فِوریه و فوتبال ما - ۴ اسفند ۸۶
محسن گروسی
ذره‌‌ای فکر نکنید که ما خرافاتی هستیم و روز و شب ما را با طالع‌بینی و فالگیری سر می‌کنیم، اما به جان شما نباشد به جان خودمان انگار قرار است فوریه هر سال، یک بلایی بر سر فوتبال وطنی ما نازل شود.

عکس : حمید جانی پور
آن از پارسال که به مدد خرد جمعی دوستان نوعی، از آسیا حذف شدیم و کل یوم حیثیت لیگ به اصطلاح برترمان را به باد فنا تقدیم کردیم و این هم از امسال که چپ و راست فیفا به کسر امتیاز تهدید می‌کند ما و دوستان لیگ برتری را!
آخر یکی نیست بگوید ما که دارای تمدن نه‌هزارساله هستیم. دیگر چرا؟ (ما هم می‌دانیم تمدن مملکت‌مان، چیزی توی مایه‌های هفت‌هزار سال و اندی است، ولی به ما چه که دوستان، در محافل خرد جمعی به این نتیجه رسیدند که عدد مذکور را گرد کرده وکل‌یوم، نه‌هزار سال عنوان کنند) بابا لااقل آن اسامی کذایی را به ما می‌دادید تا از طریق پیک موتوری‌های تحت قرارداد با روزنامه وزین‌مان به آسیا و نزد شخص جناب ابن‌همام یا حمام ارسال می‌کردیم. خبر مرگمان!
آخر این انصاف بود نتیجه سه‌ چهار سال شعار داور دقت کن و استادیوم را رها کن ما را هدر دهند. حیف از آن همه وسایل حمل و نقل جنگی(توپ و تانک و نارنجک و ...) که به ورزشگاه حمل کرده و صد حیف از آن همه شیر سماوری که حواله داور و کمک‌‌های محترمش کردیم. حالا آن که گذشت و نیمه آبی جگر ما سوخت دیگر هاپولی‌کردن پول آن آفریقایی بخت‌برگشته چه بود در این اوضاع!
این درست که در اثر تست‌های مرتب و دقیق پزشکی، هپاتیتی از نوع B تشخیص دادند آن رافائل بنده خدا را، ولی آخر خوردن پولش که امتیاز نمی‌شد، برای نیمه ‌سرخ جگر نیم‌سوخته ما. باور کنید لحظه رویت خبر کسر شش امتیاز، کلی بد و بیراه نثار آن بلاتر مغرض و بی‌معرفت کردیم که حضور پیاپی ما در جام‌های جهانی و غیرجهانی را نادیده گرفت و دچار حسرت کرد عزیزان لیگ برتری و ما را!
به هر حال این هم گذشت و جگر ما، کل یوم به آتش قهر فیفا و AFC و عناصر وابسته‌شان مانند آن کلمنته بچه‌ننه سوخت.
راستی خوب که یادمان افتاد، خاویر (همان کلمنته بچه ننه را می‌گوییم.) چه به سرش آمد؟ نه به آنکه لحظه ورودش به مملکت، همه‌چیز را حق مسلم ما دانست و لحظه خروجش حق مسلم خود دانست همان همه‌چیز را.
البته ما با این عقل ناقص و گچ‌مانند خود حق می‌دهیم به این مردباسکی که کمی تا قسمتی از دست ما دلخور شده مقبولشان نیفتد روی نیمکت تیم‌ملی فوتبالمان دراز بکشد. (آخر از شما چه پنهان به گفته یکی از عوامل واردکننده جناب خاویر، ایشان ۴۸ ساعت قبل از عزیمت به مملکت‌مان، کمر مبارک را عمل فرموده و به توصیه پزشکان، ۲۳ساعت و نیم در طول روز را باید درازکش طی می‌کردند.) لابد می‌پرسید چرا حق می‌دهیم؟
خب معلوم است، وقتی این بنده خدا را به سان خاویار در قوطی (ون) حبس کرده و از فرودگاه به هتل می‌رسانیم باید هم شاکی شده و قهر کند. هر چند که ما کلی از بابت نیامدن کلمنته به وطن، ناراحت و محزون شدیم و خودمان را به زور در غم واردکنندگان جناب خاویر شریک کردیم، ولی از طرف دیگر به جلوس مربیان وطنی بر نیمکت خالی تیم ملی که احتمال داده‌اند آن را، دل‌خوش شدیم. چرا که معتقدیم این کل یوم عزیزان با آن سابقه و ید طولایی که در حمایت از امثال خاویر دارند از عهده وظیفه سنگین نرساندن فوتبال وطنی ما به انواع جام‌ها، به خوبی برآمده و ذره‌ای قصور نخواهند کرد، به کوری چشم فیفا و AFC. مخصوصا اینکه به تازگی یکی از عزیزان سخنگو، فرموده‌اند که ما (یعنی خودشان) جناب خاویر را به باسکی‌ها پس داده و نخواسته‌اند وی را. هر چند که خود ما در سایت‌های مغرض و مرتبط با AFC و فیفا، مشاهده کردیم سخنانی را خلاف اینها از جانب همان خاویر مذکور و محبوب.
به هر حال هر چه بود و نبود، خاویر عزیز کله پا شده و میدان را برای عرض اندام مربیان وطنی بازتر از باز گذاشت. تا ببینیم با این عزیزان که کل یوم دل شیر دارند و قرار است به منچستر هم نبازند و از طرفی جزو شش تیم برتر دنیا قرار دهند فوتبالمان را، تیم ملی را به جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقا (که احتمالا رافائل دشنه به دست در آنجا منتظر ورود ماست) خواهند رساند یا نه...!