روزگار «غلامان» و سرگذشت «بردگان» خرید و فروش برده در یکی از سواحل عربی- 1911

سلمان قاسمیان

از همان آغاز شکل‌گیری پدیده استعمار در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی، توجه دولت‌های مشهور استعماری متوجه منطقه راهبردی خلیج فارس شد. شاید بتوان گفت: رزمایش جدی قدرت‌های استعماری در منطقه خلیج‌فارس با حضور پرتغالی‌ها از سده شانزدهم آغاز می‌شود. پرتغالی‌ها تا اواسط حکومت صفویه، همچنان قدرت برتر منطقه خلیج‌فارس بودند. افول قدرت سیاسی پرتغالی‌ها در سده هفدهم با ورود انگلیسی‌ها همراه بود. کشتی‌های تجاری «کمپانی هند شرقی» انگلیس در اواسط عصر صفویه در خلیج‌فارس لنگر انداخت. از این زمان به بعد، استعمار انگلستان در خلیج‌فارس به یکی از قدرت‌های بلامنازع تبدیل شد. حضور انگلستان پس از تسخیر و استعمار هندوستان اهمیت بیشتری پیدا کرد. گرچه قدرت انگلستان گاه دچارنوسان می‌شد، اما در مجموع، نبض این منطقه را در دست داشت و برای تثبیت حاکمیت خود در منطقه، به راهکارهای متفاوتی دست می‌زد. از جمله این راهکارها به منظور حفظ منافع و تسلط بر تجارت دریایی منطقه خلیج‌فارس، لغو فرمان به ظاهر بشردوستانه «منع تجارت برده» بود که در پس پرده، هدفی جز حفظ منافع استعماری خود نداشت.

غلامان در جهان اسلام و به تبع آن ایران، در مقایسه با غرب، از جایگاه نسبتا بهتری برخوردار بودند. ساکنان خلیج‌فارس نیز همچون سایر مناطق جهان اسلام، به بردگان به‌عنوان اسیر و بنده نگاه نمی‌کردند و پیرو همین نگاه نسبت به تجارت برده نیز احساس گناه نمی‌کردند و برآیند این نوع نگاه، اقدام انگلستان در تحریم تجارت برده را نوعی تحمیل و مداخله در امور داخلی خود می‌دانستند. طرز نگاه ساکنان خلیج‌فارس نسبت به بردگان و تجارت برده به خوبی در گزارش‌های مسافران اروپایی، که همزمان با تلاش انگلستان در لغو برده‌داری در خلیج‌فارس به این منطقه آمده‌اند، انعکاس داده شده است. این مسافران در توصیف شرایط زندگی بردگان این منطقه، با تعجب به بحث درباره مناسب بودن موقعیت آنان پرداخته‌اند. سر جان ملکم در کتاب خود، می‌پذیرد که نوع برده‌داری غربی در خلیج‌فارس دیده نمی‌شود و فرهنگ خلیج‌فارس بیش از غرب، با معیارهای انسانی برابری دارد. او ادامه می‌دهد که در این نواحی، هرگز مثل غرب، با جمعیت‌های به زنجیر کشیده شده مواجه نگردیده است. رفتار صاحبان بردگان نسبت به مالکان غربی تفاوت فراوانی دارد و به ندرت، در کارهای سخت به کار گمارده می‌شوند. پس از آنکه انگلستان مقررات منع تجارت برده را به مرحله اجرا درآورد گزارش‌هایی از عدم رغبت غلامان به بازگشت به سرزمین مادری خود، به هند ارسال شد. در این موارد، آنان اعلام می‌کردند که از شرایط بسیار مناسبی برخوردارند و هرگز نمی‌خواهند از ارباب خود جدا شوند. در اینجا، آزادی برده به معنای رها کردن او بود؛ مثل اینکه پدری فرزند خود را طرد نماید. مواردی از تنبیه غلامان به‌صورت آزادسازی آنان، در منابع ذکر شده است.

