نگاهی به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آنچه اتفاق افتاد
کودتای سیا
امیر مکی
کرمیت روزولت، نوه تئودور روزولت و رئیس شعبه خاورمیانه سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا، درباره کودتای ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲ چنین گفته است:«من به سر و وضع خود نگاه کردم اگرچه برای دیدار سلطنتی کاملا مناسب نبود ولی زیاد هم برای این نوع مواقع بد نبود؛ ولی در هر صورت میتوانست قابل قبول باشد. شنبه اول ماه آگوست (دهم مرداد ۱۳۳۲) بود و میرفت که روز یکشنبه شروع شود چند دقیقه قبل از نیمه شب من در طول باغ شروع به راه رفتن کردم، آنجا خانهای متروکه با محوطهای وسیع و غیرمسکونی قرار داشت که به هتل هیلتون ختم میشد.
امیر مکی
کرمیت روزولت، نوه تئودور روزولت و رئیس شعبه خاورمیانه سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا، درباره کودتای ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲ چنین گفته است:«من به سر و وضع خود نگاه کردم اگرچه برای دیدار سلطنتی کاملا مناسب نبود ولی زیاد هم برای این نوع مواقع بد نبود؛ ولی در هر صورت میتوانست قابل قبول باشد. شنبه اول ماه آگوست (دهم مرداد ۱۳۳۲) بود و میرفت که روز یکشنبه شروع شود چند دقیقه قبل از نیمه شب من در طول باغ شروع به راه رفتن کردم، آنجا خانهای متروکه با محوطهای وسیع و غیرمسکونی قرار داشت که به هتل هیلتون ختم میشد. در اوقات فراغت در باغ سفارت ترکیه یا انجمن ایران فرانسه به بازی تنیس که تقریبا کار خطرناکی بود مشغول میشدم خطر در بازی کردن نبود، بلکه در عادت بد من بود که هرگاه توپی را از دست میدادم میگفتم؛ اوه روزولت. من با نام مستعار آقای جیمز لاکریچ به همگی معرفی شدم و تنها سه ایرانی از هویت اصلی من در ارتباط با عملیات اطلاع داشتند که که عبارت بودند از: شاه، زاهدی و مصطفی ویسی.
ملاقات با شاه ضروری شده بود و زمان آن فرارسیده بود. دوستان ماشینی را تدارک دیدند که آمد و راننده در را باز کرد و در صندلی عقب نشستیم یک پتو روی صندلی بود موقعی که به دروازه قصر شاه رسیدیم به زیر صندلی رفتم و یک پتو را روی خود کشیدم؛ ولی دیگر بیش از این لازم نبود احتیاط کرد، گارد اجازه داد ماشین داخل شود، بین راه ماشین ایستاد، هیکل لاغری از پلههای قصر پایین آمد و پهلوی من روی صندلی نشست من پتو را کنار کشیدم تا جای کافی برای او باشد به اندازه کافی نور بود که بتوانیم همدیگر را ببینیم خیلی برایم مشکل نبود قیافههای سلطنتی را بشناسیم و از اینکه شاه هم مرا فورا شناخت چندان تعجب نکردم، بعد از یک نگاه سریع شاه دستش را به طرف من دراز کرد و گفت «شب به خیر آقای روزولت من نمیتوانم بگویم انتظار داشتم شما را ببینم، ولی خیلی از این ملاقات خوشوقتم.»
