گروه تاریخ و اقتصاد‌‌: عطاملک‌جوینی اشاره‌ای بس جدی به نقش کانونی ایران در جهان داشت و نوشته پراهمیت او نباید از سر بازیچه خوانده شود. جُوینی، به‌درستی، به این نکته اساسی پی‌برده‌بود که ایران در کانون تراکم همه چالش‌های بخشی از جهان قرار دارد و سرزمینی است که ساکنان آن، ناگزیر باید به رویارویی با چالش‌هایی برخیزند که مکان جغرافیایی این کشور به آنان تحمیل کرده‌است. مراد ما از این مکان جغرافیایی البته جغرافیای ظاهری و صرف مکانی در عرض و طول جغرافیایی نیست، بلکه این چالش‌ها پیوسته همچون گره‌هایی پیچیده بودند و در شرایط جغرافیایی ایران هیچ ظاهری وجود نداشته‌است که نمود باطنی بغرنج نباشد. از این‌رو، تاریخ ایران را نمی‌توان به‌عنوان صرف تاریخ ظاهر دگرگونی‌های سرزمینی نوشت.

تاریخ ایران‌زمین، از بنیاد، تاریخ شیوه اندیشیدن ایرانیان و به‌سخن دیگر، تاریخ پیوستگی‌های «عمل و نظر» است، به این معنا که هیچ حادثه تاریخی وجود ندارد که با اندیشه گره نخورده و به واسطه اندیشیدن تعینی جدید پیدا نکرده‌باشد. این تعین، هرگز، تعینی ساده نیست و پیوسته پیچیده است، زیرا حلول هیولای اندیشیدن در صورت حادثه تاریخی آن را به چنان واقعه‌ای پیچیده تبدیل می‌کند که جز در قالب دستگاه مفاهیم بغرنج قابل تبیین نیست. این‌که در مواردی تحول تاریخ ایران را خلاف‌آمدعادت خواندیم و اینکه در بخش‌هایی گفته‌شد که به‌هرحال، کاربرد دستگاه مفاهیم تاریخ اروپایی بی‌آنکه به محک مضمون و مواد تاریخ و تاریخ‌اندیشه زده شده‌باشد، راه به جایی نخواهد برد، نظر به این پیچیدگی‌های تاریخی ایران داشتیم و تردیدی نیست که این کوشش پیوندی با آن نوعی از تاریخ‌نویسی دارد که ابوالفضل بیهقی آن را «تاریخ پایه‌ای» نامیده‌است.

-تأملی‌درباره‌ایران، جلد نخست، صص۵۲۱و۵۲۲ با ملاحظاتی مقدماتی در مفهوم ایران، دکتر جواد طباطبایی