وضعیت تجاری کیش در دوران ملوک بنیقیصر
سرزمین مرواریدها
محمدجعفر چمنکار
فرآیند انحطاط سیر اف موجب شد جزیره کیش به مهمترین بندر تجارتی منطقه تبدیل شود. وجود آب آشامیدنی و قناتها و کاریزهایی با قدمت چند هزار ساله، تجارت مروارید، حضور گسترده دریانوردان و بازرگانان، موقعیت جغرافیایی خاص، وضعیت طبیعی مناسب جهت لنگر انداختن کشتی و بارگیری و باراندازی، قرار گرفتن در مسیر راههای تجاری به سرزمینهای دوردست در خاور، یعنی چین و آسیای شرقی و در باختر همچون آفریقای شرقی و امکان زراعت محدود، این روند را تسهیل کرد.
محمدجعفر چمنکار
فرآیند انحطاط سیر اف موجب شد جزیره کیش به مهمترین بندر تجارتی منطقه تبدیل شود. وجود آب آشامیدنی و قناتها و کاریزهایی با قدمت چند هزار ساله، تجارت مروارید، حضور گسترده دریانوردان و بازرگانان، موقعیت جغرافیایی خاص، وضعیت طبیعی مناسب جهت لنگر انداختن کشتی و بارگیری و باراندازی، قرار گرفتن در مسیر راههای تجاری به سرزمینهای دوردست در خاور، یعنی چین و آسیای شرقی و در باختر همچون آفریقای شرقی و امکان زراعت محدود، این روند را تسهیل کرد. به نوشته یاقوت حموی که اثر خود را مابین سالهای ۶۱۵ تا ۶۲۱ ق نگاشته و هشت بار به کیش مسافرت رفت و برگشت داشته و از این لحاظ از برجستهترین تالیفات در ارتباط با تحولات این جزیره مقارن با زوال خوارزمشاهیان و تشکیل دولت مغول است، کیش شهری آباد با ساختمانهای زیبا و عمارت عالی بود که اطراف آن را باغات فراوان احاطه کرده، چند آبانبار بزرگ برای ذخیرهسازی آب باران وجود داشت. پنج بازار بزرگ، با دکانهای بسیار، معاملات کالاهای گوناگون را تسهیل میکرد. مردم به صید مروارید میپرداختند و جمعیت زیادی در آن سکونت داشته است. (یاقوت حموی، ۱۳۲۳: ۴/۴۲۲) کیش لنگرگاه کشتیهایی بود که از سواحل دوردست بلاد عرب، اقیانوس هند، آسیای شرقی، چین و آفریقای شرقی با هدف داد و ستد انواع کالا به خلیج فارس و دریای عمان مراجعت میکردند.
آبهای پیرامون جزیره کیش بهصورت سنتی یکی از عمدهترین ذخیرهگاههای مروارید در منطقه خاورمیانه بود و مرواریدهای نفیس آن شهرت جهانی داشت. (العمری، ۱۴۲۳: ۳۴۵-۵؛ البغدادی، ۱۴۱۲: ۱۱۳۹؛ الادریسی، ۱۴۰۹: ۳۹) صید مروارید از مشاغل عمدهای بود که بهوسیله جزیرهنشینان انجام میگرفت. مرکز عمده جستوجوی مروارید در آبهای آرام و راکد خلیج فارس، بین کیش تا بحرین قرار داشت. صید مروارید در ماههای بهار انجام میشد و بازرگانان فارس و بحرین و قطیف برای خرید آن به این جزیره میآمدند. مروارید کیش آن چنان با ارزش بود که بیشتر آن به وسیله بازرگانان پیشخرید میگشت. (ابنبطوطه، ۱۳۵۹: ۳۰۷) به نوشته حمدالله مستوفی «در خلیج فارس لولوی بزرگ میباشد که هیچ دریا را نیست.» (متوفی قزوینی، ۱۹۱۳: ۲۴۳) صیادان مروارید به دو دسته تقسیم میشدند، کسانی که به قعر دریا رفته و صدفهای محتوی مروارید را جمعآوری میکردند، «غَیِّص» نامیده میشدند و افرادی که در کشتیها مانده و غیص و سبدهای صدف را بالا میکشیدند به «سَیِّب» معروف بودند. عمل صید از صبح تا ظهر و از بعد از ظهر تا غروب ادامه مییافت. هنگام شب نیز صدفها را شکافته و مروارید آن را بیرون میآوردند. ابو عبدالله ادریسی در نزهه المشتاق، به شرح این روش سنتی صید مروارید در خلیج فارس پرداخته است. (الادریسی، ۱۴۰۹: ۳۹)