شب به خیر اعلیحضرت مدت زیادی از موقعی که همدیگر را ملاقات کردیم گذشته است من خوشحالم که مرا شناختید، این موضوع تقدیم استوارنامهام را آسانتر میسازد، اعلیحضرت خندید و گفت این کار واقعا لازم نیست نام شما و حضور شما تنها برای من کافی است.البته هنوز با دو نفر دیگر آشنا نشده و منتظرشان بودم که آن دو زاهدی و دوست جوان تحسین برانگیزش مصطفی ویسی بودند. تاجایی که متوجه شده بودم شاه، زاهدی را برای جانشینی مصدق انتخاب کرده بود، ولی مساله مهمی که باید روشن میکردم این بودکه من در آنجا از طرف رئیسجمهور آمریکا آیزنهاور و نخستوزیر انگلیس چرچیل حضور یافته بودم.»مطلب بالا چکیدهای از ملاقات و گفتههای کرمیت روزولت، مجری کودتا به همراه دلالان استعمار در جهت تحقق کودتای سیاه ۲۸ مرداد بود. براساس اسناد محرمانه انتشار یافته سیا در ژوئن سال ۲۰۰۰ میخوانیم:
«بعد از ظهر ۱۹ خرداد ۳۲ تمام کسانی که قرار بود به نوعی در بحث براندازی دولت وقت ایران شرکت کنند بیدرنگ وارد بیروت شدند. آقای کرمیت روزولت رئیس خاور نزدیک و آفریقا و رئیس پروژه در طول عملیات از لندن با هواپیما وارد شد، کارول (معاون آینده اطلاعات خارجی در تهران) از قبرس آمد، راجر گویران، رئیس ایستگاه اطلاعات سفارت آمریکا در ایران با اتومبیل از دمشق وارد شد و ویبر، مشاور مخفی خاور نزدیک و آفریقا با هواپیما از قاهره آمد.صبح ۲۰ خرداد گفتوگوها آغاز و به مدت چــهار روز ادامه داشت. هدف جلسهها مشخص کردن این نکته بود که چگونه میتوان حداکثر ساختار و اثربخشی را به هر قسمت داد ولی بایست علیه برخی از قویترین عناصر حامی مصدق نظیر رهبران ایل قشقایی، اقدام جدی صورت پذیرد.کارول اواخر تیرماه عازم تهران شد. گروه ویبر مخابرات و مراسلات ارشادی را به تهران فرستاد و هدف همه آنها مشاوره دادن به شاه بود. عملیات روانی طبق معمول مطرح بود و در ضمن تعداد قابل ملاحظهای از مقالات ضدمصدقی توسط گروه نوشته یا طراحی شد و در همان حال از طرف گروه هنری سیا برای تهیه تعداد زیادی کاریکاتور و اعلامیههای چاپی بزرگ ضدمصدقی راهنمایی داده میشد.»
آنها پس از جلسات مکرر تصمیم بر افزایش فشار روی شاه و در عین حال ایجاد اطمینان از طرف او گرفتند. در آن مقطع زمانی بر قراری تماس با اشرف که در آن هنگام در پاریس به سر میبرد را در دستور کار خود قرار دادند.نقشه این بود که در ۱۹ تیر ۳۲ با او در پاریس ملاقات کرده و او را ملزم به رفتن به تهران کنند تا شاه را ببیند و خبر حمایت دول غربی را به گوش او برساند. سرانجام اشرف در ۳ مرداد با یک پرواز تجاری بهعنوان یک مسافر وارد تهران شد و همانطور که انتظار میرفت بازگشت غیرمجاز او توفانی به پا کرد. هم شاه و هم مصدق بر آشفتند و شاه از دیدن او خودداری میکرد اما بهدنبال نامهای که با وساطت سلیمان بهبودی (مامور سرویس اطلاعات مخفی کاخ شاه) به دست او رسید اشرف را پذیرفت. اشرف پس از یک مشاجره لفظی و بعد از رساندن پیام موردنظر، تهران را به مقصد اروپا ترک کرد. در نامه اشرف این نکته ذکر شده بود که ژنرال شوارتسکف آمریکایی در ماموریتی به دیدن شاه میآید که البته شاه از این مساله خرسند شد.
