پدرمابی لیبرالی

پویا جبل عاملی

شرحی بر تناقض آرای کسانی که می‌خواهند بین لیبرالیسم و اقتدارگرایی پل بزنند.ترجمه Libertarian Paternalism، کمی دشوار است؛ اما به نظر بهترین انتخاب می‌تواند «پدرمابی لیبرالی» باشد. اگرچه تفاوت است میان لیبرتارین‌ها با لیبرال‌ها، اما صفت لیبرالی به جای Libertarian مقصود را به خواننده فارسی زبان می‌رساند. پدرمابی (Paternalism)، بر ساختاری اشاره دارد که طی آن افراد قدرتمند مسوول حفظ افراد ضعیف هستند، همچون خانواده که پدر به عنوان قدرتمندترین عضو شناخته می‌شود و در عین حال وظیفه محافظت از دیگر اعضا را بر دوش می‌کشد. البته که چنین مسوولیتی همراه با عدم تعدی به قدرت پدر است. در واقع در «پدرمابی» حمایت از ضعیف با حفظ قدرت فرد و گروه قدرتمند همراه است. بنابراین می‌توان عنوان داشت که این مکتب حافظ ساختارهای توتالیته و استبدادی است که در آن قدرت مستبد با ضرورت آن برای حمایت از ضعفا توجیه می‌شود. اما چگونه برخی این مکتب را با صفت لیبرالی ترکیب نموده‌اند؟ آیا آنان همچنانی که خود مدعی هستند به راه حلی دست یافته‌اند که مورد تایید لیبرالیسم باشد و در عین حال پدرمابی در آن گنجانده شده باشد؟

تیلر اقتصاددانی که در حوزه اقتصاد رفتاری فعالیت دارد همراه با سان اشتین از دپارتمان حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو اول بار در سال ۲۰۰۳ این ترکیب را مطرح ساختند و در همان جا پذیرفتند که از منظر بسیاری نمی توان این دو واژه را با هم ترکیب کرد. لیکن آنان با تشریح دلایل خویش و بعد از آن در سال ۲۰۰۸ با چاپ کتابی این ترکیب و منش فکری را معرفی کردند.

نام کتاب آنان Nudge به معنای سقلمه است و به این موضوع اشاره دارد که فرد با نفوذ (پدر، دولت یا سیاستگذار) می‌تواند افراد را به گزینه‌های مطلوب هدایت کند؛ بدون آنکه آزادی آنان را سلب نماید. در حقیقت این دو معتقدند که اگر منش لیبرالی را عدم حذف گزینه‌های پیش رو افراد بدانیم، آنگاه می‌توان به طریقی افراد را به انتخاب گزینه‌هایی که برای آنها بهتر است ترغیب کرد بدون آنکه آنان را مجبور به چنین کاری کنیم. در واقع آنچنان که آنها در مقاله‌شان توضیح می‌دهند، گزینه «پدرمابانه» را به عنوان گزینه‌ای تلقی می‌کنند که برای افراد بهینه است و سیاستگذار بدان واقف است، اما به دلایلی افراد خود قادر به گزینش این گزینه نیستند. از سوی دیگر اگرچه «اجبار» امر انکارناپذیر پدرمابی است اما این محققان برآنند تا گزینه پدرمابانه بدون اجبار از طرف افراد انتخاب شود. اما طرقی که به واسطه سقلمه زدن سیاستگذار بدون تحدید آزادی‌های فردی حاصل می‌شود چیست؟

در مقاله این دو مثال آورده شده است. فرض کنید در کافه تریا شرکتی ناهار سرو می‌شود و بعد از آن میوه و دسر شکلاتی به کارکنان داده می‌شود. از منظر کارفرما دسر موجب اضافه وزن است که این پدیده هم مضر به حال کارکنان است و هم بنگاه. بنابراین گزینه پدرمابانه، صرف میوه پس از غذا است. کارفرما چگونه می‌تواند کارکنان خویش را به انتخاب میوه تشویق کند و در عین حال آزادی انتخاب دسر را از آنان نگیرد؟ یک راه بالا بردن هزینه انتخاب دسر است. بنابراین می‌شود دسر را بر سر میزی جدا از غذای اصلی و دورتر قرار داد تا کارکنان برای رسیدن به آن هزینه بیشتری دهند تا میوه.

در حقیقت برای آنکه گزینه بهینه انتخاب شود و در عین حال بر مبنای لیبرالیسم هیچ گزینه‌ای از پیش روی فرد حذف نشود، یک راه افزایش هزینه انتخاب گزینه‌های نامناسب است. راه دیگر می‌تواند در چگونگی ارائه گزینه‌ها نهفته باشد. در این مورد می‌توان به مورد اهدای اعضای بدن پس از مرگ اشاره کرد. در بسیاری از کشورها تنها از اعضای کسانی استفاده می‌شود که پیش از مرگ رضایت خود را اعلام کرده باشند، اما گزینه بهینه استفاده از اعضای افراد پس از مرگ است. تیلر و سان اشتین در کتاب خود پیشنهاد می‌دهند که دولت اعلام کند، از اعضای بدن افراد برای پیوند استفاده می‌شود؛ مگر آنکه فردی در زمان حیات عدم رضایت خود را اعلام کند. در حقیقت معکوس کردن فرآیند تصمیم‌گیری موجب می‌شود که افراد خود به‌خود به سمت گزینه بهینه که همان اهدای اعضا است، حرکت کنند.

