جایگاه سیاسی و اقتصادی خوزستان در عهد هخامنشیان
تمدن دیرینه
دکتر نجمالدین گیلانی
خوزستان به دلیل عوامل کلی به وجود آمدن تمدن (عامل جغرافیایی، آب و زمین حاصلخیز)، در طول تاریخ بهلحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از جایگاه بالایی برخوردار بوده است. بهطوریکه در طول تمام سلسلههای ایران باستان (ایلام، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی)، مرکزیت سیاسی و اداری داشته و نقش زیادی در حوادث سیاسی و توسعه فرهنگ و تمدن کشور داشته است. امروزه نیز میتوان از خوزستان بهعنوان نبض اقتصادی کشور یاد کرد، وجود منابع آبی (کارون، دز، اروندرود و.
دکتر نجمالدین گیلانی
خوزستان به دلیل عوامل کلی به وجود آمدن تمدن (عامل جغرافیایی، آب و زمین حاصلخیز)، در طول تاریخ بهلحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از جایگاه بالایی برخوردار بوده است. بهطوریکه در طول تمام سلسلههای ایران باستان (ایلام، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی)، مرکزیت سیاسی و اداری داشته و نقش زیادی در حوادث سیاسی و توسعه فرهنگ و تمدن کشور داشته است. امروزه نیز میتوان از خوزستان بهعنوان نبض اقتصادی کشور یاد کرد، وجود منابع آبی (کارون، دز، اروندرود و...)، منابع زیرزمینی (نفت و گاز) و زمین حاصلخیز و مردم کوشا خود گواه مدعای فوق است. بیدلیل نیست که خوزستان به سرزمین زرخیز مشهور و معروف است (گیلانی، ۱۳۹۴: ۸).
خوزستان، گذشته از جنبههای فرهنگی و تمدنی، یکی از مراکز عمده تجاری و اقتصادی در طول تاریخ ایران محسوب میشده است (گرشویچ،۱۳۸۷: ۲۲۳). این امتیاز در گرفتن یا پراکندن افکار و فرهنگ دیگران یا خود، بسیار موثر بوده است. دولت ایلام در دوران قدرت، کشوری ثروتمند و آباد، و شوش یکی از چهار راههای دنیا محسوب میشده و با وسایل ارتباطی به سادگی با میانرودان و آسیای صغیر، و دیگر نقاط دنیای متمدن آنزمان مرتبط بوده است. این کشور با هند نیز روابط تجاری و در نتیجه روابط فرهنگی داشته و از بعضی از نفوذهای هنری این سرزمین متاثر بوده است. چنان که در درههای سند، مهر استوانهای و لوازم آرایش ایلامیان مورد تقلید قرار گرفته است (آمیه، ۱۳۴۹: ۱۲).
بنونیست که یکی از مهمترین و معروفترین مستشرقین فرانسه است، درباره شوش چنین میگوید: «شوش روزگاران پرتعالی و با عظمتی را بهخود دیده است. مذهب و علوم و صنایع مردم این شهر چنان بوده که با تمدنهای بزرگ بابل و آشور همسری کرده است. لشکریان فاتح آن چند بار در جهت مغرب و شمال موفقیتهای شایانی بهدست آوردهاند و آن موفقیتها را برای مدتی دراز یا کوتاه حفظ کردهاند.» (بنونیست، ۱۳۳۷: ۷۳). دوران طلایی ایلام شامل تمدن شاهان آنشان و شوش «عظمت بخش امپراتوری» است. شاهانی که دورانتاش (چغازنبیل امروزی) با زیگورات آنرا ساختند. این بنا با ملکه ناپیراسوی آن، که مجسمه بیسرش که اکنون جزو بهترین آثار موزه لوور است و هزاران اثر دیگر از دل خاک خوزستان بیرون آمده است و اگر آشوریها در زمان آشوربانیپال آنرا با خاک یکسان نمیکردند، بیشتر و غنیتر میشد. خود آشوربانیپال در این باره میگوید: «۲۲ مجسمه شاه از طلا و نقره» را به نینوا منتقل کرده است (اومستد، ۱۳۸۰: ۴۳؛ پیرآمیه، ۱۳۴۹:۱۶).
