کسبوکار در بازار شیراز
در بازار شیراز ردایی که بر دوش استادکاران قدیم ایران افتاده بود ناگزیر ساییده و نخنما شده است. در اصفهان بالای سردر بزرگ «میدان»، در نزدیکی محلی که پدر حاجی بابا، قلمموی خود مشغول کار بود، عدهای که کارشان ساختن جلد کتاب است به کار اشتغال دارند. ولی به استثنای یکی دو مورد جلدهایی که توسط این اشخاص ساخته میشود از نوع درجه دوم و درجه سوم است. تهیهکنندگان آنها اغلب مردان جوانی هستند که دارای استعداد فنی شگفتآوری هستند. در واقع، به همان اندازه که مغز کارفرمایان متجدد آنها از ذوق و استعداد تجارتی سرشار است این کارگران جوان از استعداد فنی برخوردار میباشند.
در بازار شیراز ردایی که بر دوش استادکاران قدیم ایران افتاده بود ناگزیر ساییده و نخنما شده است. در اصفهان بالای سردر بزرگ «میدان»، در نزدیکی محلی که پدر حاجی بابا، قلمموی خود مشغول کار بود، عدهای که کارشان ساختن جلد کتاب است به کار اشتغال دارند. ولی به استثنای یکی دو مورد جلدهایی که توسط این اشخاص ساخته میشود از نوع درجه دوم و درجه سوم است. تهیهکنندگان آنها اغلب مردان جوانی هستند که دارای استعداد فنی شگفتآوری هستند. در واقع، به همان اندازه که مغز کارفرمایان متجدد آنها از ذوق و استعداد تجارتی سرشار است این کارگران جوان از استعداد فنی برخوردار میباشند. در بازار جواهرسازان، عدهای جواهرساز به کار اشتغال دارند و از هریک از وسایل زینتی صدها نمونه میسازند. یعنی مهارت آنها به همین اندازه است.
در واقع، با استفاده از شهرت تاریخی اجداد خود کسب میکنند و نان میخورند. طرز کار نقرهکاران نیز چنان است که اگر مشتری آنها را راهنمایی نکند، در تزیین کار خود به قدری افراط میکنند که مایه بیزاری میشود، اما تفاوت یک کار آنها با کار دیگر از لحاظ طرح و نوع نظیر همان احساس را در شخص بهوجود میآورد که یک پسربچه را وادار به افزودن یک تمبر پست جدید به مجموعه تمبرهای پیشین خود میکند. عده دیگر به تهیه آلات و ادوات برنجی اشتغال دارند و سینی و ظروف مخصوص روی میز میسازند. این نوع کار تقلید کورکورانهای است از گذشته با یک نوع سرعت ماشینی. طرحهای این سینیها و جعبهها و آلات دیگر با چنان مهارتی تهیه شده و دوایر بزرگ و کوچک آن از لحاظ هندسی چنان عالی و پسندیده است که شخص میل دارد آنها را بیشتر از لحاظ ریاضی مورد ملاحظه قرار دهد تا از نظر صنعت و هنر ایران. صرفنظر از قالیها و قالیچههایی که ایلات و عشایر میبافند؛ در حال حاضر، مسگران که ظروف آشپزخانه و ادوات مورد نیاز روزانه مردم را میسازند و کفاش و یراقساز و کارگرانی که آلات و ادوات مورد احتیاج را با دست تهیه میکنند، صنعتگران و پیشهوران واقعی بهشمار میروند. در بازارهای شیراز صدایی شنیده میشود که بسیار عجیب است.
این صدایی است که از کوبیدن ادویه (زردچوبه) ایجاد میگردد. زردچوبهکوب در حالی که تا کمر برهنه است یک دسته هاون بزرگ فولادی را در دست گرفته آن را در هوا بلند میکند و بر هاونی مملو از ادویه خوشبو فرود میآورد و آنها را بهصورت آرد نرمی درمیآورد. صدایی که از اصطکاک دسته هاون فولادی با هاونی که از سنگ مرمر ساخته شده و محتویات آن برمیخیزد با صدای دمزدن و نفسهای بریده که ناشی از فشار این کار خستهکننده است توام با سرود یکنواختی که شاگردها همراه آن میافزایند و به عبارت دیگر دمگرفتن آنها، آهنگ خارقالعادهای به وجود میآورد. صدای منظم و یکنواخت دسته هاون مانند چکشهایی است که پهلوانی از روی یأس و ناامیدی بر در برنجی و سخت و تسلیمناپذیر زندانی فرود بیاورد. این یک صدای فراموشنشدنی است که شیون غمانگیز راهبهها را در کتاب معجزه اثر رینهارت هنگامی که به از دست رفتن مریم دوشیزه (حضرت مریم) وقوف یافتند یا صدای گوشخراش بوق را در نمایشنامه کاپک به نام «آر. یو. آر» هنگامی که اعتصاب کارگران را به جهانیان اعلام کرد، بهخاطر انسان میآورد.
سفرنامه فرد ریچاردز، ترجمه مهیندخت بزرگمهر، ص 59
ارسال نظر