مرواریدها به انواع غلتان با رنگ سفید متمایل به سرخ، نباتی که خشن یا درشت بود، قوله و بدله با رنگ سفید متمایل به سبز و کبود، بطنالهند، تنبول، کاوکی، ناعم، ناعمه (خرده مروارید)، بوکه و خاکی دستهبندی و ارزشگذاری میشد و به فروش میرسید. (نوریزاده بوشهری، بیتا: ۱۱۳-۱۱۱) کلیه مرواریدهایی که صید میگردید خمس آن متعلق به سلطان بود. (ابن بطوطه، ۱۳۵۹: ۳۰۷) مروارید همواره از خزائن گرانبها و هدایا یا غنائمی بود که از جزیره کیش بهدست میآمد، چنانکه در حملات قطبالدین تهمتن امیر هرمز به کیش از صفتهای مروارید غلتان و جواهر و سنگپاره و زرطلی(طلای ساخته شده) و نقره و مرواریدهایی که به سال بسیار به خون جگر از دل دریا حاصل شده بود همه بغارتیدند. (شبانکارهای، ۱۳۷۶: ۲۱۹)
طایفهای از اعراب بنی صفاف از غواصان عمده مروارید در جزیره کیش بودند. (ابن بطوطه، ۱۳۵۹: ۳۰۶) زراعت با وجود اینکه همواره عوامل محدودکنندهای چون گرمای فراوان، رطوبت بالا و کمبود آب آن را با مشکل روبهرو میساخت، در کیش انجام میگرفت که در این میان نخلستان ها با تولید انواع خرما حائز اهمیت بیشتری بودند. (مستوفی قزوینی، ۱۹۱۳: ۱۳۶) در اطراف خانههای ساکنان جزیره باغاتی وجود داشت که در آن درختان نخل، مرکبات و غلات و صیفیجات کشت میشد. (ابنبطوطه، ۱۳۵۹، ۳۰۶) در کیش تاکستانهای وسیعی نیز وجود داشته است؛ «قیس (کیش)جزیرهای است در وسط دریا، میان عمان و فارس، جایی خوش منظر و زیبا و پر از بوستان و نخلستانی است که دشت فارس از آنجا دیده میشود.» (یاقوت حموی، ۱۳۶۲: ۱۵۴) آب آشامیدنی مردم عمدتا در فصل زمستان از باران تامین میگشت که «در مصانع (آب انبار) جمع شود.» (مستوفی قزوینی، ۱۹۱۳: ۱۳۶) این آبانبارها بهصورت عمومی مورد استفاده قرار میگرفت، اما ثروتمندان و خواص جزیره دارای ذخیرهگاههای شخصی بودند.
(قزوینی، ۱۳۷۱: ۳۱۶) بنیامین تودلایی، سیاح معروف اسپانیایی نیز به این موضوع اشاره کرده است. (التطیلی، ۳۰۰۲: ۱۷۹) ماهیگیری نیز به مانند سایر سواحل خلیج فارس و دریای عمان بخش لاینفک از زندگی مردم کیش بود .(اشپولر، ۱۳۷۶: ۴۰۸) جمعیت کیش که در نتیجه کثرت حضور بازرگانان و دلالان کالا از اقصی نقاط جهان حاصل گشته بود، نیازمندی ساکنان جزیره را برای تامین مواد غذایی افزایش میداد. چنانکه بخشی از مایحتاج مردم و دریانوردان که به سفرهای دور و دراز میرفتند از سایر مناطق از جمله سیراف (شیلاف) وارد میگردید. «کیش شهری است بر جزیرهای در آب، از شهر شیلاف طعام آورند و به آن زندگی کنند وطن را بسپارند» (همدانی، ۱۳۷۵: ۴۷۴)
این مجاور در کتاب صفه بلادالیمن و مکه و بعض الحجاز مشهور به تاریخ المستبصر که در سال ۶۲۶ ق نگاشته شده است مینویسد: «گیس (کیش) شهری است بزرگ و حصاری دور آن کشیده شده بازرگانان انواع پارچههای ابریشمی و کتانی و حبوبات به این جزیره وارد میکنند و در مقابل مروارید خریداری میکنند. در این جزیره نخلستان و خرمای فراوان وجود دارد. خانهها عموما دارای چند طبقه است اهالی آنجا از منسوجات بافت مراکش لباس میپوشند و گوشه دستار خود را آویزان میکنند.» (ابن مجاور، ۱۹۵۴: ۲۸۷)
سعدی در جریان سیاحت خود که از حدود ۶۲۰ تا ۶۵۵ ق به طول انجامید، به جزیره کیش گذر نمود. او درباره رونق و شکوفایی آن مینویسد: «بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار، شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد. همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین. گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است باز گفت نه که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفری دیگرم در پیش است اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفر است؟ گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس...» (سعدی، ۱۳۶۳: ۱۰۹) بدین درجه از پیشرفت و رونق تجاری بود که ابن بلخی جزیره کیش را مرکز و اصلیترین جزایر خلیج فارس دانسته است. (ابن بلخی، ۱۳۶۳: ۱۴۱) بنیامین تودلایی ضمن برشمردن کالاهای تجاری مورد معامله در کیش چون حریر و ابریشم، کتان، غلات، حبوبات و بقولات، عطریات و احجار کریمه،(سنگهای گرانبها) آن را مرکز عمده بازرگانی منطقه میداند که مقصد اصلی خریداران و فروشندگان است. او نخستین نویسندهای است که به نقش واسطهای مردم کیش نیز توجه کرده است. بر این اساس در کنار تجار ثروتمند عمده، گروهی از مردم ضمن خرید کالا از بازرگانان اصلی، با خردهفروشی و انتقال آن به مناطق ساحلی و پسابندر امرار معاش مینمودند. (التطیلی، ۲۰۰۲: ۱۷۹)