در ذیل برای آشکارتر شدن گوشهای از ثروت و تزئینات و فن مجسمهسازی در خوزستان عهد ایلام باستان متن کتیبه آشوربانیپال آورده میشود: «من شوش، شهر بزرگ مقدس، مسکن خدایان ایشان، را فتح کردم. در گنجهایش را گشودم که در آنها طلا و نقره، خواسته و مال فراوان بود. آنچه شاهان پیشین تا شاه کنونی ایلام در آنها گرد آورده بودند و تا بهحال هیچ دشمنی، بهجز من بر آنها دست نیافته بود، بهمنزله غنیمت در تملک گرفتم. تمامی طلا و نقره، خواسته و مال سومر، آکد و بابل که شاهان پیشین ایلام مکرر غارت کرده و به ایلام آورده بودند. زینتآلات، نشانهای سلطنتی، سلاحهای جنگی....آنها را بهمنزله غنیمت بهمملکت آشور آوردم. من زیگورات شوش را از آجرهایی که با سنگ لاجورد لعاب شده بود، من تزئینات بنا را که از مس صیقلی یافته ساخته شده بود، شکستم.
این خدایان و این الههها، با زینتآلاتشان، ثروتشان، اثاثهشان همه را بهعنوان غنیمت بهمملکت آشور آوردم. سی و دو مجسمه سلطنتی را که از طلا و نقره و مس ریخته و با مرمر سفید (تراشیده شده) بود بهمملکت آشور آوردم. همه شدوها و لاماسوهای (موجودات تخیلی نگهبان) معابد را بدون استثنا از میان برداشتم. پیکره گاوهای نر وحشتناکی را که زینت بخش درها بودند از جا کندم» (مجیدزاده، ۱۳۷۰: ۱۰۳؛ پیرآمیه، ۱۳۴۹: ۷۰). مورد اخیر به وضوح بیانگر آن است که پیکره گاوهای نر بر سردر کاخهای تختجمشید برگرفته از هنر معماری ایلامیان بوده است و حتی میتوان ادعا کرد که توسط معماران خوزی ساخته شدهاند.
با این اوصاف شوش هنوز آنقدر قابلیت و ظرفیت داشت که بار دیگر تجلی کند و حتی پایتخت وسیع ایران شود. بنابراین، بهنظر میرسد که انهدام شوش (۶۴۶ق.م) بهآن صورت که در سالنامههای آشوری جلوه داده میشود، تام و تمام نبوده است؛ و شواهدی مبنی بر اینکه در حدود سال ۶۲۵، در اطراف شوش یک قلمرو پادشاه ایلامی نیز تشکیل شده است، وجود دارد. این پادشاه نو - ایلامی، از طرف مشرق تا دامنههای زاگرس گسترده بوده است و یک منطقه مرزی را میان پادشاهان ایلامی شوش و مستملکات سابق آنها در انشان، که از آن پس در دست کوروش بوده است، تشکیل میدادهاند. هر چند پرفسور پییر بریان معتقد است که «هیچ چیز ثابت نمیکند که پادشاه ایلامی تازه شوش، استیلای مادها را بر سرزمین خود در آغاز سده ششم پذیرفته باشد» (بریان، ۱۳۸۶: ۸۶؛ هنتس، ۱۳۸۵: ۶۷)؛ ولی بهنظر میرسد که هوخشتره پادشاه قدرتمند ماد پس از فتح نینوا و ضمیمه شدن قسمتهای شرقی کشور آشور به کشور ماد، سرزمین شوش ضمیمه دولت ماد شد و بهعنوان ساتراپ هشتم مملکت ماد بود و از آن بهنام ایلام (خوزستان، شوش، سوزیانا) یاد شده است (دیاکونوف، ۱۳۴۵: ۳۷۶؛ گیرشمن، ۱۳۴۹: ۱۱۷)، اما در زمان پارسها باز خوزستان و شوش شکوه و زیبایی دیرین خود را بازیافت و بهصورت پایتخت هخامنشیان درآمد (گروسه و ماسه، ۱۳۳۶: ۸۲).