تهیهکنندگان پیشنویس طرح عملیاتی آژاکس از اینرو «شوارتسکف» را انتخاب کرده بودند که او در دوره ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۸ به هنگام ریاست ماموریت نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران از دوستی و احترام شاه برخوردار بود.او بار دیگر با شاه ملاقات کرد و شاه قبول کرد افسران برگزیده ارتش برای مشارکت در اقدام را مورد تشویق شفاهی قرار دهد. او گفت به رامسر خواهد رفت تا اجازه دهد ارتش بدون اطلاع رسمی او دست به اقدام بزند و گفت چنانچه اقدام ارتش با موفقیت همراه شود او زاهدی را بهعنوان نخستوزیر تعیین خواهد کرد.در ۱۹ مرداد سرهنگ حسن اخوی شاه را دید و نام افسران ارتش را که پس از دریافت فرمان از شاه آماده دست زدن به اقدام بــودند به اطلاع او رساند، شاه بار دیگر در حالی که طرح را تایید کرد هیچ ورقهای را امضا نکرد. سرهنگ اخوی به این تصمیم معترض شد و شاه بار دیگر به دنبال رشیدیان فرستاد تا این نکته را با او به شور بگذارد.رشیدیان پیامی از روزولت آورد که اگرشاه در عرض چند روز دست به این اقدام نزند، وی با بیزاری تمام ایران را ترک خواهد کرد. پس از آن شاه اعلام کرد که اوراق را امضا میکند، زاهدی را خواهد دید و سپس عازم رامسر خواهد شد.
روز بعد زاهدی را دید و تهران را به مقصد رامسر ترک کرد اما اوراق از طرف رشیدیان برای امضا آماده نبودند و بدین خاطر شاه وعده امضای آنها را در رامسر داد.اما پس از بحث میان روزولت و رشیدیان تصمیم بر صدور دو فرمان گرفته شد که یکی برای برکناری مصدق و دیگری جهت تعیین زاهدی بهعنوان نخستوزیر بود که توسط رشیدیان و بهبودی اسناد تهیه و در شامگاه ۲۱ مرداد سرهنگ نصیری - فرمانده گارد شاهنشاهی که اوراق مربوطه را برای امضا به رامسر برد و در اواخر شامگاه ۲۲ مرداد با فرمانهای امضا شده به تهران بازگشت - آنها را تحویل زاهدی داد.سرانجام با اعلام فرمان برکناری مصدق از نخستوزیری در روز ۲۵ مردادماه ۳۲ عملا شکست کودتای اول رقم خورد و نصیری بهعنوان حامل فرمان بازداشت شد. پس از آن شاه فورا رامسر را به مقصد بغداد ترک کرد.اما سرویس اطلاعاتی بریتانیا در نیکوزیا هرگز ناامید نشد و همچنان ایستادگی کرد. آنچنانکه در ساعت ۷:۳۰ صبح روز ۲۷ مرداد و پس از حوادث پیش آمده شکست کودتای اول و احساس ناامنی فراوان در شاه، او و ثریا با یک پرواز عادی بازرگانی خطوط هوایی بریتانیا به نام BOAC بغداد را به مقصد رم ترک کردند.
اما طی سه روز از ۲۵ تا ۲۸ مرداد ماه تظاهرات خیابانی گروهها و احزاب مختلف کم و بیش ادامه داشت. مردم مجسمههای رضا شاه و محمدرضا شاه را سرنگون کردند، تصاویر و عکسهای شاه و افراد خاندان سلطنتی را از ادارات و مغازهها پایین میکشیدند و حتی سرگرم تعویض نام خیابانها نیز بودند، در صورتی که سرلشکر زاهدی و وابستگان به دربار و کلیه جیرهخواران آمریکا و انگلیس با هدایت و رهبری هندرسن سفیر کبیر آمریکا و کرمیت روزولت، فرمانده عملیات به همراه مستشاران نظامی آمریکایی خود در ایران فعالانه برای انجام کودتای دوم میکوشیدند.از بعدازظهر ۲۷ مرداد هنگامی که فرمانداری نظامی ختم تظاهرات مردم را اعلام کرد محمود مسگر یکی از کارگردانان محله بدنام شهر و حسین رمضان یخی که مشهور خاص و عام بود با عدهای از یاران خود به خیابانهای لاله زار و نادری ریخته و به کمک و همراهی جمعی از گروهبانان ارتش که لباس شخصی به تن داشتند به تظاهرات شاه پرستانه و شاه پسندانه پرداختند. این تظاهرات صبح روز ۲۸ مرداد نیز بهطور پراکنده و به سرکردگی شعبان بی مخ (جعفری)، طیب و... ادامه یافت.
