعتی مختلفی داشتند که البته حجم آن نسبت به کشاورزی چشمگیر نبود. ساخت و فروش زغال، نساجی و حتما دامداری بخش دیگری از فعالیت‌های غیرکشاورزی مردم در این زمان به حساب می‌آمد. بسیار جالب است که بدانید و من نیز در همین کتاب تاریخ نان به آن اشاره کرده‌ام که ایرانیان در آن زمان اغلب گیاهخوار (Vegetarian) بودند و خیلی کم گوشت یا حتی برنج می‌خوردند، چون آنان عملا درآمدی نداشتند و حتی رجال نیز هر روز گوشت نمی‌خوردند. حتی در دوره ساسانی یا در دوره ایران میانه هم این امر صادق است. و در ایران اگر می‌گفتند «نان خوردند.» یعنی «غذا خوردند»، چراکه ۶۰ درصد غذای مردم را نان تشکیل می‌داد. نان را به همراه دیگر خوراکی‌ها مصرف می‌کردند و گاهی هم به ندرت آبگوشت می‌خوردند. به خاطر دارم نخستین‌بار که به ایران آمدم، حدود ۵۲ سال پیش بود و به من چلوکباب به همراه آن چیزهایی که «سبزی خوردن» می‌گویید، دادند و من ابتدا تعجب کردم، ولی خب بعدا به غذای ایرانی هم بسیار علاقه‌مند شدم.

مهم‌ترین داشته ایران به لحاظ اقتصادی و صادرات ابریشم خام بود، یعنی ایران هیچ چیز دیگری نداشت که برای صدور به خارج مناسب باشد. شما حتما به فرش به‌عنوان یک کالای صادراتی اشاره خواهید کرد، ولی در این زمان فرش‌ صادر نمی‌شد. فرش تنها از ۱۲۹۰ ق صادر می‌شدند البته حتما پیش از این تاریخ هم کمی صادرات وجود داشت، اما اصلا به لحاظ اقتصادی دارای اهمیت نبود. حتی این منسوجات گرانبهای صفویه که امروزه اگر کسی داشته باشد، بسیار ارزشمند است، در آن زمان به میزان بسیار محدودی صادر می‌شد. این امر هم دارای اهمیت است که شما بدانید ایران معدن طلا و نقره نداشت و فقط از طریق واردات می‌توانست این فلزها را به‌دست آورد. از نظر صنعتی در زمان افشاریه، زندیه و صفویه، صنعت نساجی مهم‌ترین صنعت بود و کل ایران یک کارخانه بزرگ نساجی بود. حتی مردها نیز به این‌کار اشتغال داشتند. بنایی، فلزکاری و چرم‌کاری به‌ویژه در شهرها از دیگر فعالیت‌های اقتصادی بود اما در دهات مردم خود این فعالیت‌ها را انجام می‌دادند و به دیگران کاری نداشتند، چون عملا پولی برای پرداخت در این زمینه نداشتند و اگر مردم در روستاها روابط اقتصادی با خارج از روستا داشتند به‌صورت کالا و جنس هزینه‌ها را پرداخت می‌کردند، چون نقدینگی در دست نداشتند. به استثنا برخی از نواحی مانند گیلان و مازندران که محل تولید ابریشم بود و احتمالا پول پرداخت می‌شد. همچنین در کرمان که کرک تولید می‌شد گاهی سکه‌های نقره پرداخت می‌شد. به‌جز این موارد، عموما مقدار بسیار کمی پول در دست روستایی‌ها بود. از دیگر فعالیت‌های اقتصادی تولید لوازم برای دستگاه سلطنتی و دربار بود. به‌خصوص فرش‌ها، لباس‌ها، بالاپوش و خلعت از موارد مورد نیاز دربار بودند. از جمله در یزد یک کارخانه تولیدی برای تولید خلعت وجود داشت. همچنین تولید لباس برای ارتش از دیگر نیازها بود. در این راستا مقداری مازاد وجود داشت که حتما در بازار آزاد به فروش می‌رسید. هرچند که زمین ایران پر از فلز است. به‌خصوص برنج و آهن، اما برای استخراج آن نیاز به آب و انرژی است که ایران به این مواد دسترسی نداشت. بسیار جالب است که دوره قاجاریه از زمان امیرکبیر به بعد کارخانه‌های جدید و مدرن تاسیس شد، اما معمولا از قبل فکر تامین نیازهای کارخانه‌ها را نمی‌کردند و به‌طور مثال زغال برای تامین سوخت کارخانه‌ها باید از یک شهر دیگر تامین می‌شد و حمل آن عملا امکان‌پذیر و حتی به صرفه نبود. بنابراین کارخانه‌های ساخته شده بیشتر جنبه نمایشی داشت. من کتابی هم راجع به صنعتی شدن ایران نوشتم که شما در آنجا به‌طور دقیق‌تر می‌توانید با این روند آشنایی پیدا کنید. اشاره کردم که ایران معادن طلا و نقره نداشت، اما کوه‌هایی سرشار از برنج داشت اما بهره‌برداری از آن با دشواری‌هایی همراه بود. این فلزات باید صادر می‌شد، اما برای استخراج آن نیاز به پول بود.

ادامه دارد