اما به این موضوع بپردازیم که آیا این تفکر آنچنان که مدعی است می‌تواند خود را زیر شاخه‌ای از لیبرالیسم بداند؟ نمی‌توان کتمان کرد که پیشنهاد این دو می‌تواند از سوی سیاستگذاران بنگاه‌ها پیگیری شود. در واقع وقتی فردی پذیرفت در بنگاهی به کار مشغول شود، قوانین آن بنگاه را هم که از سوی کارفرما تعیین می‌شود پذیرفته است. آنچنان که مرسوم است، قوانین در این بنگاه‌ها به صورت اجباری و پدرمابانه وضع می‌شود، اما راهکار این دو می‌تواند با تلطیف قوانین و آزادی دادن بیشتر به کارکنان، در عین حال اهداف سیاستگذاران بنگاه را جامه عمل بپوشاند؛ اما در یک جامعه رابطه میان دولت و مردم مانند کارفرما و کارکنان نیست. اگرچه در این روش گزینه‌های پیش رو مخاطب حذف نمی‌شود و فرد قادر است آنچه را می‌خواهد انجام دهد اما هزینه دار کردن گزینه‌ها و هدایت فرد به گزینه‌هایی خاص (حتی بهینه) تحدید آزادی‌های فردی قلمداد می‌شود.

در واقع همچنانی که خود نویسندگان در مقاله شان متذکر می‌شوند، نظریه آنها با این پیش فرض همراه است که افراد به دلایل مختلف در برخی امور نمی‌توانند گزینه بهینه خود را انتخاب کنند و این به معنای حذف یکی از آکسیوم‌های لیبرالیسم؛ یعنی انسان عقلایی است. اگرچه لیبرالیسم با پافشاری بر آزادی فردی با حذف انتخاب‌های هر فرد توسط نیروی بالاتر (دولت یا فرد دیگر) مخالف است، اما این یک وجه این تفکر است. پافشاری بر آزادی این پیام مستتر را در بردارد که اصولا یک عقل کل نه می‌داند و نه می‌تواند که انتخاب‌های بهینه را برای هر فرد تعیین کند و بنابراین افراد باید آزاد باشند تا دست به انتخاب بزنند، و نتیجه حاصل شود.

اگر فرض عقلایی بودن را کنار بگذاریم عملا به این نقطه خواهیم رسید که دیگری بهتر از فرد می‌تواند انتخاب کند و بنابراین نیاز به آزادی نیست تا فرد اقدام به انتخاب کند. در واقع باید از پیروان این تفکر بپرسیم که اگر واقعا انتخاب بهینه فارغ از تصمیم فرد مشخص است چرا باید از آزادی انتخاب فرد حمایت کنیم؟ آدمی می‌انگارد که طرفداران «پدرمابی لیبرالی» به دلیل آنکه امروز آزادی مورد حمایت همگان است آن را می‌خواهند به رخ بکشند؛ ولی در دل معتقدند انتخاب مناسب باید از سوی نیروی بالاتر رقم بخورد و بدین شکل آزادی را در سطح یک دلخوشی برای فرد پایین می‌آورند تا فرد فکر نکند دیگری برایش تصمیم گرفته است.

لیبرال به آزادی نه به عنوان ابزار دلخوشی افراد، بلکه به عنوان یک راه حل می‌نگرد؛ اما پیروان این نحله جدید آزادی را یک مانع می‌دانند و با هزینه دار کردن گزینه‌ها عملا آن را دور می‌زنند تا به انتخاب «پدرمابانه» دست یابند. بدین شکل شاید تفکر «پدرمابی» بیش از نوع لیبرالی آن قابل دفاع باشد؛ زیرا حداقل در آن پارادوکسی مشاهده نمی‌شود. وقتی معتقدی گزینش دیگری برای فرد بهینه‌تر است چرا باید به فرد آزادی دهی و اگر معتقدی فرد آزادانه باید دست به انتخاب بزند چرا باید به او سقلمه بزنی تا گزینه مورد علاقه تو را انتخاب کند؟

۱- Thaler, R. H., Sunstein, C. R., (۲۰۰۳), Libertarian Paternalism, The American Economic Review, ۹۳, ۱۷۵-۱۷۹.

۲- Thaler, R. H., Sunstein, C. R., (۲۰۰۸), Nudge: Improving Decisions About Health, Wealth, and Happiness, Willus.