توسعه خطوط مواصلاتی
مجموعه گستردهای از شاهراههای اصلی بازرگانی و شبکه وسیعی از راههای فرعی، کیش را با ایران داخلی، پایتخت ایلخانی و ماورای مرزهای دولت مغول مرتبط میساخت. بخش عمدهای از این ساختار مواصلاتی در ادوار پیشین نیز حائز اهمیت فراوان بود. نزدیکترین بندر و خشکی به کیش، مناطق گرزه و جاشک در مسافت ۱۹ کیلومتری آن بود. (محمودیان، ۱۳۷۷: ۳) در نتیجه، این جزیره در فاصله اندکی از خشکی ایران در آبهای خلیج فارس قرار داشت و این امر به تسهیل روابط تجاری با ایران داخلی کمک میکرد. راههای متعددی به بنادر و مراکز بارگیری و باراندازی کالا در مقابل کیش ختم میگردید. شعبات جاده ابریشم در مسیرهای جنوب غربی - شمال شرقی، راه جنوبی - شمالی، شمالی جنوبی - جنوب غربی، راههای شرقی جنوبی - جنوبی شمال غربی، کیش و جزایر و بنادر و سواحل خلیج فارس و دریای عمان را به سایر نقاط ایران و جهان خارج مرتبط میساخت.
مجموعه این راهها میتوانست سواحل جنوب و جنوب شرقی ایران را از طریق اصفهان، کاشان و قم به ری، از مراکز عمده تجاری بر سر جاده ابریشم، متصل سازد. افغانستان و دره سند از طریق سیستان و بلوچستان و دریای عمان و خلیج فارس به خوزستان و جنوب بینالنهرین مرتبط میشد. (ابن فقیه، ۱۳۴۹: ۱۶۲) مبدا این راهها از نواحی شمال افغانستان و خراسان شرقی شروع میگشت راهی از بلخ به هرات و از هرات به زرنج و از زرنج به نرماشیر و بم و از بم به شهر هرمز (هرمز کهنه ساحلی) میرسید و از آنجا از طریق دریا به سواحل کیش متصل میشد و سپس به خوزستان و عراق منتهی میگشت.
راه دیگری از بدخشان یا بلخ به سمت پروان و از پروان به کابل و از کابل به قندهار میرفت. در قندهار راه دو شاخه میشد: یکی از قندهار به سمت زرنج و بم و دیگری از قندهار به دهانه رود سند میرفت یا از طریق بمپور به بندر تیز (چابهار) به دریای عمان و خلیج فارس میرسید و از آنجا به جزیره کیش میرفت.
راه دیگری از راه اصلی جاده ابریشم از مرو، هرات یا نیشابور به سمت جنوب ادامه مییافت و به قائن و طبس میرسید و از این دو شهر به زرند و کرمان و شیراز به بندر سیراف، جنابه و سورو (مجاور بندر عباس) میرسید و از آنجا از طریق کیش تا ایالت فارس، خوزستان و بینالنهرین ادامه مییافت. به نوشته معجمالبلدان، کیش با بندر جاسک نیز از طریق راههای زمینی و دریایی در ارتباط نزدیک بود. این بندر به علت آنکه از سه طرف با آبهای ساحلی احاطه میگشت، مکانی مناسب برای دسترسی بازرگانان کیش به مناطق داخلی ایران بود. «از کیش تا جاسک سه روز راه است. در آنجا آبادیها و ساختمانهایی وجود دارد که زیستگاه سپاهیان پادشاه جزیره کیش است که مردمانی شکیبا و کارشناس در جنگهای دریایی و کشتیسازی و دریانوردی و هنرهای دیگر هستند که در دیگران یافت نمیشود.» (یاقوت حموی، ۱۳۲۳: ۴/۹۵) راههای گوناگونی نیز سواحل جنوب ایران را به ایالت فارس و شیراز و کورههای آن متصل میساخت. ولایت فارس بر اساس تقسیمبندیهای سنتی که ریشه در ساختار اداری عصر باستان ایران داشت، به پنج کوره یا بخش بزرگ اردشیر خوره، شاپور خوره، ولات اصطخر، کوره دارابجرد و شبانکاره یا قباد تقسیم میگردید.
