مترجم:ستاره بابایی

در مراحل اولیه راه‌اندازی هر شرکت ، میزان دستمزد چالش چند جانبه‌ای برای کارآفرینان و مدیران ارشد شرکت است.

مهم‌ترین اصولی که باید به خاطر داشته باشید انصاف و وجود هماهنگی کامل میان سهامداران اصلی شرکت است. تیم مدیریت‌ راه‌اندازی، مثل یک واحد عملیاتی ویژه عمل‌ می‌کند. هنوز سیستم کاهش نیروی زیادی نداشته و توان پذیرش اشتباه پایین است و هزینه زیادی دربر دارد.به عنوان مثال برای موفقیت لازم است هر کس در جایگاه خودش قرار بگیرد و بتواند به دیگر همکارانش تکیه کند تا کار به آنجام برسد. اگر کارمندان احساس کنند که با آنها منصفانه رفتار نمی‌شود، انگیزه‌ای نخواهند داشت و در سطحی که از آنها انتظار می‌رود عمل‌ نخواهند کرد. نتیجه این خواهد بود که همگی شکست می‌خورند. مساله اصلی درک انصاف است.

وقتی موضوع پرداخت مطرح می‌شود ، پارامتر مهم دیگری که باید در نظر گرفت هماهنگی است- هماهنگی میان کارآفرین و باقی هیات مدیره اولیه و کارمندان، و هماهنگی میان مدیریت‌ و سرمایه‌گذاران. از آنجایی که مساله به دستمزد مربوط می‌شود، سالم‌ترین سازمان، سازمانی است که مدیرکل، کارآفرینان و تیم مدیریت‌ و شرکای سرمایه‌گذار با هم هماهنگی داشته باشند و به جای جمع کردن درآمد و سرمایه یا پی گرفتن اهداف دیگر تمرکزشان را بر بالا بردن ارزش سهام قرار دهند.

به خودتان چقدر باید بپردازید؟

یکی از بزرگ‌ترین سوالاتی که در رابطه با کارآفرینان و مدیران شرکت‌های نوپا مطرح می‌شود این است که : به خود این اشخاص چقدر باید پرداخت شود؟ به گفته سرمایه‌گذاران موفق، این یکی از مهم‌ترین مسائلی است که باید پیش از سرمایه‌گذاری در کار جدید مد نظر قرار داد. فرض بر این است که، هر چه حقوق مدیرکل پایین‌تر باشد، احتمال موفقیت شرکت بیشتر است.

اینکه این اظهارنظر درست است یا خیر در بحث ما نمی‌گنجد، اما منطق پشت آن ارزش آزمودن را دارد. حقوق مدیرکل آثار مهمی به دنبال دارد. اول اینکه، وضع باقی شرکت را روشن می‌کند، اینکه به دیگران چقدر پرداخت شود‌ و هزینه‌ها به چه صورتی مدیریت‌ شود. اگر رسم بر این است که به همه حقوق خوبی پرداخت شود، کارمندان جدید اشتیاقی به دریافت کمتر و تلاش برای رسیدن به مزایای بیشتر را ندارند، همین است که موجب می‌شود کارمندان تازه وارد و سرشار از نوآوری از دور خارج شوند و به این ترتیب یکی از عوامل موثر در پیشی گرفتن شرکت‌های تازه‌کار برسابقه‌داران از میان برداشته شود.

دوم اینکه، با نگاهی دقیق‌تر می‌توان گفت، حقوق مدیرکل نشان دهنده انگیزه حقیقی تیم کار اجرایی است. در سازمانی که نقش یک مدیرکل مانند یک کارآفرین است و تیم مدیریت با سرمایه‌گذاران همسو هستند، همه تمرکز شان را بر بالا بردن ارزش سهام می‌گذارند نه جمع کردن مستمری ماهانه خود. در نخستین مرحله، دستمزد بالا نشانی بر این است که گروه «همگی» از فرصت‌های برابر برخوردار نیستند. تمام هزینه‌هایی که صرف پرداخت حقوق مدیرکل می‌شود، پول‌های مازاد حاصل از کاهش سهم سهامداران است که باید حفظ می‌شده است. سرمایه‌گذاران باهوش می‌دانند که باید به نحوه سرمایه‌گذاری مدیران عمیقا توجه داشته باشند، چرا که عقیده واقعی آنها را به روشنی مشخص می‌کند. آیا احتیاط می‌کنند و معاملات خود را بیشتر به صورت نقد انجام می‌دهند، یا به فرصت‌های دراز مدت عقیده دارند؟