اهمیت خوزستان از دیدگاههای مختلف که در بالا ذکر شد بهقدری زیاد بوده که پس از آنکه بهدست آشوربانیپال بهکلی با خاک یکسان شده، بار دیگر در عهد امپراتوری هخامنشی شکوه سابق خود را بازیافت و شوش پایتخت زمستانی شاهان هخامنشی شد و یکی از پایگاههای تمدنی، سیاسی و اقتصادی امپراتوری هخامنشی گردید و تا قرون بعد این ماموریت را ادامه داد. چنانکه تمدن و هنر ایلام (خوزستان) نیز حتی تا دوره ساسانیان، در بعضی موارد الهام بخش به اندیشه هنرمندان ایرانی بود (پاتس، ۱۳۸۵: ۴۸۰). به هر حال، تصور میرود که این قوم صنعتگر و متمدن (خوزیان)، پارسیان را با میل و رغبت در بین خود پذیرفته باشند. پس از آن، این دسته در همسایگی با خوزستان و تحت تابعیت شاهان ایلام، سرزمینی را انتخاب کردند و در آنجا وطن حقیقی خود را بنیاد نهادند. بهنظر میرسد که شاخه ارشد خانواده سلطنتی(شاخه کوروش دوم) قبل از شروع جهانگیری، در قالب تشکیلات ایلام قرار گرفته بودند تا جاییکه بهنظر میرسد اسم کوروش نیز ریشه آریایی نداشته باشد و از نامهای ایلامی بوده باشد (همان: ۴۸۱)؛ زیرا که هیچ وجه تسمیهای از لحاظ زبانشناسی نتوانسته است در این مورد قانعکننده باشد (فرای، ۱۳۶۸: ۱۳۹)، در حقیقت نام کوروش برخلاف نام داریوش و اردشیر و دیگر پادشاهان هخامنشی و ساسانی رنگ و بویی از سنت زرتشتیان ندارد (بویس، ۱۳۸۲: ۱۱۲).
اینکه چه زمانی کوروش، شوش و خوزستان را به دست آورده در منابع گزارشی نشده است. بهنظر میرسد، این رویداد پیش از حمله کوروش به بابل رخ داده باشد. طبق استوانه کوروش، یکی از نخستین کارهای کوروش پس از ورود به بابل، بازگرداندن شماری از پیکرههای آیینی ربوده شده به نیایشگاههایی بود که مکان اصلیشان بهشمار میرفت. شوش یکی از مکانهایی بود که پیکرههای آیینی به آن بازگردانده شد. این مورد خود نشان میدهد که کوروش، خوزستان و راه ماوراء دجله- دیاله را پیش از ورود به بابل، گشوده است و در همان راه که جنگاوران ایلامی در حمله به بابل از آن استفاده میکردهاند، در سیپاربه جنگ با بابلیها رفته است (استولپر، ۱۳۸۹: ۱۰۷). گرچه چیزی که فعالیتهای ساختمانسازی کوروش را در شوش نشان دهد، موجود نیست، ولی در تداوم اهمیت این شهر باستانی نمیتوان تردید داشت، زیرا از زمان فرمانروایی داریوش به بعد پایتخت اداری بود (خدادادیان، ۱۳۷۸: ۱۵۵). و احتمالا در زمان کوروش نیز چنین عملکردی داشته است، چرا که داریوش، خود را احیاکننده پادشاهی کوروش و نابودکننده «گئوماتا» معرفی میکند (Kent, ۱۹۵۳:۱۱۶-۳۴).