جزایر و بنادر عمده خلیج فارس و دریای عمان عمدتا در کوره اردشیر خوره و بخشهایی از آن نیز در کوره شاپور خوره قرار داشت.کوره اردشیر خوره از شیراز بهسوی مناطق جنوبی تا کرانه خلیج فارس امتداد داشت، جزایر خارک تا قشم نیز در این محدوده قرار میگرفت.بخشهای ساحلی کوره اردشیر خوره را سیف یعنی کناره میگفتند که شامل سیف عماره در شرق جزیره کیش، سیف زهیر در ساحل جنوبی ایراهستان (نواحی جنوب شرقی فارس، لارستان) و حوالی بندر سیراف و سیف مظفر در شمال نجیرم (بندر کوچکی میان سیراف و شبهجزیره بوشهر) میگشت. (اقبال، ۱۳۶۵: ۷-۲۷۶) «اعمال سیف ناحیتی بر کنار دریا همه گرمسیر و بیشتر عرب مقام(اقامت) دارند و آب و هوایش سخت مخالف بود و بعضی از این ولایات به سیف ابی زهیر و بعضی به سیف عماره منسوب است و حاصلشان جز غله و خرما نبود.» (لسترنج، ۱۳۷۷: ۱۱۶)
بیشتر خطوط بازرگانی از شیراز منشعب میگشت. شرقیترین راه از شیراز آغاز و به سروستان، فسا، دارابگرد، فرگ و طارم میرفت و در آنجا در جهت جنوب به شهر سورو (شهرو) در مجاورت هرمز و سپس کیش میرسید. راه دیگر به طرف جنوب و سیراف میرفت. پس از افول سیراف کاروانها راهی دیگر را که در نیمه این جاده منشعب میشد و به سمت جنوب شرقی میرفت، انتخاب کردند که به بنادر مقابل جزیره کیش منتهی میشد. راه غربی بهسوی خلیج فارس جاده شیراز به ریشهر را طی میکرد و پس از عبور از کازرون و دریز به توج میرسید و از آنجا به بندر جنابه و بعد کیش میرفت. (همان: ۲۷۷) راه جهرم به لار و کارزین به فال نیز از طرق دستیابی شیراز به سواحل کیش بود. در قرن هفتم، جاده کاروانی از شیراز به شهر لاغر و سپس به لنگرگاه هزو، در چهار فرسخی جزیره کیش، امتداد مییافت. هزو در نتیجه بهرهمندی از ارتباط با کیش دارای ساختمانهای معظم اداری، تجاری و قلعهای بزرگ بود. (یاقوت حموی، ۱۳۲۳: ۵/۴۰۶) یاقوت حموی در معجمالبلدان راه دریایی که به این منطقه میرسید را تشریح کرده است: «دریای فارس رو به جنوب پس از مهروبان به جنابه میرسد و برابر آن در میان دریا جزیره خارک و سپس کرانه ایرانی سینیز و بوشهر و نجیرم و سیراف و سپس جزیره لار میگذرد و به دژ هزو در برابر جزیره قیس میرسد.» (یاقوت حموی، ۱۳۲۳: ۲/۹۵)
شهر پسابندر شیراز به مانند دالان و گذرگاهی برای ورود و خروج کاروانیان از جنوب به قلب ایران و بالعکس بود.صنایع دستی و تولیدات زراعی منطقه فارس چون ترنج، نارنج، لیمو، خرمای موسوم به گیلانی، گل نرگس، پنبه، کتان و قماشهای کرباسین کازرون، اسب و دامهای دشتستان، پادزهر، خرمهره و انواع خرما، خشکبار و بهخصوص کشمش ناحیه شبانکاره، از طریق جزیره کیش به بازارهای مصرف منطقه خلیج فارس و ماورای آن منتقل میشد. (مقدسی، ۱۴۱۱: ۶۴۸) به نوشته یاقوت حموی میوهجات شبانکاره (ایدج) به جزیره کیش صادر میگردید. (یاقوت حموی، ۱۳۲۳: ۱/۲۸۷)
تبریز و سلطانیه مراکز قدرت ایلخانان که مبدا و مقصد بسیاری از کاروانهای تجاری از اقصی نقاط جهان بود، از سه طریق با جزیره کیش و خلیج فارس و دریای عمان مرتبط میگشت.
- بخشی از یک مقاله
منبع: دو فصلنامه پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، سال اول، شماره اول، پاییز و زمستان 1391
ارسال نظر