پس، آیا این به معنای آن است که مدیران نباید خودشان چیزی دریافت کنند؟ به هیچ وجه. بهترین توصیه این است که حقوق خود را تا جایی که می‌توانید پایین در نظر بگیرید آنقدر که بتوانید زندگی خود را بگذرانید. این پاسخ قاعده کلی نیست، به این دلیل که دامنه نیازهای مالی می‌تواند بسیار گسترده باشد، یک کارآفرین ۲۳ ساله تازه کار و مجرد نیازهای مالی متفاوتی نسبت به فردی ۵۰ ساله با دو بچه دانشگاهی دارد.

با گذشت زمان، همین طور که شرکت رشد می‌کند و با موفقیت پیش می‌رود، برای مدیرکل و هیات مدیره اولیه فرصت بسیار خوبی است که در صورت تمایل درآمدهای خود را به نرخ «بازار» نزدیک‌تر کنند. برای مثال، بعد از اینکه شرکت یک رتبه ارتقا پیدا می‌کند، معمول است که حقوق پایه کمی افزایش می‌یابد. باقی تغییرات به طور معمول با ارتقای شرکت یا ترجیحا زمانی که کسب و کار به نقطه سربه سر برسد، انجام می‌شود.

چطور به تیم مرکزی حقوق دهیم

در مورد حقوق هیات مدیره غیرکارآفرین هم باید همان دقت نظری اعمال شود‌ که در مورد خود کارآفرینان به کار برده شد. در واقع، یکی از ساده‌ترین روش‌ها برای فهمیدن این که شاید یکی از افراد تیم اجرایی برای مرحله راه‌اندازی کار مناسب نباشد این است که آیا تقاضای مالی بالایی به عنوان دستمزد دارد؟ یکی از روش‌های مناسب برای آزمودن طرز تفکر مدیران اجرایی این است که به آنها حق انتخاب میان دو پیشنهاد متفاوت بدهیم. برای مثال، به داوطلب پست مدیرعامل پیشنهاد دهید که بین این دو مورد انتخاب کند، حقوق پایه ۱۰۰۰۰۰ دلار با ۳ درصد سهام شرکت یا حقوق ۱۵۰۰۰۰ دلار با ۱ درصد سهام. در بیشتر موارد، مایلید که حقوق کمتر و سهام بیشتر انتخاب ‌شود. این چیزی است که با نیازهای شرکت همخوانی دارد- کاهش هزینه‌های نقدی و بالا بردن توقعات سهامداران.

همان طور که حقوق مدیرکل وضعیت باقی شرکت را تعیین می‌کند، حقوق اولین نفر از اعضای هیات مدیره غیر بنیانگذار نیز تعیین‌کننده پایه حقوقی باقی مجموعه اعضای هیات مدیره است. این یکی از دلایلی است که باید در انتخاب هیات مدیره اولیه دقت کنید، کسانی را برگزینید که به فرصت‌های درازمدت برای شرکت باور داشته باشند و برای ارزش سهام اهمیتی بیش از پول نقد قائل باشند. همین‌طور که شرکت‌ها تکامل پیدا می‌کنند، فرآیند تعیین حقوق قاعده مندتر می‌شود‌ و بیشتر به آنچه که با توجه به سمت و تجربه فرد، نرخ بازار خوانده می‌شود‌ گرایش می‌یابد. به خاطر داشته باشید که، در کارآفرینی، مزایا از همان ابتدا به سوی‌تان سرازیر نمی‌شود‌. زمانی می‌رسد که شما خود را برنده خواهید یافت، و این را روشی که برای پیشرفت به کار می‌گیرید تعیین می‌کند.