چگونگی ورود غلامان به خلیج‌فارس

بیشتر بردگان را از آفریقا و به خصوص زنگبار یا حبشه به خلیج‌فارس می‌آوردند. از تعداد بردگانی که از این طریق وارد خلیج‌فارس می‌شد، اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع انگلیسی تعداد آنان را در نیمه اول قرن ۱۹م قریب بیست هزار نفر می‌دانند. در سال ۱۸۱۱م/ ۱۲۲۷ق کاپیتان توماس نامی، که برای بررسی سواحل آفریقا به این مناطق رفته بود، گزارش داد: صادرات سالانه برده به هند و خلیج‌فارس ۱۰ هزار نفر است. البته خود بر حدسی بودن این ارقام تاکید کرده است. او در سال ۱۸۴۴م گزارش داد که نیمی از جمعیت زنگبار را بردگان تشکیل می‌دهند. منابع انگلیسی در سال ۱۸۴۲م تعداد بردگان وارد شده به سواحل ایران را ۱۸۰۰ تن نوشته‌اند. در همین سال، ۳۰۰ برده به بوشهر وارد شد که بیشتر آنها به عثمانی انتقال داده شدند. در سال ۱۸۴۷م از مجموع ۱۱۵۰ برده وارد شده به بوشهر،۱۱۰۰ نفر آفریقایی و بقیه حبشی بودند. هر برده ارزش خاص خود را داشت.کلی اشاره می‌کند که سیدسعید، متحد انگلستان و حاکم مسقط، بزرگ‌ترین نظام تجارت برده را در مشرق زمین ایجاد کرده بود. البته اغراق‌گویی‌های او را نیز نباید از یاد برد. او در ادامه می‌افزاید: از اواخر قرن ۱۷، که عمان بر زنگبار تسلط یافت،این محل به مرکز اصلی تجارت برده در سرتاسر منطقه خلیج‌فارس تبدیل شد. تجار اروپایی و مسقطی برده‌ها را از طریق تنگه هرمز به بنادر گوناگون می‌آوردند و از این طریق، آنان را به ایران و عراق می‌فرستادند. بحرین، کویت، راس‌الخیمه و شارجه نیز به‌عنوان واسطه گران، بخشی از این تجارت را در دست داشتند. برده‌هایی که به مقصد ایران فرستاده می‌شدند، عمدتا در بوشهر پیاده می‌شدند یا گاه در بندر لنگه در اختیار تجار ایرانی، هندی و عرب قرار می‌گرفتند. فصل برداشت خرما مهم‌ترین فصل خرید و فروش بردگان بود. مشاغل غلامان درخلیج‌فارس عبارت بود از: خدمات نظامی و اداری که در مراکز مهم ساحلی همچون بوشهر، بندرعباس، بصره، ریگ، لنگه، دبی، ابوظبی، شارجه، کویت، راس الخیمه و بحرین به فعالیت می‌پرداختند. آنان علاوه بر زراعت، امور شهری، خانه‌داری، حفر آب راه و قنوات در کرمان، فارس و عمان، به صید مروارید و ماهیگیری نیز مشغول بودند و در صورت داشتن سواد و حرفه، در پست‌های مهم اداری یا منشی گری، گمرک و دیگر کارهای تجاری منصوب می‌شدند.

به دلیل وزش بادهای موسمی، تجارت برده تنها طی ماه‌های مه ‌تا سپتامبر صورت می‌گرفت. واردات غلام و برده به ایران بین قرون ۱۲ ـ۱۳ق/ ۱۹م ـ۱۸م افزایش یافت. دلیل این افزایش ورود برده به ایران را باید در افزایش نیاز داخلی به نیروی نظامی وگسترش تجارت بین‌الملل دانست. این نیاز به وارد کردن غلامان به ایران از مسیر خلیج‌فارس، با سلطه انگلستان بر تجارت اقیانوس هند و منطقه خلیج‌فارس همزمان شد. در این دوره، قسمت اعظم تجارت منطقه در دست انگلستان بود و نظارت بر این تجارت نیز به‌طور صد در صد، از سوی ناوگان دریایی انگلستان صورت می‌گرفت. بنابراین، جایی برای شک در اذهان باقی نمی‌ماند که کشتی‌های انگلیسی با توجه به تسلط انگلستان بر تجارت منطقه، خود از مهم‌ترین عوامل خرید و فروش برده بودند؛ درست مثل تجارت اسلحه که انگلیسی‌ها بازار تجارت اسلحه را در دست خود گرفته بودند و همزمان با شعار مبارزه با قاچاق اسلحه، تجارت فرانسوی‌ها را به نابودی کشاندند. برخلاف نظر ویلسون، که مدعی است «کمپانی هند شرقی» از همان بدو تاسیس، تلاش خود را برای الغای تجارت برده آغاز کرده و این امر یکی از سه اقدام مهم «کمپانی هند شرقی» انگلیس در بدو تاسیس بوده، اما این کمپانی در قرن هجدهم از مهم‌ترین عاملان تجارت برده در خلیج‌فارس بود. این موضوع از همان آغاز تاسیس کمپانی مزبور، کاملا مشهود است.در فرمان کریم‌خان مبنی برتاسیس این کمپانی در بوشهر، درباره بردگان این شرکت نیز دستورالعمل‌هایی صادر شده است و در ۱۷۷۷م/ ۱۱۰۱ق، این کمپانی برای شکست محاصره بصره از سوی کریم‌خان، ۶۰۰ برده را از ماداگاسکار با ۸ کشتی به آنجا فرستاد. آن گونه که از وقایع مندرج در آثار مایلز، لوریمر، کلی، بالگریو، سالدان‌ها و بسیاری دیگر از انگلیسی‌ها مشخص می‌شود، از این زمان به بعد، در لشکرکشی‌های مهم انگلستان به خلیج‌فارس، همواره سیاهان از عناصر مهم تشکیل‌دهنده نیروهای انگلیسی بودند.بنابر اسناد موجود، غیر از برخی سوداگران عرب، که با استفاده از اختلافات قبیله‌ای موجود در آفریقا به خریداری بردگان از این منطقه اقدام می‌نمودند، کشتی‌های تجاری اروپا و به‌خصوص انگلستان، فرانسه و هلند نقش مهمی در این تجارت پر سود داشتند.

