ماموریت خرید و حمل آرد میرزا مهدی خان شقاقی- ممتحن‌الدوله 1223-1299

جناب کارپرداز ملاحاجی آقا تاجر رشتی رابه کارپردازی دعوت نمود. مذاکرات مفصلی به‌عمل آمد و بنده برای پیشرفت کار خود صلاح در آن دیدم که در معیت ملاحاجی‌آقا به شهرهای لازمه بروم و بعضی تحقیقات در حاجی‌ ترخان به‌عمل آوردم و دو سه روز بعد به ساراتف حرکت کردیم. شهر ساراتف در ساحل رودخانه ولگا واقع است و مرکز فروش آرد گندم و ذرت و گندم سیاه و انواع و اقسام حبوبات روسیه می‌باشد. فراموش شد که ملاقات خود را در عمارتی در انزلی هنگام حرکت به طرف حاجی‌ترخان با مرحوم میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله به قلم آرم. او به اتفاق مرحوم مهندس‌الممالک غفاری هم‌شاگردی سابقم از طرف مرحوم سپهسالار برای خرید آرد و گندم به روسیه می‌رفتند. یک شب و دو روز در انزلی باهم بودیم.

معلوم شد که میرزا نظام مهندس‌الممالک در این مسافرت خیال گذشتن از روسیه و رفتن به پاریس را دارد که کتاب‌های خودش را به ایران حمل نماید. بنده چون دیدم که در این ماموریت همکارانی و رقبایی دارم به فوریت به طرف حاجی‌ترخان عزیمت کردم که قبل از حضرات خرید خود را نموده تا بعدا به زحمت نیفتم. این بود که به محض رسیدن به ساراتف شروع به خرید نموده با تجار و فروشندگان آردهای مختلف قرارداد و پیمان‌ها نوشته و منعقد و امضا نمودم و از هرجنس و نوع آرد نمونه‌برداری در کیسه سر به مهر گرفتم که از همان نمونه به انزلی حمل نموده در آن بندر تحویل گماشتگان حکومت گیلان بدهند و قبض رسید ماخوذ دارند و قیمت را در سه قسط از ملاحاجی آقا بگیرند و یک قسط هنگام امضای کنترات و پیمان معامله. یک قسط پس از تحویل به بندر انزلی و قسط سوم پانزده روز بعد از تحویل و دریافت قبوض آرد در مقصد.

هنوز پانزده روز از ورود بنده به ساراتف نگذشته بود که ماموریت من انجام گرفته بود، لهذا کیسه‌های نمونه آردها را با مقداری آرد که برای آذوقه خانه خودم خریده بودم، برداشته به طرف حاجی‌ترخان و از آنجا مستقیما به انزلی حرکت کردم و چند روز بعد به انزلی رسیده و ۱۰ ساعت بعد به خدمت جناب معین الوزرا رسیدم و به محض ورود از او استدعا کردم، مقرر دارد میرزا عبدالوهاب مستوفی و احمدعلی‌خان حاضر شوند و صورتحساب‌های خرید و نمونه‌ها را رسیدگی کرده، ماموریتی به انزلی اعزام دارند که طبق نمونه‌ها آردهای خریداری شده را تحویل بگیرند و احتیاط کرده یک کیسه از هریک از نمونه‌ها به اضافه پیچات روسی را به مهر جناب نایب‌الحکومه و احمدعلی‌خان و میرزا عبدالوهاب مستوفی رساندم که همراه خود به تهران حمل نمایم که از بعضی اتهامات محتمله در حق خود جلوگیری کرده باشم.

با وجود این احتیاط افسوس که چند نفر از مستخدمین مرحوم وزیر که مامور حمل آردها از انزلی و رشث به طهران شدند، در حمل آنها خیلی تقلبات و دزدی‌ها کردند. بعضی از کیسه‌های آرد را عوض کردند و در منجیل خاک درون آنها ریختند. موضوع این تقلبات برمرحوم حاجی میرزا حسین‌خان سپهسالار اعظم که با مرحوم میرزا سعیدخان ضدیت و دشمنی داشت مکشوف شد. وقتی از من در این مورد بازخواست کردند بنده هم گزارش راپورت مأموریت خود را مفصلا نوشته، با نمونه‌های آرد ممهوره در کیسه تسلیم صدراعظم نمودم و مورد مرحمت واقع شدم. چنانکه مرحوم سپهسالار اعظم می‌فرمود که‌ای کاش من هم این ماموریت را از طرف خود به تو رجوع می‌کردم.

الیسن صاحب، وزیرمختار انگلیس در تهران هم که به توسط من چهار صد خروار گندم از همان شهرها که در روسیه رفتم خریداری نمود، ولی او به توسط غلام‌های سفارت تحویل گرفت و حمل به طهران را عملی نمود که خیلی هم کتبا از طرف او مورد تشکر قرار گرفتم. الیسن صاحب طی عریضه‌ای از طرز ماموریت و خدمت من به ناصرالدین شاه تمجید کرد که بعدا مورد توجه و مراحم شاهانه گردیدم اما برای مرحوم وزیر خیلی غصه خوردم و بسی ناراحت شدم که چرا برای ماموریت حمل آردها به نوکرهای دزد و ناخلف خود رجوع کرد که اسباب خفت ایشان بشود.

- منبع: خاطرات ممتحن الدوله، ص: 215