علاوه بر این، شاهد دیگری نیز وجود دارد که شوش پیش از داریوش، از جایگاه بالای سیاسی برخوردار بوده است و آن اینکه بنابر گفته هرودوت، داریوش پس از بازگشت از مصر، به شوش میآید و در آنجا درست موقعی وارد میشود که اوتان و همراهانش درباره موضوع «بردیای دروغین» مشغول بحث هستند (هرودوت، کتاب سوم، ۱۳۶۳: ۲۲۷). نکته قابل توجه و مهم این موضوع اینجا است که هرودوت ماجرای مشهور و معروف قتل بردیای واقعی یا دروغین را به دست داریوش و همراهانش، در شوش میداند (همان: ۲۲۷). هر چند در بند ۱۳کتبیه بیستون آمده است که این حادثه در ماد اتفاق افتاده است، ولی گفته هرودوت گواه بر جایگاه بالای سیاسی- اداری شوش در عهد کمبوجیه و بردیا جانشینان کوروش است.
از دوره پادشاه داریوش بزرگ به بعد، خوزستان (ایلام) در تاریخ شاهنشاه هخامنشی از جایگاه ویژهای برخوردار است. یک ساتراپنشین ایلامی که به پارسی باستان «اووج» خوانده میشد، به روشنایی تاریخ درآمد و شوش تختگاه این ساتراپنشین شد. در حقیقت، در منابع باستانی، «شوش برجستهترین پایتخت هخامنشیان شناخته شده است، اما تختجمشید تنها پس از دوره اسکندر مقدونی یاد شده است» (استولپر، ۱۳۸۹: ۱۰۸). در واقع پایتخت عمده، کشورداری و اداری شاهنشاه شهر شوش بود. این واقعیت از آنجا آشکارتر خواهد شد که هرودوت ضمن تشریح جنگ داریوش بزرگ علیه سکاها مینویسد: «همین که تدارکات جنگی داریوش کامل شد، سپاهان خود را از شوش حرکت داد.» (هرودوت، ۱۳۶۳: ۲۷۴). البته در تاریخ هرودوت بارها (نزدیک به ۵۰ بار)، به نقش و جایگاه شوش در نظام سیاسی هخامنشیان اشاره شده است. با این اوصاف میتوان با این نظر که دفاتر و مراکز دیوانی و سیاسی در شوش مستقر بود و فرمانهای شاهان هخامنشی در شوش تهیه و به نقاط مختلف شاهنشاه ارسال و به ماموران دولتی ابلاغ میشد، همداستان بود. حتی گفته میشود در این دوره اطلاعات امنیتی سراسر کشور به شوش آورده میشد و در آنجا ارزیابی و نتیجهگیری شده و به اطلاع پادشاه میرسیده است (خدادادیان، ۱۳۷۸: ۱۵۵).
شواهد نشان میدهد که خوزستان مردمی داشت آمیخته از بسیاری از ملتها که شاید از این جهت بابل به پای آن میرسید. داریوش شورشیان سرکوب شده را از هر جای شاهنشاهی به خوزستان میآورد و در آنجا مسکن میداد (فرای، ۱۳۶۸: ۱۶۱و ۱۶۳). بسیاری از این اسیران افراد نخبه و متخصص بودند. چنان که پزشکان مصری و یونانی در این دوره در خدمت داریوش در شوش به سر میبردند (هرودوت، ۱۳۶۲: ۲۵۳- ۲۵۲). علاوه بر این، داتیس فرمانده مادی داریوش نیز اسیرانی را که از یونان و ارتری در اسارت داشتند به سوی شوش فرستادند (هرودوت، ۱۳۶۲: ۹۶). در واقع، متخصصان و نویسندگان و هنرمندان از یونان و مناطق یونانینشین و جزایر آن، به شوش آمده و استعداد و هنر و تخصص خود را در جهت ارائه خدمت به ایرانیان قرار میدادند (خدادادیان، ۱۳۷۸: ۱۵۶). نکته جالب توجه این است که چند سده بعد، شاپور ساسانی نیز اسیران متخصص را در خوزستان اسکان میدهد.