اهداف انگلستان از لغو تجارت برده

پس از دفع خطر ناپلئون بناپارت، که دولت انگلستان را به شدت تهدید می‌کرد، انگلستان فرصت مناسبی برای توسعه، تثبیت اقتدار و تقویت مستعمرات عظیم خود به‌دست آورد. انگلستان پس از معاهده‌ای که در سال ۱۷۱۳م/ ۱۱۲۶ ق، با اسپانیا منعقد کرد، انحصار تجارت برده از آفریقا به آمریکا را در دست گرفت و شهر لیورپول در سواحل انگلستان تا ۱۷۹۲م/ ۱۲۰۴ق، بیش از ۱۳۰ کشتی مخصوص تجارت برده به آمریکا داشت و تا ۱۸۱۱م/ ۱۲۲۷ق و حتی پس از آن، سالانه ده‌ها هزار آفریقایی را به آمریکا می‌فرستاد. در اواخر قرن هجدهم در اروپا، جنبشی بر ضد نظام برده‌داری ایجاد شد و اعلامیه «حقوق بشر»، که از طرف انقلابیون فرانسه منتشر شده بود، برده فروشی را منع می‌کرد. این وقایع ـ یعنی منع برده‌داری و برده‌فروشی ـ با قطع نفوذ انگلستان در آمریکا و استقلال ۱۱ ایالت آمریکایی از انگلستان همزمان بود. از این‌رو، لازم بود انقلابیون آمریکا و حامیان آنها ـ یعنی پادشاه فرانسه‌ـ به شیوه‌های گوناگون تحت فشار قرار گیرند. یکی از این راه‌های فشار، جلوگیری از ورود برده به خاک آمریکا از طریق فرانسوی‌ها بود.بنادر انگلستان تا آن زمان، مرکز تامین نیروی کار آمریکا یعنی بردگان بود. به همین دلیل، از سال ۱۷۷۲م/ ۱۱۸۶ق، دولت انگلستان قانونی وضع کرد که طبق آن، هیچ کس حق واردات برده به جزایر تحت سلطه این کشور را نداشت. اما مقررات خاصی برای این ممنوعیت، در مسیر خشکی تعیین نشد و انگلستان تنها منع آن را در دریا دنبال کرد تا از انتقال برده به آمریکا از سوی فرانسویان جلوگیری کند. طبق قانون۱۸۰۷م/ ۱۲۲۲ق در انگلستان هر ناخدایی که حین تجارت یا حمل برده دستگیر می‌شد باید یکصد پوند بپردازد.

