مقدمات مشروطه

قبل از سفر فرنگ سیم (سوم) مظفرالدین شاه کسبه و تجار طهران و بعضی از علما به واسطه تعدی مسیو نوز وزیر بلژیکی گمرک و تعرفه جدید در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم(ع) متحصن شده، شاه حالیه که ولیعهد بود و برای نیابت سلطنت در غیبت شاه طهران آمد حضرات را هر قسم بود استمالت کرده، طهران آورد و روز مهمانی ولیعهد، شاه از روی لجاجت و دستورالعمل شاهزاده عین‌الدوله، اتابک اعظم شمشیر مکلل به جواهری به نوز مرحمت فرمود. پس از مراجعت فرنگ کارهای دیگر عین‌الدوله و لجاجت‌های پی‌درپی شاه خصوصا پول ندادن عین‌الدوله، برعکس امین‌السلطان، اتابک به علما و آقایان باعث شورش ضدعین‌الدوله شد، چون شاه او را عزل نکرد و او هم به علما باز پولی نداد کار بالا گرفت. و از طرف جمعی فرنگستان رفته‌ها و تربیت‌شده‌ها مذاکره عدالت‌خانه و مجلس عالی عدالت شد. زنادقه (کافران) و بابی‌ها در این تحریک به‌شدت همراهی کرده از گوشه و کنار به این آتش دامان می‌زدند و به لباس‌های مختلف داخل متظلمین شده و راهنمایی می‌کردند.

سختی عین‌الدوله و عجز شاه و کسالت او که به همان ناخوشی مرحوم شد باعث اشتداد شد. تمام در مسجد جامع (چون در آن دفعه در مسجد شاه کتک خوردند) جمع شد [ند]. آن وقت من مشهد بودم. آنجا هم، بلکه نبودم در سمرقند و بخارا بودم و مختصری از وقایع که از دور شنیده بودم در روزنامه آن سفر درج است. این دفعه تمام علما از آن جمله آقای آقا سیدعبدالله بهبهانی و آقای آقا سیدمحمد طباطبایی و شیخ فضل‌الله نوری سرکرده و رئیس بودند. بیشتر طلاب و مردم شهری داخل بودند.

عین‌الدوله مسجد را محاصره کرد و حکم به اخراج آنها شد. نزاع مختصری هم شد. جمعی مقتول شدند که نعش دو نفر آنها که سید بودند فعلا هم در مسجد جامع امانت است. روز فوت آنها را امسال فاتحه و ختم مفصلی گذاشتند تا حضرات از طهران به سمت قم حرکت کرده تمام کسبه شهر به سفارت انگلیس پناه بردند. این فقره را عین‌الدوله مسبوق نبود و برای این کار تهیه و تدارکی حاضر نکرده بود.

سفارت انگلیس برخلاف قانون بین‌الملل آنها را قبول کرده پس از آن‌که مجلسی از سفرا فراهم شد سفیر انگلیس گفت به حکم شورای ملی انگلستان من محکوم به پذیرایی شدم چون پای زور در میان بود عین‌الدوله جبرا و قهرا ساکت شد و روز بعد استعفا کرد. مشیرالدوله وزیر خارجه به جای او رئیس‌الوزرا و بعد صدراعظم شد. عضدالملک قم رفته علما و طلاب و هرکس [را] رفته بود مراجعت داد و دستخط آن‌که عدالت‌خانه عالی برپا شود صادر شد. کم‌کم این عدالت‌خانه به شورای ملی مبدل گردید. مشیرالدوله هم نهایت همراهی را با ملت کرد و دستخط حریت و انتخاب وکلا در ۱۴ جمادی‌الثانیه مرحمت شد.

نظامنامه اساسی‌

شاه روزبه‌روز ناخوش‌تر شده و سریعا حکم انتخاب وکلا می‌شد. عده وکلا و تعیین طبقاتی آنها (برخلاف همه پارلمان‌ها) تمام در نظامنامه‌ها نوشته و کرورها چاپ شده محتاج توضیح نیست. قبل از رمضان ۱۳۲۴ پارلمان ناقص ایران مفتوح شد. رئیس‌مجلس هم صنیع‌الدوله پسر مخبرالدوله مرحوم شد. کم‌وبیش وکیل از ولایات آمد. عمارت بهارستان را شاه مجلس شورای ملی قرار داد. در روز افتتاح چون ناخوش بود در عمارت ارگ گلستان سلام منعقد شد و حاضر بودم. باری نظامنامه اساسی در مجلس نوشتند. شاه حالیه به‌واسطه اشتداد مرض شاه مبرور [به]طهران آمد. تبریز و کلیه آذربایجان از همه جای ایران بیشتر طالب آزادی و از همه‌جا مغشوش‌تر بود. ولیعهد را هم خوب شکلی روانه نکردند. زور مجلس ما هم اول آنها و بعد طهران بود. شاه از امضای این نظامنامه که تا آن وقت نمی‌دانست چه شده و چه خیال در سر مردم است به شدت اکراه داشت و هیچ مایل نبود تمام استقلال و استبداد خود را به امضای این نظامنامه تسلیم و تحویل ملت نماید. همهمه و آشوبی در طهران و تبریز روی داد. در صورتی که صد یک آن مردم آگاه نبودند مقصود چیست و اطلاع نداشتند منظور کدام است.

فاتحه ایران‌

شاه حالیه که میل داشت جذب قلوبی از آذربایجانی‌ها و مردم طهران کند که می‌گفتند محال است بگذاریم به تخت سلطنت جلوس کنی این نظامنامه را به هر شکلی بود به صحه مبارک رسانید. در صورتی که شنیدم شاه قلم را به دست داشت و می‌گفت صحه می‌گذارم اما فاتحه ایران را باید بگوئی.

- روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ج‌3، ص: 1801