در هر حال، داریوش به منظور نمایش دادن قدرت تازهاش و برای آنکه آیندگان را نیز از شکوه و قدرت خود باخبر سازد، به تلاش وسیعی در کارهای ساختمانی دست زد و به اتفاق مشاوران خود طرح ساختمان اقامتهای تازه در شوش و پرسپولیس، آغاز کرد. شوش در این زمان هنوز فرهنگ ایلامی خود را حفظ کرده بود. با آنکه شوش برای شاهنشاه آن مرکزیت بابل را نداشت، ولی محل آن از همدان، پاسارگاد و تختجمشید بهتر بود و به زادگاه هخامنشیان نیز نزدیکتر بود (اومستد، ۱۳۸۰: ۲۲۲). علاوه بر این داریوش برای انتخاب شوش به پایتختی دلایل زیادی داشته است، از جمله به دلیل موقعیت جغرافیایی شوش که به دشت بینالنهرین و دیگر تمدنها دسترسی داشت؛ علاوه بر این امتیاز و همچنین اعتبار شوش، یک دلیل دیگر نیز آنها را به این کار مصمم کرد، و آن اینکه پادشاه هخامنشی قصد داشت به این وسیله خود را به منزله ادامهدهنده و بازسازنده کارها و سنتهای سلسلههای پیشین معرفی کند (بریان، ۱۳۸۶: ۳۷۹). چنان که تفاخر میکند که ساختمانهای ویران شده، بهخصوص استحکامات و قلاع را تجدید بنا کرده است:
«داریوش شاه گوید: بهخواست اهورمزدا، ساختمانهای عظیمی را که به فراموشی رها شده بودند، من، آنها را به پایان رساندم. من دیدم قلاع (در شوش) که در گذشته بنا کرده بودند، کهنه و فرسودهاند، من آنها را دوباره برآوردم» (شارپ، ۱۳۸۴: ۹۵). البته بهنظر میرسد سرمای سخت زمستانهای فلات ایران، نیز در انتخاب شوش بهعنوان پایتخت زمستانی بیتاثیر نبوده است. کاخ شوش نخستین مجموعه ساختمانی است که بنای آن را داریوش ریخته و به همین سبب برای زیبایی و استحکام آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بود. این کاخ را برخلاف ساختمانهای آجری متداول در شوش با سنگ ساختهاند و برای پیکنی بنا از ۱۰ تا ۲۰ متر خاکبرداری شده است (ماری کخ، ۱۳۷۶: ۹۰ - ۹۳). داریوش خود در سنگ نبشته مشهورش، که به خط میخی فارسی باستان، ایلامی و بابلی نوشته شده از تدارکات ساختمان سخن میگوید. برای این منظور نه فقط مصالح و کالای ساختمانی، بلکه استادان و متخصصان رشتههای گوناگون از سراسر سرزمینهای شاهنشاه به شوش فراخوانده شدند.
در سنگ نبشته آمده است: «این کاخ که در شوش بکردم از راه دور زیور آن آورده شد. زمین بهطرف پایین کنده شد تا در زمین به سنگ رسیدم. چون کند و کوب انجام گرفت پس از آن شفته انباشته شد، قسمتی ۴۰ ارش در عمق، قسمتی دیگر ۲۰ ارش در عمق، روی آن شفته کاخ بنا شد و زمینی که کنده شد و شفته که انباشته شد و خشتی که مالیده شد اینها را بابلیها کردند. الوار کاج از کوه بهنام لبنان آورده شد. آشوریها آن را تا بابل آوردند. از بابل کاریها و یونانیها تا شوش آوردند. چوب «یاکا» از قندهار و کرمان آورده شد. زری که در اینجا به کار رفته از سارد و بلخ آورده شد...» (شارپ، ۱۳۸۴: ۹۷ - ۱۰۰)؛ البته سهم چشمگیر صنعتگران و معماران خوزی در ساختن ستونهای کاخ شوش و تهیه مواد خام برای ساخت این بنا را نیز نباید فراموش کرد (گیرشمن، ۱۳۴۹: ۱۸۴). حتی بنا به گفته نیلاندر برای ساختن کاخ آپادانای داریوش در شوش از معماری ایلامی الهام گرفته شده است و چه بسا معماران خوزی طراح آن بودهاند و بخش اصلی کاخ به سبک ایلامی ساخته شده است (Nylander, ۱۹۷۴: ۳۱۹).
ادامه دارد
ارسال نظر