همزمان با اقدامات انگلستان در اقیانوس اطلس، اقیانوس هند نیز صحنه رقابت‌های فرانسه و انگلیس بود. اهمیت منع تجارت برده توسط انگلیس‌ها در جهت همین رقابت بود، گرچه رقابت این دو کشور در اقیانوس هند ریشه در دوران قبل، به‌خصوص عصر ناپلئون، داشت و سیاستمداران انگلیسی حاضر در شرق همچون سرجان ملکم بر تلاش‌های خود برای نفوذ هرچه بیشتر در سواحل اقیانوس هند و خلیج‌فارس افزودند. به دلیل آنکه هدف فرانسه تغییر مسیر تجاری اروپا به شرق، یعنی از «امید نیک» به «تنگه سوئز» بود، مناطق شرقی آفریقا و سواحل شبه جزیره عربستان کانون اصلی این رقابت‌ها بود، بنابراین، از ۱۷۹۸م/ ۱۲۱۰ق، انگلستان طرح تسلط بر موگادیشو تا باب المندب را به اجرا گذاشت. در ادامه رقابت‌های شدید این کشور با فرانسه، ابتدا «مکا» و سپس «سوقوطرا» و دیگر مناطق حساس و سوق‌الجیشی سواحل آفریقا به دست مقامات انگلیسی فتح شد. در سال ۱۸۳۹م/ ۱۲۵۴ق، عدن نیز به بهانه‌های گوناگون، تحت تسلط انگلستان قرار گرفت. در نتیجه ملاحظه می‌شود که سواحل آفریقا که از مهم‌ترین مراکز تجارت اعراب و همچنین فرانسوی ها، بود به دقت مورد توجه انگلستان قرار گرفت و مقامات این کشور با هدف ممانعت از ایجاد ارتباط میان فرانسه و قبایل و شیوخ شبه جزیره عربستان و همچنین اقوام سواحل اقیانوس هند با فرانسوی‌ها و دیگر رقبای این کشور تلاش گسترده‌ای برای تحت کنترل درآوردن روابط تجاری این سواحل صورت دادند و چون برده یکی از مهم‌ترین اقلام تجاری این سواحل به شمار می‌آمد و به بهانه دلایل انسانی قابل لغو بود، به‌عنوان وسیله‌ای مناسب در کنترل روابط تجاری و سیاسی این سواحل مورد استفاده قرار گرفت. بنابراین، جنبش دروغین مبارزه با تجارت برده دستاویز خوبی برای پیشرفت مقاصد انگلیس در آسیا بود؛ چراکه نتیجه آن بسط نفوذ سیاسی، تحکیم سیادت دریایی، قبضه بازرگانی بین‌المللی و تصرف و تسلط بر جزایر و بنادر و تکیه‌گاه‌های نظامی کشورهای آسیا و آفریقا بود.

نتیجه‌گیری

فرهنگ برده‌داری برخاسته از اومانیسم یونانی که موجب وحشی‌گری اروپاییان در آفریقا طی قرون ۱۷م تا ۲۰م شد، بسیاری را به این اشتباه انداخته که نوع رفتار ساحل‌نشینان خلیج‌فارس با غلامان آفریقایی همچون رفتار غربی‌ها بوده است. اما غلام در فرهنگ خلیجی، جایگاه یک فرزند یا همکار را داشت. در آغاز قرن نوزدهم، با استقلال آمریکا و دخالت‌های فرانسه در این کشور به شکل تحریک انقلابیان ضد انگلستان، موجب شد تا انگلستان از ترس تکرار انقلاب در هند، مقرراتی برای مقابله با فرانسویان در سواحل اقیانوس هند و خلیج‌فارس به اجرا درآورد که منع تجارت برده یکی از آنها بود. انگلستان در نهایت، موفق به اخذ مجوز تفتیش کشتی‌های تجاری شد و در نتیجه، بر تمام روابط تجاری و سیاسی در اقیانوس هند آگاهی یافت. با اجرای چنین طرح‌هایی در نهایت، قریب ۹۰ درصد تجارت این منطقه را تحت نظارت خود درآورد. افزایش حجم تجارت برده طی سال‌های بعد، با توجه به انحصار نسبی تجارت آفریقا و خلیج‌فارس در دست انگلستان، نشان می‌دهد که این کشور، خود این تجارت را در دست داشته است. در نتیجه، آن گونه که ملاحظه می‌شود، عامل اصلی منع تجارت برده نه از روی «وجدان انگلیسی»، بلکه به منظور مقابله با تقویت تجاری دیگر ملت‌ها صورت گرفته است؛ نوعی دیگر از بردگی مختص فرهنگ اروپایی که در خلیج‌فارس هرگز وجود نداشت.

منبع: تاریخ در آینه پژوهش