آنها به همراهی دستههای اراذل و اوباش و مزدور اجنبی با چوب و چماق به تخریب اموال عمومی پرداخته و رعب و وحشت مردم را به بار آوردند و با در دست داشتن عکسهایی از شاه و خانواده سلطنتی در جهت اهداف کودتا حرکت میکردند. به محض رسیدن به میدان بهارستان به غارت ادارات و روزنامههای ضددرباری پرداختند آنچنان که مغازهداران و بازاریان را وادار به تعطیلی مغازههایشان کردند و رانندگان ماشینها را مجبور به روشن کردن چراغ و زدن بوق و همچنین نصب تصاویری از شاه بر روی شیشههای خودروهایشان کردند تا شادی صوری ایجاد کنند و به این صورت واحدهای نظامی کودتا به همراه اراذل و اوباش اجیر شده نقاط حساس و استراتژیک شهر از جمله اداره تبلیغات و رادیو را به تصرف خود درآوردند و خانه نخستوزیر دکتر محمد مصدق را نیز محاصره کردند و سرانجام ساعت ۵/ ۳ بعدازظهر روز ۲۸ مرداد سرلشکر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخستوزیری از رادیو تهران اعلام کرد و شروع دیکتاتوری بزرگ از نگاهی دیگر رقم خورد. آندره تولی Andrew Tully مفسر آمریکایی در سال ۱۹۷۴ تصریح کرده است: «احمقانه است که بعضیها نوشتهاند مصدق را ایرانیها برانداختند، این عملیات از اول تا آخر یک یورش آمریکایی بود.»
روزنامه نیویورک تایمز نیز در ۲۱ مه۱۹۶۱ نوشت: «در ساقط کردن حکومت دکتر مصدق سیا نقش اصلی را بازی میکرد.» و در آخر اینکه انگلیسیها و آمریکاییها خبر سرنگونی دکتر مصدق را با آسودگی خیال دریافت کردند، ماهها طرحریزی دقیق ثمر خود را داده بود، دالس، وزیر امورخارجه آمریکا به همکارانش گفت: اکنون فرصت معجزهآسای دیگری در اختیار داریم. چنانکه گفته میشود محمدرضا پهلوی پس از پیروزی کودتا به روزولت گفته است: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و شخص شما مدیون هستم.
برخی منابع و مآخذ:
- حسین مکی، کتاب سیاه، مجلدات اول تا ششم.
- حسین مکی، دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او، بهار ۱۳۶۴
- کورش زعیم، جبهه ملی ایران( از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد).۱۳۷۹
- جلال فرهمند، یادداشتهای یک روزنامه نگار، ۱۳۸۱
- دکتر نصرالله شیقه، زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، ۱۳۷۰
- دکتر سید مرتضی مشیر، خاطرات اللهیار صالح، ۱۳۶۴
- سرهنگ غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت، ۱۳۶۹
- جیمزاف-گود، ترجمه مهدی حقیقت خواه، ایالاتمتحده و ایران در سایه مصدق، ۱۳۸۲
- دکتر شمسالدین امیراعلایی، خاطرات من در یادداشتهای پراکنده، ۱۳۶۳
- خاطرات مهندس زیرکزاده، پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنایی، به کوشش دکتر ضیاء ظریفی و دکتر خسرو سعیدی، ۱۳۷۶
- روزنامه اطلاعات ۱۳۳۳ - ۱۳۳۰، دوره سه ساله
ارسال نظر